دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٦٥,٦٤٤
رتبه در دیکشنری
٦٥
لایک
٦,٦١٢
دیسلایک
٣٩٩
جدیدترین پیشنهادها
٤ هفته پیش
٠
شتابزدگی ، دستپاچگی
٢ ماه پیش
٠
اصلا ، ابدا نه حتی یکذره
٣ ماه پیش
١
{کسی که} احساس گناه می کنه یا عذاب وجدان داره ( adj )
٤ ماه پیش
٠
ظرف چند روز به زودی
٤ ماه پیش
٠
دور اندیشی
جدیدترین ترجمهها
٥ ماه پیش
The fact that our family did not own a car was an anomaly in the context of the neighborhood we lived in.
٠
این واقعیت که خانواده ی ما صاحب ماشین نبود با توجه به محله ای که در آن زندگی می کردیم یک مسئله ی نا متعارف بود.
١٠ ماه پیش
It looked as if she had been strangled with her own necklace.
٠
به نظر می رسید که انگار با گردن بند خودش خفه شده بود.
٣ سال پیش
It'strue we were acquainted, but no more than that.
٥
درسته که با هم آشنا بودیم، اما فقط در حد آشنایی بود نه بیشتر.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.