تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Dismissal or goodbye

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Laughter

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Alright or okay example : Oright, let’s go.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Laughter or surprise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Agreement or understanding example: Right - ho, I’ll get on it.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Agreement example: Right - o, see you then.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Thanks example: Taa for the gift.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Toast or cheers example: To good health, prosit!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Surprise or exclamation example: Strewth, is that the time?

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Pain or discomfort

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Alright or greeting

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Stop or pay attention

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Great surprise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Utter surprise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Surprise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Excitement or joy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Realizing a small mistake

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Attention or alert

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

interjection for Greeting or attention

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Hunting call example: “View halloo! The fox is in sight. ”

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Yes, in an excited way

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Synonyms: unconquered, victorious, thriving, winning, unvanquished

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Synonyms: approve, cheer, encourage, hurrah

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گذشته ی ساده: whooped شکل سوم: whooped وجه وصفی حال: whooping ( ندا که هنگام آگاهی به لغزش خود ادا می شود ) اوه!، اه!، وا!، ای وای!، آخ! همچنین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Synonyms: adieu, adieus, adieux, adios, bye - bye, cheerio, ciao, goodbye, hasta la vista, have a nice day, leave - taking, parting, salutation, send ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Synonyms: folderol, rubbish, tripe, trumpery, trash, wish - wash, applesauce چرند، مزحزف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Farewell

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

interjection for Calling out

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کمی مست معادل ها در دیکشنری فارسی: شنگول, ملنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

پیه ، چربی سفتی که در شکم حیوانات وجود دارد ( این اصطلاح تخصصی مربوط به رشته پزشکی است. ) Synonyms: fat, lard, blubber

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اه ( برای بیان انزجار )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Interjection for Disgust or dismissal

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با حالت عصبی و غیرقابل کنترل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زن زیبای احمق زن جذاب کودن آدم کودن آدم احمق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

[حالت تفضیلی: breezier] [حالت عالی: breeziest] خنک همراه با وزش نسیم سرخوش شاداب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موجود زنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یارو :مرد، آدم خاطرخواه: دوست پسر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Interjection for Magic or surprise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

فرار ( از جایی ) ( به ویژه پس از ارتکاب جرم ) - The prisoners made their getaway at night. - زندانیان فرارشان را در شب انجام دادند. - The crim ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

grumpy= Being grumpy or moody صفت تفضیلی: grumpier صفت عالی: grumpiest بدخلق، ترشرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Attraction or approval

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سه حالت نوشتاری دیگر این لغت pardi و pardy و perdie است. به خدا ( سوگندی نه چندان محکم ) ، به راستی، واقعاً - Pardie, he is always punctual and ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Old call for newspapers

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( عامیانه ) آدم خل وضع ( عامیانه ) رجوع شود به: wacky

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثبت، تصدیق آمیز ( پاسخ و عبارت و غیره ) - She gave an affirmative response to the invitation. - او به این دعوت پاسخ مثبت داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مگر آنکه، جز اینکه، مگر، الا این که، تحت هر شرایطی غیر از، علی رغم این که، اگر - Man is doomed unless war is abolished. - بشر محکوم به فناست؛ مگر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( عامیانه ) چرند، شر و ور - Don't crap around like this! - این جوری وقت خودت را هدر نده!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که گیج و حواس پرت باشد، منگ، خنگ - I'm a bit of a ditz sometimes, a bit forgetful. - من گاهی کمی خنگ و حواس پرت می شم. - She's really funn ...

پیشنهاد
١

رایج ترین حروف ربط دوتایی شامل موارد زیر می شود: both/and whether/or either/or neither/nor not/but not only/but also

پیشنهاد
١

وابسته, تابع, محتاج, موکول, مربوط, نامستقل