تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقش : اسم معنی : یک شخص ، چیز یا وضعیت رازآلود و معماگونه که فهم و درک آن مشکل و سخت است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

کم اهمیت سازی { کسی/چیزی نسبت به کسی/چیزی دیگر}

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

نقش : فعل معنی : منطبق کردن؛ سازگار کردن ، هماهنگ کردن ، همراه کردن ( دو یا چند ایده یا نیاز مخالف باهم ) مثال : It was hard to reconcile his caree ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١١

نقش : اسم معنی 1 : احساس مذمت و عدم تاییدی که مردم درباره یک بیماری یا روش رفتاری خاص دارند. معنی 2 ( در گیاه شناسی ) :قسمتی در وسط یک گل به نام "کل ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

نقش : فعل معنی 1 : محدود کردن آزادی ، حق ، قدرت و . . . کسی یا چیزی. معنی 2 ( در علم هندسه ) : محیط کردن یک شکل هندسی توسط دایره؛ اگر دایره ای به دو ...