ترجمه‌های محمدرضا جعفری (١٨)

بازدید
٢٣
تاریخ
١ سال پیش
متن
It was his arrogance that made him believe she would marry him regardless of how he treated her.
دیدگاه
١

این از خود بزرگ بینی اش بود که فکر میکرد آن خانم با او ازدواج میکند ، بدون درنظر گرفتن رفتاری که با آن خانم داشت .

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was asked to leave because his arrogance was offending everyone.
دیدگاه
١

از او تقاضا شد که محل را ترک کند ، چون خودبزرگ بینی اش همه را رنجانده بود .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He wants a bigger share of the pie.
دیدگاه
٠

او سهم بیشتری از سود را می خواست .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
For dessert there's a fruit pie of some sort .
دیدگاه
٢

برای دسر ، یک نوع خاص کیک میوه ای وجود دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Prick the sausages before you grill them.
دیدگاه
١

قبل از کباب کردن سوسیس ها روی توری سیمی ، داخل آنها چند تا حفره ایجاد کنید . ( مثلا با چنگال )

تاریخ
٢ سال پیش
متن
For easy peeling, grill the peppers until the skin starts to char.
دیدگاه
٠

برای آسان تر پوست کندن ، فلفل ها را روی توری سیمی کباب کنید تا زمانی که پوست آنها شروع به سیاه شدن کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Grill the sausages for ten minutes.
دیدگاه
٠

سوسیس ها را به مدت ده دقیقه روی توری سیمی قرار دهید.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The ducks ventured across the road.
دیدگاه
٥

اردک ها این ریسک را پذیرفتند که عرض جاده را طی کنند .

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He ventured out into the world with only a few cents in his pocket.
دیدگاه
٩

او این ریسک را پذیرفت که تنها با چند سنت در جیبش ، به دور دنیا سفر کند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
As a politician, he knows how to manipulate public opinion.
دیدگاه
٤

به عنوان یک سیاستمدار می داند چطوری افکار عمومی را با نیرنگی کنترل کند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
He manipulated the clay to form a tiny sculpture.
دیدگاه
٥

او با مهارت از خاک رس ، یک تندیس کوچک ساخت

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Nothing can take away the anguish of losing a child.
دیدگاه
٠

هیچ چیز نمی تواند غم از دست دادن یک بچه را از بین ببرد.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Tears of anguish filled her eyes.
دیدگاه
٣

اشک از سر ناراحتی خیلی زیاد ، چشمانش را پر کرد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Nothing relieved her anguish after her mother's death.
دیدگاه
٧

بعد از مرگ مادرش هیچ چیزی غم دردناکش را تسکین نمی داد

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Young actresses dwell in a quandary.
دیدگاه

هنرپیشه های زن جوان در شرایط طاقت فرسایی زندگی می کنند

تاریخ
٣ سال پیش
متن
We dwell in the country but work in the city.
دیدگاه
٢

ما در اطراف شهر زندگی می کنیم و برای کار به داخل شهر می آییم

تاریخ
٣ سال پیش
متن
It's morbid to dwell on cemeteries and such like.
دیدگاه
١

این یک جور بیماری ذهنی است که مدام به قبرستان و مرگ و میر فکر کنید

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Sometimes his mind would dwell on the horrors he had been through.
دیدگاه
٣

گاهی اوقات ذهنش اسیر تاریکی هایی می شود که در آن بوده است