restrict١٥:٥٢ - ١٣٩٧/١٢/١٨محدود کردن
گزارش67 | 1
it means١٥:٥٠ - ١٣٩٧/١٢/١٨این به آن معناست که . . . به این معناست که . . . یعنی اینکه . . .
گزارش69 | 1
overload١٥:٣٩ - ١٣٩٧/١٢/١٨زیاد پُر کردن، بیش از حد پُر کردن ( مثال: زیاد پُر کردن ماشین لباسشویی ) زیاد بار زدن ( مثال: زیاد بار زدن قایق )
گزارش28 | 1
achieve١٥:٢٥ - ١٣٩٧/١٢/١٨انجام دادن، انجام شدن
گزارش30 | 2
demand١٤:٤٧ - ١٣٩٧/١٢/١٨on demand = بر اساس نیاز
گزارش51 | 1
top٠١:٥٢ - ١٣٩٧/١٢/١٨top differences = تفاوت های اصلی ( اساسی )
گزارش39 | 3
defining٠٠:٣٢ - ١٣٩٧/١٢/١٨تعریف کردن
گزارش34 | 1
require٢٠:٤١ - ١٣٩٧/١٢/١٧نیاز داشتن
گزارش113 | 1
mechanism١٩:٥٦ - ١٣٩٧/١٢/١٧مکانیزم، ساز و کار
گزارش62 | 0
checking١٩:٥٤ - ١٣٩٧/١٢/١٧بررسی
گزارش28 | 1
handle١٩:٥٢ - ١٣٩٧/١٢/١٧کنترل کردن، مدیریت کردن ( اداره کردن )
گزارش97 | 2
handle١٩:٤٥ - ١٣٩٧/١٢/١٧کنترل کردن ( شدن ) I need a car that handles well. من به یه ماشینی نیاز ( احتیاج ) دارم که خوب کنترل بشه.
گزارش34 | 2
there is١٩:٣٠ - ١٣٩٧/١٢/١٧وجود دارد، هست، دارد
گزارش113 | 4
anymore١٨:٤٦ - ١٣٩٧/١٢/١٧دیگر ( دیگه )
گزارش120 | 1
illegal١٧:٤٠ - ١٣٩٧/١٢/١٧غیرفانونی کامپیوتر: غیر مجاز
گزارش39 | 1
ie١٦:٥٦ - ١٣٩٧/١٢/١٧شکل لاتین id est برای that is معنی that is: به عبارت دیگر، یعنی
گزارش85 | 0
using١١:٠٦ - ١٣٩٧/١٢/١٤استفاده از، با استفاده از
گزارش218 | 3
available٢٢:٣١ - ١٣٩٧/١٢/١٣در دسترس، موجود
گزارش62 | 2
environment٢٢:٠٢ - ١٣٩٧/١٢/١٣محیط زیست، محیط software environment محیط نرم افزاری
گزارش53 | 4
LOL٠٢:٣٧ - ١٣٩٧/١٢/١٣LOL: Laughing out loud Occasionally mistaken for “Lots Of Love, ” LOL is one of the most widely known texting abbreviations and has been around for ...
گزارش216 | 11
implementation٠١:٠٧ - ١٣٩٧/١٢/١٣" اجرا " توجه داشته باشید که این کلمه اسم است و نه فعل.
گزارش90 | 1
assignment٢٢:١١ - ١٣٩٧/١١/٢٨تخصیص = نسبت دهی = انتصاب
گزارش53 | 1
provide١٧:٢٥ - ١٣٩٧/١١/٢٨فراهم کردن، اراِئه کردن
گزارش87 | 2
primitive١٦:٣٥ - ١٣٩٧/١١/٢٨اولیه، ابتدایی
گزارش23 | 1
concept١٣:٤٥ - ١٣٩٧/١١/٢٣مفهوم. جمع: مفاهیم
گزارش30 | 2
through١٣:٣٥ - ١٣٩٧/١١/٢٣از وسط = از میان، درون = از = از درون، به واسطه = از طریق = بوسیله، سرتاسر = سرتاسری = سراسر = سراسری، تمام = تمام شدن = تمام شده، داخل = درون ...
گزارش531 | 5
custom١٧:٥٠ - ١٣٩٧/١١/١٩رسم، سنت، سفارشی
گزارش78 | 1
either way١٢:٢٥ - ١٣٩٧/١١/١٩به هر حال، در هر دو حالت
گزارش51 | 1
cursor٠٠:٥٤ - ١٣٩٧/١١/١٨کرسر، مکان نما، نشانگر
گزارش39 | 1
iteration٠٥:٠٠ - ١٣٩٧/٠٩/٢٦باز نویسی
گزارش46 | 0
embedded٢٠:١١ - ١٣٩٧/٠٧/٢٧تعبیه شده، جاسازی شده
گزارش53 | 1
huge٢٠:٠٩ - ١٣٩٧/٠٧/٢٧بسیار بزرگ. ( مفهومی بزرگ تر از کلمه Large )
گزارش57 | 1
then١٦:٢٠ - ١٣٩٧/٠٦/٢١بعد، بعدش، بعد آن
گزارش51 | 6
reference١٥:٣٠ - ١٣٩٧/٠٦/٢٠ارجاع، رجوع، مراجعه، مرجع
گزارش71 | 2
duplicate٢٣:٢٨ - ١٣٩٦/١٠/٣٠دو نسخه ای کردن
گزارش30 | 0
release١١:١٢ - ١٣٩٦/١٠/٢٨رها کردن
گزارش106 | 1
assign١١:١٠ - ١٣٩٦/١٠/٢٨نسبت دادن
گزارش60 | 1
order١٠:٢١ - ١٣٩٦/١٠/٢٨in order to = به منظور
گزارش184 | 8
in order to١٠:٢٠ - ١٣٩٦/١٠/٢٨به منظور، برای
گزارش154 | 1