سید محراب میرکریمی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

plenarily: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

insurgently: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

insurrectionary: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pestilential: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pliantly: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abysm: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maraud: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خبر بد دادن: break the news

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبق قوانین: by the book

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر طبق قوانین: by the book

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر طبق مقررات: by the book

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبق مقررات: by the book

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در چهارچوب قوانین: by the book

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چه حلال زاده: speak of the devil

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کسی گرم گرفتن: hit it off with sb

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با یکدیگر گرم گرفتن: hit it off with sb

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

باهم گرم گرفتن: hit it off with sb

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نظر اشنا رسیدن: ✍️ ring a bell ✅️ مثال: The name r ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به نظر اشنا امدن: ✍️ ring a bell ✅️ مثال: The name r ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشنا به نظر رسیدن: ✍️ ring a bell ✅️ مثال: The name r ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشنا به نظر امدن: ✍️ ring a bell ✅️ مثال: The name r ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لنگ در هوا: up in the air

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامعین: up in the air

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامشخص: up in the air

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رو ابر ها سیر کردن: to be on cloud nine

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو اسمان ها بودن: to be on cloud nine

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو اسمون ها بودن: to be on cloud nine

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تو پوست خود نگنجیدن: to be over the moon to be on cloud ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل گاو خوردن: make a pig of oneself

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل خرس خوردن: make a pig of oneself

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مشکوک شدن: smell a rat

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احتیاط کن: easy does it

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاملا موافقم: I couldn't agree more

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به شدت موافقم: I couldn't agree more

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be expecting a child: حامله بودن، باردار بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be expecting a child: حامله بودن، باردار بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be expecting a baby: حامله بودن، باردار بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be expecting a baby: حامله بودن، باردار بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expecting a baby: حامله بودن، باردار بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

expecting a child: حامله بودن، باردار بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم بی احساس: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انسان بی احساس: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم خنثی: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انسان خنثی: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم بی عاطفه: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انسان بی عاطفه: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انسان یبس: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم یبس: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ادم بی روح: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انسان بی روح: cold fish

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نقطه ضعف کسی را پیدا کردن: find a chink in one's armor

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

narrows: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

narrowish: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جون سالم به در بردن: to have a narrow escape

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خطر از بیخ گوش کسی گذشتن: to have a narrow escape

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از خطر جستن: to have a narrow escape

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

squalidly: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

squalidness: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stark: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

starkers: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in deep waters: تو دردسر تو هچل در سختی و گرفتاری

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در عین ناباوری: ✍ against all odds / against all th ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

علی رغم همه مشکل ها: ✍ against all odds / against all th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علی رغم تمام سختی ها: ✍ against all odds / against all th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر خلاف انتظارات: ✍ against all odds / against all th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به طرز معجزه اسا: ✍ against all odds / against all th ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تمام تلاش خود را کردن: do one's best

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قلب رئوفی داشتن: have a heart of gold

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخشنده و مهربان بودن: to have a heart of gold

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چشم روی هم نگذاشتن: not sleep a wink

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک لحظه چشم روی هم نگذاشتن: not sleep a wink

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک لحظه پلک روی هم نگذاشتن: not sleep a wink

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از کار دست کشیدن: ✍ call it a day ✍ call it a night ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کاری دست کشیدن: ✍ call it a day ✍ call it a night ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کار دست برداشتن: ✍ call it a day ✍ call it a night ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دست برداشتن از انجام کار: ✍ call it a day ✍ call it a night ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعطیل کردن کار: ✍ call it a day ✍ call it a night ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کاری را تعطیل کردن: ✍ call it a day ✍ call it a night ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار را تعطیل کردن: ✍ call it a day ✍ call it a night ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واسه امروز کافیه: ✍ Let's call it a day ✍Let's call ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واسه امشب کافیه: ✍ Let's call it a day ✍Let's call ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای امشب کافیه: ✍ Let's call it a day ✍Let's call ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برای امروز کافیه: ✍ Let's call it a day ✍Let's call ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طفره رفتن از: beat about the bush ( British ) be ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

استراحت کوتاه داشتن: ✍️ take a break ✍️ take a rest

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غیر ممکنه: ✍️That's out of the question

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صحبتش هم نکن: ✍️ That's out of the question

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امکان نداره: ✍️ That's out of the question

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر عملی: ✍️ out of the question

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غیر عملی بودن: ✍️ to be out of the question

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چشم پوشی کردن از: ✍️ turn a blind eye

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کسی سرد برخورد کردن: ✍️ give somebody the cold shoulder

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرد برخورد کردن با کسی: ✍️ give somebody the cold shoulder

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کسی بی محلی کردن: ✍️ give somebody the cold shoulder

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر خلاف انتظار: ✍️ out of the blue

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یه مرتبه: ✍️ out of the blue

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یک سر و گردن بالاتر از بقیه بودن: ✍️ to be head and shoulders above ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یاد ایام گذشته: ✍️ for old time's sake

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یاد ایام قدیم: ✍️ for old time's sake

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یاد خاطرات گذشته: ✍️ for old time's sake

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بس کن دیگه: ✍ cut it out ✍ knock it off

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بس کن: ✍ cut it out ✍ knock it off

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ول کن دیگه: ✍ cut it out ✍ knock it off

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیگه بسه: ✍ cut it out ✍ knock it off

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیگه کافیه: ✍ cut it out ✍ knock it off

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کافیه دیگه: ✍ cut it out ✍ knock it off

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نیازی به گفتن نیست که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واضح است که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدیهی است که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معلوم است که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشخص است که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اشکار است که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مبرهن است که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

واضحه که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدیهیه که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

معلومه که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مشخصه که: ✍ needless to say ✅ نیازی به گفتن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

needfulness: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

needlessness: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

neediness: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

needful: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jump the line: نوبت صف رو رعایت نکردن جلو زدن در ص ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جلو زدن در صف: ✍️ jump the line ✍️ jump the queue ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

نوبت صف را رعایت نکردن: ✍️ jump the line ✍️ jump the queue ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

این پا و ان پا کردن یا شدن: ✍️ drag one's feet ✍️ drag one's h ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این پا اون پا کردن: ✍️ drag one's feet ✍️ drag one's h ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خودت بستگی داره: It's up to you

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

علت اصلی اتفاقی را یافتن: ✍️ get to the bottom of sth

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دلیل اصلی اتفاقی را یافتن: ✍️ get to the bottom of sth

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اصل قضیه پی بردن: ✍️ get to the bottom of sth

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به حقیقت امر پی بردن: ✍️ get to the bottom of sth

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از حقیقت امر سر در اوردن: ✍️ get to the bottom of sth

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از این شاخه به ان شاخه: from pillar to post

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخشکی شانس: ✍️ !just my luck

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

این هم از شانس ما: ✍️ !just my luck

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شانس منو باش: ✍️ !just my luck

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در لحظه زندگی کن: ✍️ seize the moment

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

syllabically: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

syllabication: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

syllabify: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

syllabicate: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

palatial: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

palatially: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oesophagitis: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

oesophageal: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

placation: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

placatingly: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puerilism: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

childishly: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frequenter: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frequentation: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frequentness: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frequentative: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skittishly: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skittishness: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

changelessness: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

changer: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

changeability: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

surlily: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

placative: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supplicate: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trigonometer: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trigonometric: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trigonometrical: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trigonometrically: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tawdriness: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tawdrily: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sportive: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sportively: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sportily: 🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) ای ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درک نمی کنم: ✍️ beats me ✍️ it beats me

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چمیدونم: ✍️ beats me ✍️ it beats me

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

من چمیدونم: ✍️ beats me ✍️ it beats me

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دروغ شاخدار گفتن: lie like a rug

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل سگ دروغ گفتن: lie like a rug

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از جون برای کسی مایه گذاشتن: give the shirt off one's back

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از جان برای کسی مایه گذاشتن: give the shirt off one's back

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مغز کسی را خوردن: ✍ bend one's ear ✍ chew one's ear ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مغز کسی را تیلیت کردن: ✍ bend one's ear ✍ chew one's ear ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one foot in the grave: پای کسی لب گور بودن

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to have one foot in the grave: پای کسی لب گور بودن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پای کسی لب گور بودن: have one foot in the grave

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پاش لب گوره: He has one foot in the grave

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مثل کف دست کسی چیزی را شناختن: know sb/sth like the back of one's ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی چیزی را مثل کف دست شناختن: know sb/sth like the back of one's ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را مثل کف دست شناختن: Know somebody like the back of one' ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چیزی را مثل کف دست شناختن: know sth like the back of one's han ...

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دقیق وسط خال زدن: hit the nail on the head

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

درست وسط خال زدن: hit the nail on the head

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دقیق به هدف زدن: hit the nail on the head

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیپ دهان خود را کشیدن: button one's lip

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حرف نزدن: button one's lip

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لب و لوچه کسی اویزان بودن: ✍️ to be down in the mouth

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرفته بودن: ✍️ to be down in the mouth

١٠ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خم به ابرو نیاور: ✍️ keep a stiff upper lip

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در برابر مشکلات طاقت اوردن: ✍️ to keep a stiff upper lip

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طاقت اوردن در برابر مشکلات: ✍️ to keep a stiff upper lip

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در شرایط سخت احساسات خود را کنترل کردن: ✍️ to keep a stiff upper lip

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

احساسات خود را کنترل کردن در شرایط سخت: ✍️ to keep a stiff upper lip

١٠ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to be green with envy: از حسادت ترکیدن

١٠ ماه پیش

مدال‌های سید محراب میرکریمی