ترجمههای احسان مزروعی راد (٣)
٧٥
٦ سال پیش
His thigh muscle gave a sudden jerk.
١
عضله ی ران آن بطور ناگهانی مورد اصابت واقع شد.
٦ سال پیش
Their decision to marry was sudden and surprised both their families.
١
تصمیم ناگهانی آن ها برای ازدواج باعث شگفت زدگی خانواده هایشان شد.
٦ سال پیش
The sudden clap of thunder frightened us all.
٩
صدای ناگهانی رعد و برق همه ما را ترساند.