اسم دختر فارسی با حرف و
پیدا، هویدا، ظاهر، آشکار، یابنده، جوینده، پیدا و هویدا و ظاهر
دختر
فارسی ویونا
( به مجاز ) عروس زیبا، دختری که عروس شده، [وَیو ( در سنسکریت ) = عروس و ( در اوستایی ) = ازدواج کرد ...
دختر
اوستایی، سانسکریت، فارسی وینا
رنگارنگ، روشن و آشکار، بینا، [از ریشه ی «وین»/vin/ به آرش دیدن در فرس هخامنشی «وئین» و در زند «ویتن ...
دختر
فارسی ونوشه
بنفشه، ( در طبری ) ( = بنفشه )، در گویش مازندران گل بنفشه
دختر
مازندرانی، فارسی
طبیعت، گل وستا
اوستا، کتاب مقدس زردشتیان، نام کتاب مقدس زرتشتیان
دختر، پسر
اوستایی، فارسی
مذهبی و قرآنی ویستا
دانش و فرهنگ، یابنده، برخوردار
دختر
فارسی، اوستایی ویشکا
نام روستایی در نزدیکی رشت، ( اَعلام ) نام دهی در خشکِ بیجارِ خمام در استان گیلان
دختر
گیلکی، فارسی ونوسا
منسوب به ونوس، زهره، ( ونوس، ا ( پسوند نسبت ) )
دختر
فارسی، فرانسوی واحه
منطقه ی آبادی که در میان کویر قرار دارد، ( معرب از قبطی )، ( در جغرافیا ) مکانی سرسبز و پر آب و گیا ...
دختر
فارسی وایه
آرزو، حاجت
دختر
فارسی وانیا
هدیه با شکوه خداوند، ( عربی ) ملایم، آهسته ( نسیم )
دختر
فارسی، عربی وایو
فرشته طوفان
دختر
فارسی وترا
تنها و یکتا، ( وتر = تنها، طاق، یکتا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به وتر
دختر
فارسی وحدانه
یکی یکدانه
دختر
فارسی، عربی ودا
نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان، به کسر واو، نام مجموعه کتابهای چهارگانه هندوان که به زبان سانسک ...
دختر
فارسی ورجا
بلندمرتبه، ارجمند، ( ورج = ارج، ا ( پسوند نسبت ) ) منسوب به ارج، دارای ارج و ارزش، دارای قدر و مرتب ...
پسر، دختر
فارسی وردآفرید
آفریده گل
دختر
فارسی
گل وردآور
مرکب از ورد ( گل ) + آور ( آورنده )
دختر
فارسی وردگل
گلِ سرخ، ( = گل وَرد )
دختر
فارسی
گل وژمه
نسیم و یا باد بهاری
دختر
فارسی ونوشا
منسوب به ونوش و بنفشه، [ونوش ( در مازندرانی ) = بنفشه، ا ( پسوند نسبت ) ]
دختر
فارسی وه آفرید
آفریده خوب
دختر
فارسی وه آفرین
آفریننده خوب یا خوبی
دختر
فارسی وه نوش
بهنوش، مرکب از به ( بهتر یا خوب ) + نوش ( عسل )
دختر
فارسی وهرو
خوبروی
دختر
فارسی ویریا
همت، یکی از کمالات ششگانه که یک بوداسف باید به آن برسد
دختر، پسر
فارسی، سانسکریت ورتا
گل، هم ریشه با
دختر
فارسی، آرامی
گل ورتاج
گلی سرخ رنگ که همیشه روی به آفتاب دارد
دختر
فارسی
گل ورنا
برنا، جوان، ( = بَرنا )، ( در بلوچی ) نیز/varna/ به معنی جوان، ( = بَرنا ) ( در قدیم ) بُرنا، برنا ...
دختر، پسر
فارسی ویرو
نام پهلوان و سپهداری در منظومه ویس و رامین
دختر
فارسی ویس
نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین، ( اَعلام ) ) نام دختر قارن و شهرو در داستان ویس و رامین ...
دختر، پسر
فارسی، کردی
تاریخی و کهن ویسه
ویس، از شخصیتهای شاهنامه، ( = ویس )، نام پدر پیران سپهسالار پشنگ فرمانروای توران
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن ویوگ
عروس
دختر
فارسی