پیشنهاد‌های علی اکبر غلامی (٢٤)

بازدید
١
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

است بزرگ مسی که در آرد را خمیر میکنند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

پشنگ به کسر پ و شین در گویش خراسان و منطقه ترشیزی بزرگ ( کاشمر بردسکن . خلیل آباد و کوهسرخ ) به ذرات ترشح آب گفته میشود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

لت به فتح. ل . در گویش منطقه کاشمر و بردسکن به معنی همزدن مثلا تخم مرغ را لت کن یعنی با همزن هم بزن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پرسه به ضم پ از ریشه پرس و پرسیدن در گویش منطقه کاشمر و بردسکن مجلس عزای فرد فوت شده . احوال پرسی از بازماندگان متوفی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

آخوند ، آخون ، تغییر یافته آه خوان, اشاره به آه و ناله حادثه کربلا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیوال در منطقه کاشمر و بردسکن به محل خواباندن گله در صحرا در فصل تابستان گفته میشود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شگفت به کسر سین و فتح گاف به معنی مظهر قنات تغییر یافته شکفت ، در گویش مردم منطقه کاشمر و بردسکن به محل نمایان شدن و مظهر قنات شگفت گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلام معنی قلف را که من قبلا فرستادم کلمه مسی اشتباه تایپ شده است اصلاح بفرمایید

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کوریک :غوره نشکفته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

هلپکه به فتح ه . کسر ل ، ضم پ و تشدید ک دست پاچه شدن . حیرت زده شدن . هنگ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

امبز یا امبیز به فتح ا ، سکون م و کسر ب خرمن گندم نشانه گذاری و خط کشی شده در صحرا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی به خصوص کاشمر و بردسکن سو بار از دو کلمه سو به معنی طرف ، ریشه و بار مخفف تبار به معنی طرف تبار و اقوام ما . به معنی تخم و نژاد اگر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دو بر وزن او ل تغییر یافته دلو در گویش خراسانی از جمله مردم منطقه کاشمر و بردسکن به ظرف جیری یا چرمی گویند که با آن آب میکشیدند و به چهار پایان می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چر به ضم. در گویش کاشمر و بردسکن 1 - ادرار کردن بچه 2 - چر کردن : به حالت تیز کردن گوش برای شنیدن صدا . تمرکز صد درصدی برای شنیدن صدا گوشهایش را چ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلنگ به کسر ت و ل فرد . تنها. یکی یکی متضاد در هم تنیده به محصولی که خیلی تنک روییده باشد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از آدم لاغر آدمی که مانند مرغی لاغر ، هیچ گوشتی ندارد و فقط استخوان دارد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

دباغ به معنی آشپز تغییر یافته طباخ در گویش مردم کاشمر و بردسکن در خراسان رضوی به آشپز مراسم عروسی و عزا دباغ میگویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کنه به کنه هایی که داخل پشم های گوسفندها جا خوش کرده و خیلی درشت شده اند در منطقه کاشمر و بردسکن نارت می گویند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کوند به کسر ک ، فتح و. سکون. ن خربزه نرسیده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

قلف به کسر قاف و لام به معنی دیگ میدم درب دار در منطقه کاشمر و بردسکن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

در ترشیزی بزرگ به نان جو تنکه به ضم ت و ن و فتح ک می گفته اند احتمالا علت این نامگذاری آن بوده که نان جو نسبت به نان گندم کوچکتر و کوتاهتر بوده است

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

چادر شب به معنی پارچه ای که در آن رختخواب می بندد هیچ قرابت معنایی ندارد به خصوص که در شب رختخواب را از آن بیرون می آورند و نیز این وسیله کاربردهای د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

چکنه: از ریشه چک به فتح چ. و سکون ک. در لهجه خراسانی و به طور مشخص در لهجه کاشمر و بردسکن به معنی نوبت . به گله ای که از رمه خرده مالکان تشکیل و به ص ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

الحلق به فتح ا، سکون ل، فتح خ ، کسر ل کت بلند بدون یقه که تا روی ران پا را می پوشاند پدر زمان کشف حجاب رضا خان دستور داد آنرا ببرند و به کت معمولی تب ...