عاطفه موسوی - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترکاندن ادامس: Pop the chewing gum

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contingency: رویداد احتمالی رویداد پیش بینی نشد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contract: مبتلا شدن ، گر فتن بیماری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گلدوزی کردن: embroider

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outrageous: شرم آور

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

misguided: گمراه گمراه کننده ، غلط

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

huffing and puffing: نفس نفس زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mail: پست پست کردن نامه ی پستی بسته ی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jigsaw: جورچین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

briefed: تفهیم شده، توجیه شده، اطلاعات داده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cured: دودی کردن، در نمک خواباندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

integrative: ترکیبی . جامع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ور رفتن با: Fiddle with

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compare: مقایسه کردن قابل مقایسه بودن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گردنبند طبی: neck brace

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مه میشه: Mist rises It gets misty It gets ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدیمن: portentous

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inexorable: بی وقفه . بی پایان. تغییر ناپذیر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cut through sth: فهمیدن چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep in line: مراقب کسی باشی که اشتباه نکنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

map: تطبیق دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

don't push your luck: واسه به دست آوردن چیزی اونقدر پافشا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inform: نفوذکردن و تاثیر گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commit to memory: حفظ کردن . یاد گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tricky: سخت ، مشکل حساس حلیه گر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horoscope: طالع بینی ، جدول طالع بینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in company: مشترک . گروهی . در جمع

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be through: Finish تمام کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of date: تاریخ گذشته کهنه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

despondent: سرخورده و ناامید، پکر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شورچشم: evil eyed

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cluttered: شلوغ پلوغ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pathos: ترحم انگیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gulf: شکاف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

postgraduate: Undergraduate دانشجوی لیسانس n, adj ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خم شدن: stoop

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خدمتکار بیمارستان: orderly

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trusting: بر پایه ی اعتماد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subsidise: تامین مالی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustain: نگه داشتن، حفظ کردن ، زنده نگه داشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temperamental: مودی، دمدمی مربوط به خلق و خو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enclosing: احاطه کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enclosing: احاطه کننده

١ سال پیش

اولین لایک کردن

-

همه

١ سال پیش

اولین دیسلایک کردن

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٢٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ١,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کاربر فعال با حداقل ٥,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

indoctrination: تعالیم مذهبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

deep down: عمق وجود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intriguing: جذاب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embedded: جا افتاده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raspy: زمخت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acclaimed: تحسین شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acclaimed: تحسین شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

riveting: خیره کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

richness: پرمایگی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

richness: پرمایگی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blankly: بی حس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blankly: بی حس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

otherwise: از طرف دیگر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skydiver: کسی که پرش در آسمان انجام میدهد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skydiver: کسی که پرش در آسمان انجام میدهد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suppose: استنباط کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chaise cart: درشکه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misunderstood: بد فهمیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mismanaged: ناموفق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bank teller: کارمند پاسخگوی بانک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overcrowding: ازدیاد جمعیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it a go: امتحان کنید

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unremunerative: بی فایده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regrow: دوباره رشد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

regrow: دوباره رشد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

controversial: جنجالی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

controversial: جنجالی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

expectancy: سن انتظار رونده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

expectancy: سن انتظار رونده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cut short: قطع کردن حرف کسی نیمه کاره رها کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut short: قطع کردن حرف کسی نیمه کاره رها کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patronizing: افاده کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by the bye: قبل از اینکه خداحافظی کنم بگم که. . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

restraining: مانا پایدار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

caring: اهمیت دادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

illused: بد رفتاری شده، سوء استفاده شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bullying: قلدرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antique: چیز قدیمی اشیا قدیمی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

aching: دردناک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aching: دردناک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obsessed: وسواسی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

obsessed: وسواسی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

voyeur: ناظر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

voyeur: ناظر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corncrake: یه نوع پرنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pastry cook: شیرینی پز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

average: به طور متوسط درآمد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naturalistic: طبیعت گرا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

naturalistic: طبیعت گرا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ninny: بی عرضه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep up: پایبند بودن به

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stationer's: مغازه ی لوازم التحریر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stationer's: مغازه ی لوازم التحریر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by degrees: به تدریج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by degrees: به تدریج

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

contrastive: مقایسه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

draw on: استفاده کردن از متوسل شدن به بهره ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

resulting: به دست آمده در تبع چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washed up: بی مصرف شکست خورده ناتوان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

washed up: بی مصرف شکست خورده ناتوان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gentle folked: نجیب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consequential: متعاقب

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thriller: چیز هیجان انگیز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vocal tract: دستگاه صوتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lateralized: جناح بندی شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mistrusted: غیر قابل اعتماد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mudbank: باتلاق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

come cross: برخوردن به رودر رو شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come cross: برخوردن به رودر رو شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

publications: آثار نشریات انتشارات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

side door: درب کناری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fit up: اراسته کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

invitation: دعوت نامه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

invitation: دعوت نامه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

by and by: پس از مدتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

lingering: پیوسته ، دائمی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

being set apart: خاص و متفاوت بودن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

vocalization: ایجاد صدا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vocalization: ایجاد صدا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

patroness: حامی مونث

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

matter of course: طبیعی و منطقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

matter of course: طبیعی و منطقی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

emphatically: مصرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphatically: مصرانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

traumatic: ضربه ی روانی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flatten: با خاک یکسان کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flatten: با خاک یکسان کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collapse: درب و داغان شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

imagery: تصویر سازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

imagery: تصویر سازی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

heartsickeing: دل آزار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embody: نهفته بودن شامل بودن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal: اشاره کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

defining: تعیین کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

AD: Anno domini In the year of our lor ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buzz off: به سرعت دور شدن به سرعت به راه افت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spot: قرار داشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

back way: راه پشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back way: راه پشتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

so to speak: ۱. به تعبیری . به قولی . میشه گفت ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flow out: بیرون جستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flow out: بیرون جستن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

treat: در نظر گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go off: راه افتادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entry: چیز ثبت شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

undervalued: دست پایین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undervalued: دست پایین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

self reliant: به خود متکی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get in: آوردن، داخل کردن ، وارد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approach: آشنایی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

concern: در بر گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

letter box: صندوق نامه صندوق پست

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

letter box: صندوق نامه صندوق پست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

passover: پشت سر گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passover: پشت سر گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alarmed: نگران و ترسیده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alarmed: نگران و ترسیده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

high spirited: سرزنده پر جوش و خروش پر حادثه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high spirited: سرزنده پر جوش و خروش پر حادثه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

quarter: سهم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unified: متحد ، پیوسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

unified: متحد ، پیوسته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paradigmatic: جانشینی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at this point: در این لحظه در این زمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ascertain: نشان دادن. اثبات کردن. فهمیدن. تشخی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ascertain: نشان دادن. اثبات کردن. فهمیدن. تشخی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

immoveable: غیر قابل حرکت غیرقابل تغییر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come up: رفتن ، رفتن به

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

articled: ملزم به خدمت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acupuncturist: متخصص طب سوزنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

acupuncturist: متخصص طب سوزنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

self motivated: خودبرانگیز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

favourable: مورد پسند

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

favourable: مورد پسند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

thesis: نظریه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

folks: خویشاوندان

١ سال پیش

مدال‌های عاطفه موسوی