یلهاندن١١:٤٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٨یَلِهاندَن. رهاندن. یله کردن.
گزارش0 | 1
انالیز١١:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/١٨موشکافیدن.
گزارش2 | 1
یلهیدن١١:٤٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٨یَلِهیدَن. یله شدن. رهیدن.
گزارش0 | 1
defend١١:٤٧ - ١٤٠٠/٠٧/١٨دِفاعیدَن.
گزارش2 | 1
ولعیدن١١:٤٦ - ١٤٠٠/٠٧/١٨وَلَعیدَن. ولع و آز چیزی را داشتن. عطشیدن. حریصانه خواستن.
گزارش0 | 1
عطشیدن١١:٤٥ - ١٤٠٠/٠٧/١٨عَطَشیدَن. عطشِ چیزی را داشتن. چیزی را حریصانه خواستن.
گزارش0 | 1
ATM١١:٤٤ - ١٤٠٠/٠٧/١٨دَخُپ = دَ. ستگاه خ. ود پ. رداز
گزارش0 | 1
distill١١:٤١ - ١٤٠٠/٠٧/١٨عُصاریدَن.
گزارش0 | 2
origin١١:٣٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٨بیخه/فرگان/بن/سربن/آبشخور/
گزارش5 | 1
اندوهاندن١١:٣٠ - ١٤٠٠/٠٧/١٨اَندوهاندَن. اندوهگیناندن. غمیگناندن.
گزارش0 | 1
شکنجگاه٢٣:٤٧ - ١٤٠٠/٠٧/١٧شِکَنجِهگاه. شکنجگاه؟ محلی که در آن می شکنجند.
گزارش0 | 1
اسپنک٢١:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/١٧اِسپَنکیدَن.
گزارش9 | 1
تاژیدن٢١:٤٩ - ١٤٠٠/٠٧/١٧تاژیدَن. لَطیفیدن. لطیف شدن.
گزارش2 | 1
پفیوزیدن٢١:٤٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٧پُفیوزیدَن. پفیوز بازی درآوردن
گزارش0 | 1
omnify٢١:١٧ - ١٤٠٠/٠٧/١٧ویسپیدَن. ویسپاندن.
گزارش0 | 1
پادیست٢٠:١٥ - ١٤٠٠/٠٧/١٧Opposition.
گزارش0 | 1
canalize١١:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/١٧کَنالیدَن.
گزارش0 | 1
کنال١١:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/١٧Canal
گزارش0 | 1
ورنیدن١١:١٤ - ١٤٠٠/٠٧/١٧وَرَنیدَن. شهوتی شدن.
گزارش0 | 1
پساختن١١:١٣ - ١٤٠٠/٠٧/١٧پَساختن. آزماییدن. رونیدن.
گزارش0 | 1
سرواییدن١١:١٢ - ١٤٠٠/٠٧/١٧سِرواییدَن. حدیث گفتن. شعر گفتن. افسانه تعریف کردن.
گزارش0 | 1
laminate١١:٠٦ - ١٤٠٠/٠٧/١٧لایِهیدَن. چندلایهیدن.
گزارش0 | 0
مخالف کردن١٠:٤٧ - ١٤٠٠/٠٧/١٧پادیستادن = پاد ایستادن.
گزارش0 | 0
نسخاندن١٠:٥٣ - ١٤٠٠/٠٧/١٧نَسَخاندَن. نسخ کردن.
گزارش0 | 0
چلاسیدن١١:٠٢ - ١٤٠٠/٠٧/١٧پرخوری کردن.
گزارش0 | 0
تلکهیدن١١:٠٠ - ١٤٠٠/٠٧/١٧تَلَکِهیدَن. تلکه کردن/شدن.
گزارش0 | 0
گشگ١٠:٥٩ - ١٤٠٠/٠٧/١٧گُشگ. نوعی از زنبور . در زبان مازنی.
گزارش0 | 0
presuppose١٠:٥٧ - ١٤٠٠/٠٧/١٧پیشِنگاریدَن.
گزارش0 | 1
جنجالیدن١٠:٥٤ - ١٤٠٠/٠٧/١٧جَنجالیدَن. جنجال به پا کردن.
گزارش0 | 0
نسخیدن١٠:٥٣ - ١٤٠٠/٠٧/١٧نَسَخیدَن. نسخ شدن
گزارش2 | 0
جامهیدن١٠:٥١ - ١٤٠٠/٠٧/١٧جامِهیدَن. پوشیدن/پوشاندن. پوشیده شدن.
گزارش0 | 0
oppose١٠:٤٦ - ١٤٠٠/٠٧/١٧پادیستادن = ضدِ کسی ایستادن.
گزارش5 | 1
زرزریدن١٠:٤٤ - ١٤٠٠/٠٧/١٧زِرزِریدَن. زرزر کردن.
گزارش2 | 0
اهریمنیدن١٠:٤٣ - ١٤٠٠/٠٧/١٧اَهریمَنیدَن. مانند اهریمن رفتاریدن.
گزارش0 | 0
فیسیدن١٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٧/١٧فیسیدَن. فیس و افاده آمدن.
گزارش0 | 0
پروفسور١٠:١١ - ١٤٠٠/٠٧/١٧پُرفیسور = پُر فیس ( افاده ) ور. کَسی که بدلیل دانشی که دارد، خود - ش را از هرجهت، از هر کس برتر می داند و فخر می فروشد. بر وزنِ رنجور و مزدور است ...
گزارش2 | 1
جبرانیدن٠٩:٣٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٧جُبرانیدَن. جبران کردن.
گزارش0 | 0
شیانیدن٠٩:٣٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٧شیانیدَن. جزا و پاداش ومکافات نیکی و بدی دادن. جبرانیدن.
گزارش0 | 0
قولیدن١٩:٣٦ - ١٤٠٠/٠٧/١٦قُولیدَن. قول دادن.
گزارش0 | 0
قولاندن١٩:٣٦ - ١٤٠٠/٠٧/١٦قولاندَن. کسی را به قولیدن واداراندن.
گزارش0 | 0
پاکیزهیدن١٩:٣٣ - ١٤٠٠/٠٧/١٦To clean.
گزارش0 | 0
لغاندن١٩:٣٦ - ١٤٠٠/٠٧/١٦لَغاندَن. لغ کردن.
گزارش0 | 0
لفظیدن١٩:٣٥ - ١٤٠٠/٠٧/١٦لَفظیدَن. لفظ آمدن.
گزارش0 | 0
پاکیزهیدن١٩:٣٣ - ١٤٠٠/٠٧/١٦پاکِیزِهیدَن. پاکیزستن. پاکیزه کردن/شدن.
گزارش0 | 0
کرپ١٩:٣٢ - ١٤٠٠/٠٧/١٦چهارچوپ.
گزارش2 | 0
hella١٩:٣١ - ١٤٠٠/٠٧/١٦بدجور/خیلی/زیاد/خیلی زیاد/بَد/
گزارش5 | 0
اخگریدن١٨:٣٠ - ١٤٠٠/٠٧/١٦اَخگَریدَن. To ignite.
گزارش0 | 0
BOX١٨:٣٨ - ١٤٠٠/٠٧/١٦پیشنهاد برای "جعبه ای که پِیک موتوری ها دارند" جَعپِیک = جَعبه پِیک.
گزارش2 | 1