⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
گلی گل گلی
I wish nobody knew about the art<br> 🎈 🎉 I had a shell in secret 🎉🎈
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
began
زمان گذشته ی فعل: begin، اغازکرده، شروع کرده، دست گرفته
١٣٩٨/١٢/١١
19
|
1
2
location
محل
مکان
جا
موقعیت
جایگاه
١٣٩٨/١٢/١١
6
|
1
3
refugee
در واقع پناهنده س معنیش که من جمعشو گفت ;) ^-^
١٣٩٨/١٢/١١
6
|
1
4
refugee
پناهندگان
اردوگاه پناهندگان
١٣٩٨/١٢/١١
0
|
1
5
formal classes
کلاس های قانون (اموزش پرورش)
کلاس های رسمی
کلاس های وابسته به مدرسه
١٣٩٨/١٢/١١
0
|
0
6
across
از میان
از عرض
از وسط
یکسره
ازاین طرف به آن طرف
از این سو بان سو
در میان
١٣٩٨/١٢/١١
6
|
1
7
percent
در صد، فی صد، بقرار در صد
١٣٩٨/١٢/١١
2
|
0
8
I'm so happy
من خيلي خوشحالم🌸♥️
١٣٩٨/١٢/٠٣
6
|
1
9
doctor
دکتر
پزشک
طبیب
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
1
10
lunch
ناهار
ظهرانه
١٣٩٨/١٢/٠٣
13
|
1
11
brush
قلم مو
علف هرزه
بروس لوله
لیف زدن
نقاشی کردن
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
3
12
supper
عصرانه
شام
عشای ربانی یا شام خداوند
١٣٩٨/١٢/٠٣
4
|
1
13
yesterday
دیروز
روز پیش
زمان گذشته
١٣٩٨/١٢/٠٣
4
|
1
14
mathematical
وابسته به ریاضیات
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
1
15
over
بر فراز
روی
بالای
سرتاسر
بیرونی
١٣٩٨/١٢/٠٣
10
|
1
16
success
موفقیت
پیروزی
کامیابی
نتیجه
ترقی
توفیق
١٣٩٨/١٢/٠٣
6
|
1
17
illness
بیماری
مرض
ناخوشی
کسالت
بدی
شرارت
خستگی
١٣٩٨/١٢/٠٣
4
|
2
18
ancient
باستانی
کهن
دیرینه
قدیمی
پیر
دیر
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
1
19
enough
کافی
بسنده
به قدر کافی
به اندازه ء کافی
بس
نسبتا
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
1
20
quadrature
درجه چهار
یک چهارم
ربع
مربع سازی
١٣٩٨/١٢/٠٣
10
|
1
21
Corbyn
کوربین
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
22
spill
ریختن
خرده
١٣٩٨/١٢/٠٣
4
|
1
23
Bookcase
قفسه ی کتاب
(جایی که کوچکتر از کتابخانه است و تفاوت آن با کتابخانه این است که:کتابخانه دور تا دورش را کتاب فرا گرفته است اما قفسه ی کتاب ،یک شیئ ا ...
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
2
24
July
جولای
ماه ژوئیه
هفتمین ماه میلادی
١٣٩٨/١٢/٠٣
10
|
1
25
ceris
سرو
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
26
Curable
قابل درمان
علاج پذیر
١٣٩٨/١٢/٠٣
4
|
1
27
info
اطلاعات
موارد
دانستنی ها
سوابق
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
1
28
go on a diet
برو رژیم بگیر
رژیم گرفتن
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
2
29
lift a finger to do something
بلند انگشت به انجام کاری
(برای انجام کاری انگشت خود را بلند کنید : Raise your finger to do something)
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
30
overlaminate
بیش از حد
بیش از اندازه
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
31
Seperator
جدا کننده
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
32
put away
کنار بگذار
کنار گذاردن
تمام غذا یا مشروبی را خوردن
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
1
33
Recruiter
استخدام کننده
همکاران
١٣٩٨/١٢/٠٣
6
|
1
34
go off the deep end
از انتهای عمیق خارج شوید
رفتن به اعماق
١٣٩٨/١٢/٠٣
4
|
4
35
no way around it
راهی به دور آن نیست
هیچ راهی به دور آن
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
36
turmoil
آشفتگی
پریشانی
به هم خوردگی
غوغا
ناراحتی
١٣٩٨/١٢/٠٣
10
|
1
37
go off
در رفتن
آب شدن
بیرون رفتن
مردن
١٣٩٨/١٢/٠٣
6
|
1
38
cheer up
تشویق کردن
تشجیع کردن
١٣٩٨/١٢/٠٣
4
|
1
39
miss some one
دلتنگی
از دست یکی
دلتنگ بودن
١٣٩٨/١٢/٠٣
6
|
1
40
Owing
به خاطر داشتن
مدیون بودن
بدهماری
دارا بودن
به علت
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
41
deceptive
فریبنده
گول زننده
گمراه کننده
فریب آمیز
١٣٩٨/١٢/٠٣
10
|
1
42
Moose
گوزن شمالی
١٣٩٨/١٢/٠٣
10
|
1
43
Continouns
مداوم
متوالی
پیوسته
ماندگار
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
44
capricious
دمدمی
هوس باز
لوس
١٣٩٨/١٢/٠٣
8
|
1
45
congratulations
تبریک می گویم
تبریک
١٣٩٨/١٢/٠٣
6
|
1
46
supplies are running low
منابع کم مصرف هستند
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
47
Spring street
خیابان بهار
١٣٩٨/١٢/٠٣
2
|
1
48
Compass
(اسم ها) :
قطب نما
پرگار
حوزه
حیطه
دایره
گرد
(فعل ها) :
محدود کردن
جهت کردن
مدار چیزی را کامل نمودن
نقشه کشیدن ...
١٣٩٨/١٢/٠٢
25
|
1
49
blackpink
عکس سیاه
١٣٩٨/١٢/٠٢
17
|
8
50
Coal
زغال سنگ
زغال
زغال کردن
١٣٩٨/١٢/٠٢
4
|
1
1
2
<