پیشنهاد‌های محمود آزاد (١٦)

فرهنگ فارسی عمید؛ ( اسم ) [فرانسوی: entracte] فاصله ی بین دو پرده ی نمایش یا دو قطعه موسیقی برای استراحت و رفع خستگی

آنکادر آنکادر کردن ( گاهی به غلط آنکارد کردن گویند ) در اصطلاح برای مرتب کردن تخت سربازی و مرتب و منظم کردن ریش صورت به کار می رود، خصوصا با تیغ خط ...

آنکادر آنکادر کردن ( گاهی به غلط آنکارد کردن گویند ) در اصطلاح برای مرتب کردن تخت سربازی و مرتب و منظم کردن ریش صورت به کار می رود، خصوصا با تیغ خط ...

آنکادر آنکادر کردن ( گاهی به غلط آنکارد کردن گویند ) در اصطلاح برای مرتب کردن تخت سربازی و مرتب و منظم کردن ریش صورت به کار می رود، خصوصا با تیغ خط ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی؛ ساختمان شناسی : tectonics مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی : tectonics

ویکی پدیا؛ "زمین ساخت" یا "تکتونیک" ( Tectonics ) یکی از شاخه های زمین شناسی است که به مطالعهٔ تغییرشکل پوستهٔ زمین بر اثر تنش ها و کرنش های وارده د ...

روضه: باغ، گلستان ارم: بهشت، باغی شبیه به بهشت، فردوس، جنت روضهٔ ارم: باغ بهشت، بهشت برین

کلمه انگلیسی هست، رجوع کنید به کلمه "Compound"

ترکیب کردن، ترکیبی، مخلوط، مرکب، . . . [حسابداری] ترکیبی [شیمی] ترکیب، آمیزه [سینما] میز چند لایه [عمران و معماری] جسم مرکب [برق و الکترونیک] مختلط، ...

املای صحیح این کلمه "عجالةً" هست چون ریشه عربی داره، اما بصورت رایج عامیانه و غلط مصطلح "عجالتاً" هم نوشته میشه فرهنگ لغت دهخدا؛ ( عجالةً ) عجالةً. ...

سبقت بگیرید، پیشی بگیرید، بشتابید فاستبقوالخیرات؛ در انجام کار خیر از همدیگر سبقت بگیرید، پس بشتابید برای کارهای خیر و نیک

رجوع کنید به "پروپاگاند" فرهنگ معین؛ ( ~. ) [ فر. ] ( اِ. ) ۱ - تبلیغ برای فروش جنس . ۲ - هر نوع کوشش برای انتشار و ترویج مرام و مسلکی . فرهنگ عمی ...

استبعاد هم خانواده ی "بعید، تبعید، و بُعد" هست و تقریباً معنای مشترک دوری، فاصله و جدایی میدن. . . البته با وزن های متفاوت

رجوع شود به "و قس علی هذا" لغت نامه دهخدا؛ و قس علی هذا. [ وَ ق ِ ع َ لا ها ذا ] ( ع جمله فعلیه امری ) ( از: �و� عطف قس ، فعل امر علی هذا ) قیاس کن ...

سعی و تلاش کردن باهمدیگر به صورت مشارکتی، همفکری مشارکتی و شریکی، تصمیم گیری باهم، خِرَد جمعی

لغت نامه دهخدا؛ تن تنانی. [ ت َ ت َ ] ( ص نسبی ، اِ ) نوعی حلوا یا صفت حلواست. در ضرب المثل آمده است : حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی . ( فرهنگ لغات ...