خراروشیدن١٥:٥١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣خَراروشیدَن = خلالوشیدن. خروشیدن. آشوبیدن.
گزارش0 | 1
خلالوشیدن١٥:٥١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣خَلالوشیدَن = آشوبیدن.
گزارش0 | 1
چرگریدن١٥:١١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣چَرگَریدَن = خواندن. آوازیدن.
گزارش0 | 1
ritual١٣:٤٩ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣یَنگ
گزارش0 | 2
ونگیدن١٣:٥٤ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣وَنگیدَن = ونگ زدن.
گزارش0 | 1
کنگیدن١٣:٥٤ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣کُنگیدَن = قوی و ستبر شدن. پُرزور شدن.
گزارش0 | 1
way١٣:٤٩ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣یَنگ.
گزارش0 | 1
بنگیدن١٣:٤٦ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣بَنگیدَن . موادِ مخدر گساردن. بنگ زدن.
گزارش0 | 1
منگیدن١٣:٤٤ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣منَگیدَن = منگ شدن. مستیدن.
گزارش2 | 1
خمخمه١٣:٤٣ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣خَمخَمیدَن
گزارش0 | 1
filter١٣:٣٢ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣نَژمودن/نژماییدن.
گزارش0 | 1
منتریدن١٣:٢٦ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣مَنتَریدَن = افسون شدن.
گزارش0 | 1
لپریدن١٢:٥٧ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣لَپَریدَن = لپر شدن. واژگونیدن. وارونیدن.
گزارش0 | 1
کیسهیدن١٢:٥٤ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣کیسِهیدَن = درونِ کیسه قرار دادن.
گزارش0 | 1
kiss١٢:٥٢ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣لَبکیسیدن = لب _ کیس ( چین و چوروک ) به چم جمع کردنِ لب ها است که می تواند برای بوسیدن باشد یا چیزی دیگر.
گزارش5 | 2
کیسیدن١٢:٥٠ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣کیسیدَن = چوروکیدن. آژنگیدن. چینیدن.
گزارش0 | 1
عبرتیدن١١:٤٩ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣عِبَرتیدَن = عبرت گرفتن.
گزارش0 | 1
زبریدن١١:٤٨ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣زِبریدَن = زبر شدن. زِبَریدَن = به رو آمدن. بالا رفتن.
گزارش0 | 1
اژنگیدن١١:٣١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣آژنگیدَن = چوروکیدن. چینیدن.
گزارش0 | 1
wrinkle١١:٣٢ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣چوروکیدن. چینیدن.
گزارش0 | 1
draw١١:٣٧ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣ثَنگیدَن = ارتنگیدن. نقاشی کشیدن. کشیدنِ نقش های زیبا.
گزارش5 | 1
ارتنگیدن١١:٣٦ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣ارتَنگیدَن = کشیدنِ نقش و نگار های زیبا و چشم نواز.
گزارش0 | 1
زالوییدن١١:٣٤ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣زالوییدَن = زالو وار خون مکیدن. سواستفاده کردن از دیگران.
گزارش0 | 1
فنگیدن١١:٣٣ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣فَنگیدَن. مَکیدَنِ خون. زالوییدن.
گزارش0 | 1
wrinkle١١:٣٢ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣آژنگیدن.
گزارش0 | 1
عنگیدن١١:٣١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣عَنگیدَن = عَرعَریدَن. ایجادِ صدایِ خَر و الاغ.
گزارش0 | 1
هنگیدن١١:٣٠ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣هَنگیدَن = هَنگ کردن.
گزارش0 | 1
چنگیدن١١:٢١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣چَنگیدَن = چنگ زدن.
گزارش0 | 1
orate١١:٢٠ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣چُنگیدَن.
گزارش0 | 1
دلنگانیدن١١:١٦ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣دِلَنگانیدَن = آویزیدَن. آویخته شدن. اندرواییدن. درواییدن.
گزارش0 | 1
اندرواییدن١١:١٥ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣اَندَرواییدَن = درواییدَن. سرگشته شدن. واژگونیدن. معلق شدن. آویخته شدن.
گزارش0 | 1
نگوساراندن١١:٠٨ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣نِگوساراندن = نگونسار کردن.
گزارش0 | 1
نگوساریدن١١:٠٨ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣نِگوساریدَن = نگونسار شدن.
گزارش0 | 1
رپ ستاره١٠:٥٩ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣رَپ ستاره = هنرمنده یِ موفقِ سبکِ رپ.
گزارش0 | 1
کروناپذیری١٠:٣٤ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣کُروناپَذیری = داشتنِ شرایطِ دریافتِ ویروسِ کرونا. م. ث = کرونا پذیریِ کودکان بسیار پایین تر از بزرگسالان است.
گزارش0 | 1
corona١٠:٣٤ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣واژگانِ مربدط به کرونا: کُروناپَذیری = داشتنِ شرایطِ/احتمال دریافتِ ویروسِ کرونا. م. ث = کرونا پذیریِ کودکان بسیار پایین تر از بزرگسالان است.
گزارش0 | 1
سرگیجاندن٠٧:٥١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣سَرگیجاندَن = سرگیجه دادن.
گزارش0 | 1
سرگیجیدن٠٧:٥١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣سَرگیجیدَن = سرگیجه گرفتن.
گزارش0 | 1
ارسنیدن٠٧:٤٨ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣ارسنیدن = انجمتیدن. دورِ هم جمعیدن. گرداییدن.
گزارش0 | 1
خودخوراندن٠٧:٤٧ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣خودخوراندن = به خود خوراندن. "خودخوراندن" با "خوردن" از آن جهت می فرقد که در اولی، به بی میلی و نخواستنِ شخص می اشارهد، ولی در دومی خیر.
گزارش0 | 1
افتاندن٠٧:٤٥ - ١٤٠٠/٠٨/٢٣اُفتاندَن = افت _ اندَن = باعثِ افتادنِ چیزی/کسی شدن.
گزارش0 | 1
پادرزمیدن١٩:٣١ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢پادرَزمیدَن = پادرزم کردن.
گزارش0 | 1
پاسداریدن١٩:٣٠ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢پاسداریدَن = پاسداری کردن.
گزارش0 | 1
measure١٢:٠٥ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢هَماریدَن.
گزارش2 | 2
covidiot١٠:١٢ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢اُسکُلنایی = اسکلِ کرونایی
گزارش0 | 1
همدلیدن١٠:٠٨ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢هَمدِلیدَن = هم دل شدن. همدلی کردن.
گزارش0 | 1
fuse١٠:٠٧ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢هَمجوشیدَن.
گزارش2 | 1
هریدن٠٠:١٣ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢هِریدَن = به کسی هِری گفتن. هُریدَن = رُمبیدَن.
گزارش0 | 1
صابوتهیدن٠٠:١٠ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢صابوتِهیدَن = پیر شدن ( زنان )
گزارش0 | 1
asshole٠٠:٠٧ - ١٤٠٠/٠٨/٢٢هُرِه.
گزارش0 | 2