دکتر محمدرضا ایوبی صانع - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lappy: Lappy A nick name for a laptop comp ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fruit leather: لواشک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

up to: بالغ بر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elf: شیطان کوتوله داستانی هم به همین نام ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tovarishch: it is a Russian word means comrade, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gospodin: in Russian means "Mr. "ibid, p:255

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gospozha: in Russian means "Mrs. "ibid, p:255

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circumstance: the conditions and facts that are c ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

traducteur: translator this word is french محمد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dilemma: a situation that makes problems, of ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

replica: کپی برابر اصل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pardon: به این نکته از کتاب In Other Word خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

erm: the sound that people make when th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

erm: the sound that people make when th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ER: the sound that people make when the ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jilt: entrap

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affaire: amour

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

true: به این جمله از Romeo and Juliet دقت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brood: contemplate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

underclass: زیر خط فقر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baker's dozen: a group of thirteen ( = one more th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

MOP: a tool for washing floors that has ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so what: then what?

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so what: که چی؟

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

then what: so what?

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

light heart: یاد اصطلاح روشندل افتادم که برای عز ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enfeeble: undermine

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

preserve: retain

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retain: maintain

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vulgar: معمولی، رایج این واژه در گیاه شناسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

era: age

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

virtue ethics: فضایل اخلاقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prude: tartuffe

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reiterate: تکرار برای تأکید

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay discussions: مباحثات غیر فنی، مباحثات غیر تخصصی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temperament: اهل چیزی یا کاری بودن به این جمله ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

being considered: به نظر می آمد به این جمله از داستان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

irrespective of consequences: صرفنظر از نتیجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

envisage: predict

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grasp: seize

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prehend: it is a Latin Root and means: grab, ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prehens: refer to my explanation of prehend. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hes: refer to my explanation of : her. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paedophile: a person who is sexually attracted ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rape: violate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quo: recent conditions

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incident: event

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

otherwise: برخلاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuzziness: گیج، گیجی و مانند آن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

self reflexive: محاسبه نفس به تعریف آکسفورد توجه کن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self reflexive: محاسبه نفس به تعریف آکسفورد توجه کن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not a lot better than nothing at all: می شه معادل مثل معروف خودمون ترجمه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dilemma: به نظرم "چالش"، به عنوان یک واژه فا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theft: steal

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self evident: خودگواه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tergal: dorsal

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exercised: بهره بردن، استفاده کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jehoiada: یهودا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

speech: کلام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

furnish: in "The Little Prince" we read: But ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wit: فی البداهه ( گفتن و مانند آن ) بدا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fastening: گیره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dripping: اشک کباب صائب تبریزی چنین سروده: اظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

domesticate: tame

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

geosemiotic: معنی یک واژه در یک موقعیت خاص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

struggle: با چنگ و دندان جنگیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abash: embarrass

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

aspiration or fear: بیم و امید aspiration :امید، آرزو f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subordinate: زیرمجموعه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

caption beneath: sub title

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

let’s jump in: مثل اصطلاح درست یا غلط رایج خودمون: ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gagging: جلوی چیزی را گرفتن یا بستن مثلاً با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

as if: people expect you to behave as if y ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

metro: کلان، وسیع به این جمله از فیلم Joke ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

again: در انتهای پیام به صورت Again به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look at you: when you are hyping someone up, it ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch your step: Watch your step Philip هی فیلیپ! جل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fuck around with: it is an English idiom معادل پشت س ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sleight: trick

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

libretti: the opera's poems' book

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clumsiness: awkwardness

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keystroke: click

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i do not wish to forget: خدا کنه یادم نرفته باشه.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

messi: این واژه به معنای "مسیح" است. به و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

iterability: The verb iterate is defined as ‘to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on the twain be peace: این اصطلاح رو جلوی نام پیامبران اله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dismiss: reject

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

momentum: شتاب گرفتن با فعل gain همراه می شود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fate: destiny سرنوشت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repertoire: collection

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concomitant: simultaneous

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinpoint: scrutinize

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

so far: up to now

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dexterous: artful

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conative: this is a type of text which use fo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slice and dice: To slice and dice is to break a bod ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tittle tattle: چرت و پرت گفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interlude: میان پرده معادل خوبیه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

felicitous: appropriate

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immodesty: shameless

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lean word: حرف بیخودی حرف مزخرف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

run off: دور دوم انتخابات برای تعیین نتیجه ن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commerce: trade com. is an abbreviated for ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ich will nur dich: I just want you

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ich will nur dich: I just want you

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mystification: mix up

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ungraspable: غیرقابل تحمل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tidal: alternative متناوب به این ترکیب از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

equivocal: obscure blur vague

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

payload: ظرفیت ترابری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

utopia: البته در زبان عربی به این واژه مدین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prominent: ضروری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

soapbox: در معنای عام، تریبون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pave: it's opposite of block

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ovation: congratulate clap

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ovation: congratulate clap

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appeasing: روی کسی رو سفید کردن البته در جهت م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consensus: اجماع که یکی از منابع اثبات حکم در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

endeared: عزیز داشتن نیم ز کار تو فارغ همیشه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

homebred: خانه زاد بومی اهلی domestication

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bureaucracy: پیشتر به همون صورت بروکراسی استفاده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indigenous: این کلمه بیشتر برای بومیان سرخپوست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ironically: به گونه ای طعنه آمیز.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outcome: خروجی، نتیجه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivate: promote ترویج کردن https://translat ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coincide: simultaneous

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

haziness: blur flou. in french

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

palpable: obvious

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accompanying: attachment

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ever since: up to now

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

kindertransport: the operation to evacuate Jewish ch ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

client: مشتری موکل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

love in: عاشق i'm lovein it عاشقشم this is a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

due: arise from

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mandatory: obligatory

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consistently: همیشگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop out: به دنیا آمدن - بیرون پریدن به سخنرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop out: به دنیا آمدن به سخنرانی استیو جابز ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

formal toast: a kind of party with any special tr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rate: price

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relegate: سقوط کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evangelisation: بشارت دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

new testament: عهد جدید البته خود واژه testament ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heresy: blasphemy کفر الحاد ارتداد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exegesis: interpretation particularly: hermen ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

show hand: دست را به علامت اجازه گرفتن، رخصت گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bam: توی فارسی به این کلمات میگن آوا مثل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drain: exhaust milk

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outnumbered: بی شمار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fright: fear panic terror

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fright: fear panic terror

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nudge: elbow با آرنج زدن ( اینقدر هم بدم م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coy: shy خجالتی کمرو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuzzy: vague

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

despite: in spite of برخلافِ به رغمِ علیرغمِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fellow: یارو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beverage: نوشابه اعم از الکلی یا غیر الکلی dr ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vividly: clearly obviously

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vestige: اثر نشان ، نشانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vestige: اثر نشان ، نشانه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

verbatim: word for word

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arsenal: store انبار مهمات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faith: وفاداری هر روز دل اندر غم تو زارتر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in this opportunity: در این مجال در این فرصت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incline: tendency tend trend

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seldom: rarely

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reciprocal: mutual

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pirate: plagiarize سرقت ادبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tacit: imply

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

community: society جامعه اجتماع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

addict: junkie معتاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reproduce: copy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

abject: نفرت انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bland: noble در واقع به معنای چیزی یا کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

squint: به این جمله در کتاب Soviet دقت کنید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

irritate: annoy

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contrary: against

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monarch: a person who rules a country, for e ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vex: irritate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlet: a shop or an organization that sell ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

august name: کنیه کنیه نامی است که برای بزرگداشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

money: ارزش، اعتبار، امتیاز به این جمله تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hunt down: to search for somebody until you ca ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shrug shoulders: شانه بالا انداختن به معنای : به من ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sire: ( oxford ) ( old use ) a word that ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alexander: الاسکندر، همان "اسکندر" که به عنوان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of: فراتر از

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plan of the story: طرح داستان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sojourn: اسکان موقت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sojourn: اسکان موقت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crowd in: to move as a group into a small spa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

and: بلکه به این جمله از The Hammer توجه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

notorial and registration office: دفاتر اسناد رسمی و ثبت احوال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

heap: herd

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bas relief: کنده کاری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

authentic: real and true

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

revise: study again

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impact: effect

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seemed: انگار به این جمله توجه کنید ( ر. ک. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

SO: به این جمله دقت کنید: So tall, so s ...

١ سال پیش

مدال‌های دکتر محمدرضا ایوبی صانع