دکتر محمدرضا ایوبی صانع - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty: صد و بیست

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

warm soul: روحش شاد روحش قرین رحمت خدا بیامرزد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be safe bro: مراقب خودت باش داداش مواظب خودت باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pennant: pennon پرچم سه گوش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty one: صد و بیست و یک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty two: صد و بیست و دو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty three: صد و بیست و سه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty four: صد و بیست و چهار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty five: صدوبیست و پنج

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty six: صد و بیست و شش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty seven: صد و بیست و هفت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty eight: صد و بیست و هشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred twenty nine: صد و بیست و نه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty nine: صد و سی و نه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty eight: صد و سی و هشت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty seven: صد و سی و هفت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty six: صد و سی و شش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty five: صد و سی و پنج

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty four: صد و سی و چهار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty three: صد و سی و سه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty two: صد و سی و دو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty one: صد و سی و یک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred thirty: صد و سی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty: صدو چهل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty one: صدو چهل و یک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty two: صدو چهل و دو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty three: صد و چهل و سه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty four: صد و چهل و چهار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty five: صد و چهل و پنج

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty six: صد و چهل و شش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty seven: صد و چهل و هفت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

one hundred forty eight: صد چهل و هشت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

infringe: violate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

infringe: violate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

good for nothing: محترمانه کلمه پفیوز است که به معنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yves: this word is French in English is E ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immortal: eternal everlasting

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

underline: emphasize

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tesserae: a small tablet of wood or bone used ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

domicile: house

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

nominee: نامزد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nominee: نامزد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

remapping: rebuilding بازسازی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

omnipresence: ubiquity مثل خدای مهربون که همیشه و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

omnipresence: ubiquity مثل خدای مهربون که همیشه و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cabinet: کابینت کابینه یا همان هیأت وزیران س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

willingness: اراده خواست will ز کوشش به هرچیز خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

venturing: risk

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thus and such: این است و جز این نیست آن چنان که با ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recapitulate: summarize

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predictor: پیش بینی کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

corruption: deviation

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precise: exact

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acoustic: صوتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cosmopolite: in the botanic and ecology sciences ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intermediary: agency وساطت میانجی گری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

institution: مؤسسه نهاد انستیتو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imprisonment: حبس البته پسوند ment پسوندی اسم ساز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

palace: قصر کاخ این واژه را با واژه house م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diagnose: distinguish recognize

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deliberately: intentionally عمداً با قصد و غرض

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hence: so therefore

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enterprise: کار مهم امر خطیر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bequest: heritage

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ruler: قانون گذار نقل است شخصی شباهنگام به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

catchword: تکیه کلام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catchword: تکیه کلام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inescapable: inevitable

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

likewise: به همین ترتیب به همین منوال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

appurtenance: accessory

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

convene: gather collect

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flatter: sweet - talk تملق گفتن چاپلوسی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misery: poverty

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sheer loss: توی یه لهجه خاص می گن خالی ضرره ادب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

excuse: عذر بهانه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

needeth: نیاز نیازمندی Ye can speak, read, a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

avisement: /əˈvaɪzmənt/ the careful considerat ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chattel: personal possession personal owners ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

makest: archaic: second - person singular s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

repute: fame

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seatback: پشت صندلی جلویی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hoch: this is a German word which means h ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

safrang: This word is French which means int ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it can be said that: می توان گفت که:

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

presage: predict

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mad: دیوانه در عشق توام نصیحت و پند چه س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set me free: بی خیال ما شو بذار تو حال خودم باشم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lord: علاوه بر این که یک لقب در انگلستان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nod: سر تکان دادن به علامت تأیید just no ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ethnic: البته قومیت معادل مناسب تری است تا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

something worse: یه چی بدتر! Tent'2020

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reverent: respectful

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

canon: قانون

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

toga: robe

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inviolability: تخطی ناپذیری immunity

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

coquero: Who is dedicated to growing coca pl ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

exeunt: to leave the stage /ˈɛksɪʌnt/

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

villain: لات دهاتی ( البته به معنای توهین به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

course: مقطع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

alliteration: Alliteration - repeated consonant s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mercenary: مزدور اصل این کلمه در فارسی مزدوَر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

partially: به طور مقطعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sanitary napkin: نوار بهداشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sanitary napkin: نوار بهداشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlightenment: روشنفکری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disengagement: عدم تعهد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

carve out: establish or create through painsta ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if you didn't notice: اگه نمی دونستید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scratch: draft

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oded ha noded: it is the first feature film made i ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cock: dick هم به معنای خروس هم به معنای آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mutton: گوشت گوسفند History of the English ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mutton: گوشت گوسفند History of the English ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leatherface: صورت چرمی ( کسی که صورتش رو با چرم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miserable: ناگوار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

work out: جور شدن ردیف شدن I wanted to be an ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heat haze: هُرم گرما تابش حرارت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look over: نظارت کردن بازبینی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

halloween: به صورت domestication ( بومی سازی ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairy: پری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

narrowly: به دقت، باریک بینانه ، به طور مفرط، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endure: bear encounter

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rolling: rolling on غلت خوردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sore: زخم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

good archer: خدای مهربون به این جمله از داستان ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pimp: procure جاکش، قَوّاد کارتونی هم در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

simpleton: idiot fool

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

how can you bring your heart: چطور دلت میاد؟

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stepmother: زن بابا زن پدر مادر خوانده مادر نات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peep: زیرچشمی نگاه کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

weariness: tiredness

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crap: چرت و پرت motivation is crap, it co ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comfy: comfortable

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bough: branch شاخه درخت At about noonday t ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

contentedly: fortunately

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the boy who cried wolf: "چوپان دروغگو" this is one of the f ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fall upon: بهترین معادلی که به نظرم می رسه که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fool: خر کردن “He cannot fool us again, ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bumpy: پر فراز و نشیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

campfire: دور آتیشی The Spookiest Campfire St ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

peppering: با ضربات پیاپی زدن ( https://transl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cicle: an ancient Greek form of: cycle

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in them days: در آن روزگاران،

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

desperado: criminal

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bigfoot: پاگُنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bigfoot: پاگُنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wiry: خشن زمخت پوست کلفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wiry: خشن زمخت پوست کلفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

deter: برحذر داشتن ای که از کوچه معشوقه ما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

walking down: step

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoegazer: کفاشی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misfortune: bad luck

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brim: خرخره

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stop you idiot: بسه دیگه، خره!

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

talk of the devil: جالبه که ما می گیم حلال زاده است ام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crab: خرچنگ نام یکی از صور فلکی هم می باش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

folklore: فرهنگ عامّه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tortoise: turtle هر دو در لفظ عام لاکپشت هستن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

discontent: ناراضی the Tortoise felt very sad a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seize: محکم گرفتن He seized the stick firm ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thespian: relating to drama and the theatre - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urgent: اورژانسی خیلی فوری اضطراری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pizzeria: پیتزا فروشی البته ای کاش می شد معاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

why: یکی که همین معنی رایج و متداول یعنی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little rattle stilt: it is a literal meaning of Rumplest ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swap: معامله ( پایاپای یا کالا به کالا )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groan: complaint

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forsake: abandon

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpster: سطل مکانیزه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dumpster: سطل مکانیزه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

made him think: پیش خودش فکر کرد وهم برش داشت There ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pasture: چراگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tender: تروتازه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

carry far: تا دور دست ها رفتن In the still eve ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

all possess: typical تمام عیار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mournful: محزون sad

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spunky: sexually attractive

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spunky: sexually attractive

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

brow: ابرو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lid: cap درپوش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

needlework: کوبلن کوبلن دوزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drone: پهپاد هواپیمای بدون سرنشین کوادکوپت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

poultry: ماکیان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

roost: لانه مرغ بیتوته کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there it goes: اینم از این!

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

handsomer: good - looking beautiful

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dove: کبوتر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pluck out: کندن and some say that there are tw ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pass it on: skip it رد شو ولش کن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ought: should must باید

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

struck: beat hit

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

floor: طبقه کف ( درمقابل سقف )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eager: شائق مشتاق enthusiastic

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may be gone: شاید رفته

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

retouch: manipulate

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

indulge: افراط کردن I have ever indulged in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

standpoint: point of view

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

manufacturing district: شهرک صنعتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burglar: robber thief

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kind of: به نوعی

١ سال پیش

مدال‌های دکتر محمدرضا ایوبی صانع