دیکشنری
امتیاز در دیکشنری
٦٤,٤٢٧
رتبه در دیکشنری
٦٥
لایک
٦,٤٩٣
دیسلایک
٣٩٤
جدیدترین پیشنهادها
١٥ ساعت پیش
٠
{کسی که} احساس گناه می کنه یا عذاب وجدان داره ( adj )
١ ماه پیش
٠
ظرف چند روز به زودی
١ ماه پیش
٠
دور اندیشی
١ ماه پیش
١
شست و شوی مغزی شده. آدمی که تفکراتش با عقایدی که بهش آموزش دادن شکل گرفته. { در ضمن این افراد این عقاید رو بدون اینکه به چالش بکشن می پذرین }
٢ ماه پیش
٠
شغلی که شخص از انجام دادن آن احساس رضایت کامل دارد { بیشتر از نظر روحی و نه مالی }
جدیدترین ترجمهها
٢ ماه پیش
The fact that our family did not own a car was an anomaly in the context of the neighborhood we lived in.
٠
این واقعیت که خانواده ی ما صاحب ماشین نبود با توجه به محله ای که در آن زندگی می کردیم یک مسئله ی نا متعارف بود.
٧ ماه پیش
It looked as if she had been strangled with her own necklace.
٠
به نظر می رسید که انگار با گردن بند خودش خفه شده بود.
٣ سال پیش
It'strue we were acquainted, but no more than that.
٥
درسته که با هم آشنا بودیم، اما فقط در حد آشنایی بود نه بیشتر.
جدیدترین پرسشها
پرسشی موجود نیست.
جدیدترین پاسخها
پاسخی موجود نیست.