اخور خود را گم کردناخور کسی پر بودنادا اصول امدن یا دراوردنادب از که اموختی از بی ادبانادم به امید زنده استادم تا کوچکی نکنه بزرگ نمی شهادم تو افتابه پپسی بخوره خیط نشهادم خوش حساب شریک مال مردم استادم زنده زندگی می خواهدادم زنده وکیل وصی نمی خواهدادم سیر شصت لقمه می خورهادم عاقل با طناب پوسیده کسی به درون چاه نمی رودادم گدا این همه اداادم گرسنه دین و ایمان ندارهادم ناشی بوق را از سر گشادش می زندادم یک بار پاش تو چاله می رهادم یک دندهارایه دادنارث پدر یا بابای خود را طلبکار بودن یا خواستنارث دست کسی سپردناردهامو بیختم و الکش رو اویختماردک الزمانارزانی کسی بودنارزن از دست کسی نریختنارزو بر جوانان عیب نیستارزو بر دلارنولد فشردهاره بده تیشه بگیراره و اروارهاره و اوره و شمسی کورهاز اب در امدناز اب گل الود ماهی گرفتناز اب کره گرفتناز اب کره یا روغن گرفتناز ابروش سرکه می ریزداز اسب افتاده از نسل که نیفتادهاز اسمان به زمین می بارداز ان نترس که های و هوی دارد از اون بترس که سر به تو دارداز اون ماست کل عباس چشام دید و دلم خواستاز این حسن تا ان حسن صدگز رسناز این ستون تا به ان ستون فرج استاز این شاخ به ان شاخ پریدن یا از این شاخه به ان شاخه پریدناز این شاخه به ان شاخه پریدناز این گوش می گیره از اون گوش در می کنهاز اینجا رانده و از انجا ماندهاز اینجا مانده و از انجا راندهاز بام می خواند از در می رانداز بای بسم الله تا تای تمتاز بی کفنی زنده استاز بیخ عرب بودن یا شدن