AS٢٣:٠٠ - ١٣٩٨/٠١/٠١همانطور که، بطوریکه، درحالیکه
گزارش64 | 1
whether٢٢:٥٣ - ١٣٩٨/٠١/٠١اینکه آیا
گزارش138 | 2
otherwise٢٢:٠٠ - ١٣٩٨/٠١/٠١ازطرف دیگر، وگرنه
گزارش60 | 1
illustrate٢١:١٨ - ١٣٩٨/٠١/٠١واضح کردن، شفاف کردن
گزارش21 | 1
apply٢١:١٦ - ١٣٩٨/٠١/٠١بکار بردن، مورد استفاده قرار دادن، استعمال کردن
گزارش30 | 1
namely٢١:١٢ - ١٣٩٨/٠١/٠١به نامِ . . .
گزارش32 | 3
social٢١:٠٦ - ١٣٩٨/٠١/٠١اجتماعی
گزارش48 | 1
detail٢٠:٥٣ - ١٣٩٨/٠١/٠١جزییات
گزارش32 | 1
override٢٠:٥٣ - ١٣٩٨/٠١/٠١لغو کردن، باطل کردن، بازتعریف کردن
گزارش44 | 1
objects٢٠:٤١ - ١٣٩٨/٠١/٠١اشیا
گزارش32 | 1
that٢٠:٥١ - ١٣٩٨/٠١/٠١که
گزارش62 | 2
parent٢٠:٥٠ - ١٣٩٨/٠١/٠١والد
گزارش14 | 1
by default٢٠:٤٩ - ١٣٩٨/٠١/٠١به طور پیشفرص، به صورت پیشفرض
گزارش78 | 1
then٢٠:٤٨ - ١٣٩٨/٠١/٠١آنگاه ( اونوقت )
گزارش48 | 4
location٢٠:٤٧ - ١٣٩٨/٠١/٠١محل، مکان
گزارش23 | 1
value٢٠:٤٥ - ١٣٩٨/٠١/٠١مقدار
گزارش34 | 2
evaluate٢٠:٤٤ - ١٣٩٨/٠١/٠١ارزیابی کردن
گزارش106 | 1
whereas٢٠:٤٣ - ١٣٩٨/٠١/٠١در حالیکه
گزارش90 | 1
same٢٠:٤٢ - ١٣٩٨/٠١/٠١یکسان، برابر
گزارش46 | 1
point٢٠:٤١ - ١٣٩٨/٠١/٠١اشاره کردن
گزارش53 | 2
if٢٠:٤٠ - ١٣٩٨/٠١/٠١اگر
گزارش55 | 2
ONE٢٠:٢١ - ١٣٩٨/٠١/٠١یکی
گزارش23 | 2
operator٢٠:٢٢ - ١٣٩٨/٠١/٠١عملگر
گزارش37 | 1
other٢٠:٢١ - ١٣٩٨/٠١/٠١دیگری
گزارش62 | 1
is that٢٠:٢١ - ١٣٩٨/٠١/٠١این است که ( اینه که )
گزارش62 | 1
equality٢٠:٢٠ - ١٣٩٨/٠١/٠١برابری، تساوی
گزارش37 | 1
check٢٠:١٩ - ١٣٩٨/٠١/٠١فعل: بررسی کردن، چک کردن
گزارش41 | 1
in general٢٠:١٧ - ١٣٩٨/٠١/٠١به طور کلی، در حالت کلی، در کل
گزارش57 | 1
ordered١٨:٤٣ - ١٣٩٨/٠١/٠١صفت: مرتب، منظم فعل: دستور دادن، سفارش دادن
گزارش25 | 0
structure٠٣:١٥ - ١٣٩٨/٠١/٠١ساختمان ( به معنای ساختار ) Data Structure ساختمان داده ها
گزارش34 | 1
topping٠٢:٤٢ - ١٣٩٨/٠١/٠١چاشنی ( مربوط به خوراکی )
گزارش41 | 1
move on٢٣:٥٢ - ١٣٩٧/١٢/٢٨برویم به سراغِ، بریم سراغِ
گزارش69 | 0
util٢٣:٣٧ - ١٣٩٧/١٢/٢٨مخفف utility
گزارش21 | 0
oink٢٣:٢٧ - ١٣٩٧/١٢/٢٨صدای خوک
گزارش18 | 1
power٢٠:٣٠ - ١٣٩٧/١٢/٢٨در ریاضی: توان مخفف: pow
گزارش23 | 1
loop١٥:١٩ - ١٣٩٧/١٢/٢٣حلقه
گزارش51 | 0
requirement١٧:٤٠ - ١٣٩٧/١٢/١٨نیاز، نیازمندی، الزام
گزارش32 | 1
comment١٧:٠٥ - ١٣٩٧/١٢/١٨اسم: نظر، توضیح
گزارش25 | 1
rely١٦:٥٤ - ١٣٩٧/١٢/١٨وابسته بودن، متکی بودن همیشه بعدش on می آید. rely on، relies on
گزارش78 | 1
relies١٦:٥١ - ١٣٩٧/١٢/١٨وابسته بودن، متکی بودن
گزارش23 | 1
relies١٦:٥٠ - ١٣٩٧/١٢/١٨همیشه بعدش on می آید. rely را سرچ کنید
گزارش37 | 1
that is why١٦:١٨ - ١٣٩٧/١٢/١٨به همین ( این ) خاطر مثال: My mother always gives me good advice , so that is why I need to ask her opinion . مادرم همیشه توصیه های خوبی بهم میکنه، ...
گزارش62 | 0
both١٦:٠١ - ١٣٩٧/١٢/١٨هر دو، هر دوی هم . . . . و هم . . . .
گزارش80 | 2