⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
امیرمهدی
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
boring
حوصله سر بر
١٣٩٩/٠٢/١١
6
|
1
2
menu
- لیست امکانات، آپشن ها یا گزینه ها
١٣٩٩/٠١/٠٥
4
|
1
3
manchild
مرد نابالغ
١٣٩٨/٠١/٢٠
4
|
0
4
score
(عامیانه) خرید مواد مخدر
١٣٩٨/٠١/١٩
6
|
9
5
punter
(انگلیسی بریتانیایی)
1. کسی که قمار میکنه، شرط بندی میکنه یا یه سرمایه گذاری پر ریسک انجام میده
2. مشتری سرویس های خاص (مثل میخونه یا روسپی گری)
١٣٩٨/٠١/١٩
19
|
0
6
haughty
بسیار متکبر و مغرور
١٣٩٨/٠١/١٦
8
|
0
7
procreative
دارای توانایی یا پتانسیل تولید مثل
Sodomy is not a procreative sexual act
١٣٩٨/٠١/١٦
2
|
0
8
manscape
زدن موهای زائد بدن (برای مردان)
١٣٩٨/٠١/١٥
2
|
0
9
commodify
تبدیل به کالا/محصول کردن
١٣٩٨/٠١/١٤
2
|
0
10
stripped
هرز شده (پیچ و مهره)
١٣٩٧/١٢/٠٤
15
|
1
11
overkill
اضافه کاری، انجام کاری که نیازی به انجام آن نیست
١٣٩٧/١٠/١٢
32
|
0
12
rollable
تاشو، تاشونده، رول شونده، دارای قابلیت لوله شدن
Rollable TV: تلویزیون تاشو
١٣٩٧/١٠/١١
2
|
0
13
average joe
یه شخص معمولی
نه خیلی باهوش و نه خیلی خنگ
١٣٩٧/١٠/٠٦
10
|
0
14
why the hell
چرا؟! (با عصبانیت یا تعجب)
١٣٩٧/١٠/٠٤
6
|
0
15
have the edge on
در زمینه ای برتری داشتن
١٣٩٧/١٠/٠٢
4
|
0
16
give credit
از کسی یا چیزی تعریف کردن
عامیانه: زمانی که از کسی خوشت نمیاد ولی انقدر کارش درسته که مجبوری ازش تعریف کنی.
١٣٩٧/١٠/٠٢
15
|
1
17
name brand
برند بنام
١٣٩٧/١٠/٠٢
0
|
0
18
without further ado
حاشیه بسه، یه راس بریم سره اصل مطلب!
Without further ado, let's get started!
١٣٩٧/١٠/٠٢
10
|
0
19
whirlwind
هر چیزی که مانند گردباد خیلی سریع و غیر قابل پیش بینی اتفاق بیفتد...
صحنه های سریع و خشن فیلم های سینمایی: whirlwind action
عشق غیر منت ...
١٣٩٧/٠٩/٢٤
19
|
0
20
scratch the surface
موضوع یا مشکلی را به صورت سطحی بررسی کردن
مثال 1: شمه ای از زندگی مولانا
مثال 2: چکیده ای از تاریخ اسلام
مثال 3: در این مقاله تن ...
١٣٩٧/٠٩/٢٤
17
|
0
21
buzzword
اصطلاحات روز،
اصطلاحات مد،
اصطلاحات رایج،
الفاظ باب روز یک صنعت،
واژه هایی که به نظر مهم به نظر می رسند ولی در اصل معنی خاصی نداشته و ...
١٣٩٧/٠٩/٢١
25
|
0
22
lossless
بدون از دست دادن اطلاعات
بدون از دست دادن کیفیت
(در علم کامپیوتر هنگام فشرده سازی اطلاعات استفاده می شود)
١٣٩٧/٠٩/١٩
13
|
0
23
aggressive
خشن
١٣٩٧/٠٩/١٩
23
|
2
24
child proof
صفت: طوری طراحی شده که از آسیب زدن کودکان به خودشان یا وارد کردن خسارات جلوگیری کند
فعل: از دسترس کودکان خارج کردن
١٣٩٧/٠٩/١٣
0
|
1
25
favicon
آیکون سایت
١٣٩٧/٠٩/١١
2
|
0
26
deal breaker
عاملی که موجب به هم خوردن معامله می شود،
چیزی که شما را از خرید منصرف می کند،
موضوعی که رسیدن به توافق را به هم میزند
١٣٩٧/٠٨/٣٠
23
|
0
27
explanation
شفاف سازی،
بررسی
١٣٩٧/٠٨/٢٠
17
|
1
28
because
با توجه به اینکه،
از آنجا که،
چون که،
نظر به اینکه،
با توجه به این واقعیت که
١٣٩٧/٠٨/١٩
71
|
2
29
decent
رضایت بخش،
قابل قبول،
میان رده
١٣٩٧/٠٨/١٦
101
|
1
30
with eyes open
با دانش و آگاهی کامل
١٣٩٧/٠٨/١٦
0
|
0
31
unfortunately
از شانس بد،
از بخت بد،
باعث تاسف است که...،
نا امید کننده است که...
١٣٩٧/٠٨/١٦
50
|
2
32
living room
هال و پذیرایی، اتاق هال
١٣٩٧/٠٨/١٦
46
|
3
33
underdose
تامین دوز ناکافی
١٣٩٧/٠٨/١٥
0
|
0
34
best of both worlds
از مزیت دو چیز مختلف بهرمند شدن
١٣٩٧/٠٨/١٥
8
|
0
35
fashion statement
"جلب توجه"
لباس یا چیز های دیگری که شخصی استفاده می کند تا "نظر دیگران را به خود جلب کند".
١٣٩٧/٠٨/١٥
38
|
1
36
sweet spot
نقطه مطلوب
١٣٩٧/٠٨/١٥
32
|
0
37
similarly
مشابها
١٣٩٧/٠٨/١٤
15
|
1
38
counter space
فضای پیشخوان، فضای میز آشپزخانه
١٣٩٧/٠٨/١٠
10
|
0
39
brewing
دم کردن
١٣٩٧/٠٨/١٠
8
|
0
40
grind size
میزان آسیاب
١٣٩٧/٠٨/١٠
0
|
0