پیشنهادهای علی سیریزی (٣,٦٠٢)
گور _گبر_ زرتشتی_بهدینان_ مزدیسنایی
زرتشتیان
به پیروان مزدیسنا ( ( زرتشتیان گویند ) ) مترادف آن گور و گورا بوده که گور در برهه ای از زمان گذشته به معنای توهین محسوب می گردیده است.
به پیروان مزدیسنا ( ( زرتشتیان ) ) گفته می شود_ گبر ( ( گور در برهه ای از زمان به معنای توهین آمیز تلقی می شد. ) )
گورمحله به محله و کوی زرتشتیان گویند
در گویش برخی مناطق کرمان نیز چاق و گنده محسوب می شود.
لُرک یعنی خشکبار ی که در مراسم گاهنبار ( ( گُمبار ) ) و خیرات زرتشتیان استفاده می شود.
شیرعلی یک نام زیبا و تقریباً قدیمی که دارنده این نام، معمولاً به یک باور می رسید که باید چون شیر شجاع و چون مولا علی ( ( ع ) ) نترس و مردانه باشد. ی ...
شیرعلی یک نام زیبا و تقریباً قدیمی که دارنده این نام، معمولاً به یک باور می رسید که باید چون شیر شجاع و چون مولا علی ( ( ع ) ) نترس و مردانه باشد. ی ...
در گویش یزدی قدیم ، میرچَماع
هوس زن حامله_ در گویش یزدی به ویار ، ناخشی گویند
هوس زن حامله، در گویش یزدی ، ناخشی گویند
در گویش یزدی یعنی لاعلاج
در گویش یزدی ناعلاج گویند.
نخشه در گویش یزدی یعنی نقشه
نَشمَه در گویش یزدی یعنی معشوقه پنهانی
نِشِسگاه در گویش یزدی یعنی مقعد.
در گویش یزدی می شود، نِشِسگاه
اداره کننده، سرکرده، فراسر
در گویش یزدی، نفلت می کنم یعنی می کشمت، لهت می کنم.
در گویش بسیاری از شهرستان های یزد یعنی از بین رفته، هدر شده، خراب شده، آدم بی دست و پا ، دست و ما چلفتی و اگر گفته شود نفلت می کنم یعنی می کشمت، لهت ...
نمیلم بِلی یعنی نمی گذارم یا اجازه نمی دهم که ماشینت یا ابزارت را اینجا بگذاری. اگه بلی بلم، میلم بلی، اگه نلی بلم، نه میلم بلی، نه میلم. در گویش ی ...
میلم بِلی یعنی می گذارم یا اجازه می دهم که ماشین یا ابزارت را اینجا بگذاری. اگه بلی بلم، میلم بلی، اگه نلی بلم، نه میلم بلی، نه میلم. در گویش یزدی ...
نَمِله یعنی نمی گذارد. اگه بلی بلم، میلم بلی، اگه نلی بلم، نه میلم بلی، نه میلم. در گویش یزدی فراز فوق عبارت است از : اگر تو بگذاری ( ( مثلاً ماشی ...
یعنی بگذازی بگذارم. اگه بلی بلم، میلم بلی، اگه نلی بلم، نه میلم بلی، نه میلم. در گویش یزدی فراز فوق عبارت است از : اگر تو بگذاری ( ( مثلاً ماشینم ...
نَمِلَّه در گویش یزدی یعنی نمی گذارد
در گویش یزدی، این اصطلاح توهین آمیز است که به آن دسته از فرادی خطاب می گردد که حرفهای نامربوط و زشتی می زنند.
در گویش یزدی به دهان گزندگان و در حالت عمومی و کنایه ای به دهان باز افرادی که مزاح می کنند و یا حرف نامریوط می زنند.
در گویش یزدی به وعده غذایی قبل از ناهار گویند همچنین به زمان قبل از ظهر
وارِخت ، وارخ در گویش یزدی یعنی تمام شد، پایان یافت.
وارِخ، وارخت در گویش یزدی یعنی تمام شد، پایان یافت.
وَر در گویش یزدی یعنی بر
وَردَم در گویش یزدی یعنی چاق و به حدّ بلوغ رسیده و خوش گوشت
وِلو شد در گویش یزدی یعنی رها شد.
وَرجِس در گویش یزدی یعنی از جایش برجست، خیلی سریع از جایش بلند شد.
بی کار گشتن در گویش یزدی یعنی ولنگاری
وِلنگاری در گویش یزدی یعنی بی کار گشتن. ولگردی
هادِر در گویش یزدی یعنی پاییدن ، مراقب کسی بودن
در گویش یزدی هادِر بودن است.
هَمِشته در گویش یزدی یعنی دست روی دست گذاشتن.
در گویش یزدی به هل دادن هُتُلَه گویند.
هُوّوَن در گویش یزدی یعنی هاون
هُوَوسِّی در گویش یزدی یعنی صدای آوار و خراب شدن عمارت
هِی و هِّی در گویش یزدی یعنی مرتب و پشت سر هم
یخیده در گویش یزدی یعنی یخورده، یه کمی ( ( یک خورده، یک کم ، اندک و مقداری ) )
یَتا در گویش یزدی یعنی یک تا یک عدد یک دانه ، یکی
یَشِّی در گویش یزدی یعنی یک شاهی
یُغُر در گویش یزدی یعنی درشت استخوان کسی که استخوان درشت دارد.
یُغُرمُچ در گویش یزدی یعنی دارای استخوان درشت و مچ قوی
چلو گوشت سیریزی خورش یا خورشت قیمه سیریزی ( همراه با سیب زمینی ) خورش یا خورست فسنجان پسته با گوشت گوسفند. خورش یا خورست فسنجان پسته با گوشت ماکیان ...