پیشنهادهای کامبیزدارابی (١,٥٠٨)
قوین /قه وین =بزرگ ، باهیبت ، حجیم درزبان لکی به معنای بزرگ است .
هناس = نفس درزبان لکی وکردی به معنای نفس است ویک اسم دخترانه محسوب می شود .
چورکه =به مشدد خواندن ر درزبان لکی به معنای ادرار است .
پتقال =پرتقال درزبان لکی به معنای پرتقال می باشد . وهنوزهم به همین شکل کاربرد دارد .
سیسرک =درزبان لکی به معنای سوسک می باشد
جویجک = درزبان لکی به معنای جوجه است وهنوزهم به کارمی رود .
زوران = درزبان لکی به معنای کشتی میباشد و هنوزهم کاربرد دارد .
چه ره =cha rah به فتح چ وفتح ر درزبان لکی به معنای کوتاه کردن پشم گوسفندان می باشد وهرسال یکبار در فصل تابستان این کار را می کنند .
ست =سحت=سوت =سوحت =سوخت درزبان لکی ست به معنای فعل سوخت می باشد . ستم =به کسر س وکسر ت =سوختم ستم =سوختم. ستیم =سوختیم ستین=سوختی . ستینان=سوختید ...
وت=گفت صرف. زمان گذشته ی فعل وت. وتم =گفتم وتمان =گفتیم وتین =گفتی وتتان=گفتید وته =گفت وتان=گفتند زمان حال وآینده ی فعل وت موشم =می گویم موشی ...
درم =derem___به کسر ( د ) وکسر ( ر ) درزبان لکی فعل است وبه معنای دارم است . درم =دارم دریم/دریمن =داریم درین =داری. درینان=دارید دره=دارد. درن=د ...
آوریو=درزبان لکی به معنای ، آبرو می باشد . آو=آب رویو=روی ، صورت . آبرو
دهره=چاقو ، پوست زن درزبان لکی به معنای چافچقو است وازکلماتی است که دیگر چندان استفاده نمی شود
تشر =توپیدن ، پرخاش کردن ، تندی ، تذکر همراه باخشم ، درزبان فارسی وکردی ولکی ولر ی وجود دارد و به همان مفاهیم بالا به کارمی رود . ودربیشتر موارد با ...
چونر =چغندر ، گیاه چغندر درزبان لکی چغندر را به شکل چونر تلفظ می کنند . وهنوزهم به همین شکل استفاده می شود.
خور=khavar به فتح خ. وفتح واو درزبان لکی به معنای خبر می باشد. وهمچنین: خور=بیدار هاینه خور؟=بیدار هستی ؟
بخف=بخواب ، فعل امراز خفتن وخوابیدن درزبان لکی کلمه ی بخف به معنای بخواب می باشد وهنوزهم کاربرد دارد . بخفم = بخفیمن = بخفین= بخفینان= بخفه = ب ...
بخف =.
پلپ=بهانه گیری ، بهانه گرفتن ، ایراد گرفتن، درزبان لکی این کلمه به معنای بهانه گرفتن به کارمی رود . پلپ=به فتح پ اول. وسکون بودن ل . وسکون تلفظ کر ...
رشانم =ریختم رشانت=ریختی رشانه=ریخت رشانمان =ریختیم رشانتان =ریختید رشانان =ریختند درزبان لکی فعل رشانم به معنای ریختم می باشد وبه صورت بالا صر ...
اوه=Avah=به فتح الف و فتح و. درزبان اکی برای اشاره ی به دور ازاین واژه استفاده می شود . اوه کتاو توئه؟اون کتاب شماست . اوه =آن . یه =این متضاد هم ...
گیوه =کفش . پای پوش ، پاچهپله، چپله، ملکی . نوعی کفش که در کردستان بافته مب شود وکردهااز آن استفاده می کنند.
شلاق =تازیانه ، وسیله ای برای زدن شل =ران ــدرزبان فارسی شل به معنای ران است . ومعنای کلی پابه کارمی رود. آق =تازیانه، تسمه چرمی ، دوال چرمی که بر ...
زبان لکی :زبانی غنی و کامل است واین زبان مادر لری و کردی محسوب میشه همانطورکه ازاسم این زبان پیداست ل =لری وک =کردی وباید توجه کنیم که اکثر لهجه های ...
قابل توجه دوستان اصیل وعزیز م : اگر مطالعه داشته باشید حتما در زبان شناسی و مطالعات زبان شناختی به این مطلب برخورد خواهید کرد که ریشه ی زبان ها و اول ...
چات =چکار دار ی ؟چیزته ؟چت شده ؟چه به سرت آمده ؟ درزبان لکی به معانی بالا به کاربرده می شود . وهنوزهم کاربرد دارد .
چفت =به فتح چ درزبان لکی به معنای کخ, خمیده ، ناراست ، قوس دار ، می باشد .
چفت =cheft درزبان لکی لری کردی وفارسی به کسر چ به معنای :قفل کردن ، بستن ، چسبیده ،
کول /کل=به ضم ک و بم تلفظ کردن ل درزبان لکی به معنای کوتاه و مختضر و خلاصه شده .
گاو=Gaw درزبان لکی به معنای تذکر ، گوشزد واخطاردادن به کسی ، منع کردن ازکاری ، بازداشتن کسی از کاری می باشد. گاو بیته =بهش تذکربده و منعش کن ازاین ...
گری گاو= gregaw درزبان کهن لکی به معنای گریه وزاری می باشد و به صو رت تتابع اضافات به گریه اضافه شده است . گری گاو=گریه وزاری
پل پل =pal pal درزبان لکی به معنای شاخه شاخه شده . پد پد شده وریشه ریشه شده . کنایه از انسانی که افکارش مشوش شده و مسایل زیادی موجب مشغول شدن فکرش شد ...
تت=Tot درزبان لکی به معنای کسی که نمی تواند خوب وراحت صحبت کند وزبانش می گیرد ، الکن.
جرگ /جه رگ درزبان کردی ولکی به معنای جگر ودل مبیباشد . فامیل جرگی =فامیل نزدیک وهم نژاد و فامیل دلی و خودی
لره جیر =به فتح ل ومشدد خواندن ردر. لر وجیر درزبان لکی به معنای لاغرو چقر می باشد . لر=به فتح ل=لاغر جیر=چقر
شه کت و وله کت=خسته وکوفته ، مانده ازخستگی ، نداشتن انرژی ونیروی کافی ، تخلیه شدن نیرو وانرژی به علت کارزیاد . شه کت=خسته وله کت =تخلیه شده و وارفته
مکینه =machineh درزبان لکی وکردی به آسیاب هایی که تقریبا جدید وماشینی شده بودند و آسیاب برقی که نوعی ماشین محسوب می شود مکینه میگویند. مکینه از ماچی ...
جامک =jamak درزبان لکی وکردی این واژه به معنای آینه می باشد وازکلماتی است که پدرحال فراموش شدن است و تقریبا از صد درصد کاربرد ی که قبلا داشته است ، ا ...
سئیر=نگاهکردن ، تماشاکردن ، نظاره، کردن، ودیدن درزبان لکی وکردی به معنای های فوق به کارمی رود وهنوزهم کاربرد دارد .
زویخ =درد، رنج، غصه، زحمت، سختی، درزبان لکی این واژه به معنای دردورنج وغصه و غم وسختی می باشد و هنوز هم کاربرد دارد .
بایج= فعا امر از انداختن درزبان لکی به معنای ( بینداز ) میباشد . بایجم=بیندازم بایجیمن=بیاندازیم بایجین =لیا ندازی بایجینان=بیاندازید بایجه=بیاندا ...
چاوراو چی =خبربیارو خبرببر بین دوطرف درگیری . چاو=خبر ، خبرهای راست ودروغ راواخباروروایات همراه با دروغ راوچی =خبربیارو خبرببر، کسی که اخبار را د ...
سر، وژ ، کلاو ، وژ=سرخود ، کلاه خود ، درزبان لکی اصطلاحی است که به آدم های خود مختار و خود رای و به کسی گفته می شود که با رای خودش وبدون مشورت با بز ...
ولات = درزبان لکی به معنای ولایات و مناطق ، ایالت ها و استان ها و شهرها ، می باشد
خاپوره /خاپیره=سرگرم کردن الکی برای گذراندن وقت ، درزبان لکی وکردی هنوز هم کاربرددارد . انجام کاری سرگرم کننده که حوصله ی فرد سرنره ، گذراندن وقت به ...
هویل = درزبان لکی به معنای ( بلوند , بور ، قهوه ای ) می باشد . موی سرت هویله =موی سرت قهوه ایه وبوره
بانا =درزبان لکی به معنای ازاین به بعد ، پس ازاین ، بعدا، . . . می باشد . ارا بانات وتم ، حواست بو=برای ازاین به بعدت گفتم ، که حواست باشه
برادر=داداش، اخوی، کاکا، برادر=چون درزمان های قدیم پسر خانواده وظیفه داشت که شکار کند و غذای دیگرافراد خانواده را تامین کند بنابراین بره در =کسی که ...
مادر=مامان ، ام، والده، سبب، علت، اصل ، دارنده ی ما دا=خدا مادار=دارنده ی ما ، خالق ما ، خدای ما درزبان لکی دا=مادر. ودادا=مادربزرگ دا=خدا. دادا=خد ...
پدر=پادار ؛پایدار ، اب, ولی، آقای خانواده، والد - بابا - پاپاـددی پادار=پا دار پا =پاییدن, مواظب، مراقب، بپا، نگهبان، محافظ دار=خانه وخانواده ومحیط ...