پیشنهادهای میثم خلج (٥)
٥٨
٢ سال پیش
٥
نقش : اسم معنی : یک شخص ، چیز یا وضعیت رازآلود و معماگونه که فهم و درک آن مشکل و سخت است.
٢ سال پیش
١١
کم اهمیت سازی { کسی/چیزی نسبت به کسی/چیزی دیگر}
٢ سال پیش
٩
نقش : فعل معنی : منطبق کردن؛ سازگار کردن ، هماهنگ کردن ، همراه کردن ( دو یا چند ایده یا نیاز مخالف باهم ) مثال : It was hard to reconcile his caree ...
٢ سال پیش
١٤
نقش : اسم معنی 1 : احساس مذمت و عدم تاییدی که مردم درباره یک بیماری یا روش رفتاری خاص دارند. معنی 2 ( در گیاه شناسی ) :قسمتی در وسط یک گل به نام "کل ...
٢ سال پیش
٦
نقش : فعل معنی 1 : محدود کردن آزادی ، حق ، قدرت و . . . کسی یا چیزی. معنی 2 ( در علم هندسه ) : محیط کردن یک شکل هندسی توسط دایره؛ اگر دایره ای به دو ...