اسم دختر عربی با حرف ح
ستوده، فرخنده، نام مادر امام موسی کاظم ( ع )، پسندیده، ( اَعلام ) مادر امام موسی کاظم ( ع )، مؤنث ح ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حلیمه
صبور، بردبار، شکیبا، ( مؤنث حلیم ) زن خویشتن دار، صبور و با تحمل، دختر بردبار، مؤنث حلیم، نام دایه ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حدیث
داستان، حکایت، روایت، سخنی که از پیامبر اسلام ( ص ) یا بزرگان دین نقل کنند، ( به مجاز ) عشق، سودا، ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حبیبه
دوست، معشوق، انسان کامل، ( مؤنث حبیب )، یار، معشوقه، مؤنث حبیب
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حدیثه
داستان، حکایت، روایت، جدید، نو، ( در قدیم ) امروزی
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حکیمه
دانشمند، فیلسوف، پزشک، ( مؤنث حکیم )، زن حکیم و دانشمند، مؤنث حکیم، دانا به علوم مختلف
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حنانه
بخشاینده، بسیار مهربان، آرزو کننده، نوحه و زاری کننده، بسیار نوحه کننده، ناله کننده، ستونی که قبل ا ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حوا
زن گندمگون، نخستین زنی که خدا آفرید، همسر حضرت آدم ( ع )، نام یکی از صورت های فلکی، نخستین انسان ما ...
دختر
عربی، عبری
طبیعت، مذهبی و قرآنی، کهکشانی حلما
دختران صبور و بردبار، از القاب حضرت زینب ( س )، ( جمع حَلیم ) بردباران، صبوران، به ضم ح، جمع حلیم، ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حسنا
نیکو، شایسته، خوب روی، زن زیبا، عاقبت نیکو، ( در قدیم ) نیک، پسندیده، زیبا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حوریه
زن زیبا و سپید اندام، حور، زن سفید پوست و زیباروی، زن بهشتی زیبا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حانیه
مهربانی، زنی که به دلیل محبت به فرزندانش ازدواج نکند، از القاب حضرت فاطمه ( س )، مهربان، دلسوز، شری ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حمیرا
زن سرخ و سفید، ( به مجاز ) زیبارو، ( عربی )، زن سرخ و سپید، زن سرخ، ( اَعلام ) لقبی که پیامبر اسلام ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن حدیقه
بوستان، باغچه، باغ
دختر
عربی
طبیعت حوری
زن زیبای بهشتی، زن زیبا، ( در ادیان ) حور، ( به مجاز )، حور ( عربی ) + ی ( فارسی )
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی حنیفه
مؤنث حنیف، درست و پاک، راستین، خداپرست، ( مؤنث حنیف ) دختر درست و پاک، دختر راستین، زن ثابت قدم در ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حیات
زندگی، زیست، حیات
دختر
عربی حسنه
نیک، نیکو، خوب، پسندیده، عمل نیک و پسندیده، عمل پسندیده به ویژه عمل مطابق با شرع، کار نیک
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حسنیه
نیکوتر، کار نیک، عاقبت نیکو
دختر
عربی حشمت
بزرگی، عظمت، شرم و حیا، بزرگی و احترام ناشی از داشتن قدرت و ثروت بسیار، ( در قدیم ) شرم، حیا، پروا، ...
دختر، پسر
عربی حورا
حور، زن زیبای بهشتی، زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی
دختر
عربی، فارسی حفصه
اسد، شیر، ( اَعلام ) دختر عمر بن خطاب و همسر پیامبر اسلام ( ص )، ( در اعلام ) دختر عمر بن خطاب و هم ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن حنا
گیاهی درختی که در مناطق گرمسیری می روید و گل های سفید و معطر دارد، گیاهی درختی که گل های سفید و معط ...
دختر
عربی
طبیعت حوریا
منسوب به حور، زن زیبای بهشتی، ( به مجاز ) زیبارو و پری گونه، [حور = زن زیبای بهشتی، زنان زیبای بهشت ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی حرمت
آبرو، عزت، احترام، ارجمندی، اطاعت و فروتنی در برابر اوامر الهی، حرام بودن، دوری از زشتی ها و به جای ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حسیبه
دارنده ی نام و شرف و بزرگی، زنِ شریف در اصل و نسب
دختر
عربی حسان
بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی، ( اَعلام ) حسان ابن ثابت [قرن اول هجری] شاعر عرب ملقب به «شاعر پیامب ...
پسر، دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حاصل
نتیجه، بدست آمده، نفع، سود، باقی مانده، فراهم و موجود یا به دست آمده، آنچه در طول عمر به دست آمده ی ...
پسر، دختر
عربی
طبیعت حفیظه
نگهداری و بازداشت از ناروا، موکّل به چیزی، حافظ و محفوظ
دختر
عربی حلیا
آرایش، زینت و زیور، خوش آمدن در چشم، زیور و آرایش، مرکب از حلی عربی و الف تانیث فارسی، پیرایه
دختر
عربی، فارسی حسیبا
دختر با اصل و نسب، پاک نژاد، پاکزاد و اصیل، ( حَسِیب = پاک نژاد، پاکزاد، اصیل، ا ( پسوند نسبت ) )، ...
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی حسانه
بانوی زیباروی، دختر نیکو، زن بسیار نیکو، ( اَعلام ) از صحابیات و از دوستان نزدیک حضرت خدیجه کبری ( ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حریر
ابریشم، نوعی پارچه ی ابریشمی نازک، نماد هر چیز نرم و لطیف، نوعی پارچه ی ابریشمیِ نازک، پیله ی ابریش ...
دختر
عربی حمده
سپاس و شکرگزاری
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حاتمه
مؤنث حاتم، حاکم، قاضی، داور، ( مؤنث حاتم )، حاتم
دختر
عربی حریه
آزادی، آزادگی، آزاد مردی، ( =حره )، حره
دختر
عربی حنیسه
زن شجاع
دختر
عربی حورالعین
زن زیبا با چشمانی سیاه و درشت، ( در قدیم ) زن یا زنان سفیدپوست درشت چشم
دختر
عربی حلیه
زینت، زیور، مجازا خوش صورت، خوش اندام، پیرایه، ( به مجاز ) مشخصات صورت و اندام
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حدیثا
منسوب به حدیث، داستان، حکایت، ( حدیث، الف اسم ساز )، نو، جدید، تازه، خبر
دختر
عربی حانا
مشتاق و آرزومند، ( در هندی ) ( = حانا اقطی ) نام درختی است که میوه ی آن بِل ( = نارهندی ) است و مصر ...
دختر
عربی حنیفا
یکتا پرست و موحد، مسلمان واقعی، فرد پای بند به اسلام
دختر
عربی حماسه
دلیری، شجاعت، کاری افتخار آفرین، نوعی شعر، بی باکی، کاری افتخارآفرین که از سر شجاعت و دلاوری یا مها ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن حبه
یک دانه، یک حب، دانه ی بعضی از میوه ها و گیاهان، ( به مجاز ) پول بسیار اندک
دختر
عربی حوروش
آن که چون حور زیباست، ( حور، وش ( پسوند شباهت ) ) دختری چون زن ( زنان ) زیبای بهشتی، حور ( عربی ) + ...
دختر
فارسی، عربی حامده
مؤنث حامد، سپاسگزار
دختر
عربی حریرگل
گلِ ابریشم، ( مجاز ) زیبا و لطیف
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، گل حسنا زهرا
ترکیب دو اسم حسنا و زهرا ( نیکو و روشن تر )، از نام های مرکب، حسنا ( حسنی ) و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حصفه
شیر مونث، نام یکی از همسران پیامبر اسلام و دختر عمربن خطاب
دختر
عربی حمراه
حوری لقا
دختر
عربی حورآسا
حور ( عربی ) + آسا ( فارسی ) آن که چون حور زیباست
دختر
فارسی، عربی حوراسا
چونان زن زیباروی بهشتی
دختر
فارسی، عربی حورآفرین
حور ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) مرکب از حور ( زن زیبای بهشتی ) + آفرین ( آفریننده )
دختر
عربی، فارسی حورالجمال
زنی به زیبایی زنان بهشتی، نام یکی از دختران امام حسین ( ع )، زنی که زیبایی و روی او چون حورا ( زن ز ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حوراماه
زن زیبای بهشتی
دختر
فارسی، عربی حوراوش
مانند زنان زیباروی بهشتی، چونان زن زیبا روی بهشتی
دختر
فارسی، عربی حورجهان
آن که چهره ای زیبا چون حور دارد، حور ( عربی ) + چهر ( فارسی ) آن که چهره ای زیبا چون حور دارد
دختر
فارسی، عربی حوررخ
آن که چهره ای زیبا چون حور دارد، حور ( عربی ) + رخ ( فارسی ) آن که چهره ای زیبا چون حور دارد
دختر
فارسی، عربی حورزاد
زاده حور، زیبا، حور ( عربی ) + زاد ( فارسی ) زاده حور
دختر
فارسی، عربی حورسا
همانند فرشته، زیبارو
دختر
فارسی، عربی حورناز
زن زیبای بهشتیِ دارای ناز و غمزه و کرشمه
دختر
فارسی، عربی حوری بانو
حور ( عربی ) + ی ( فارسی ) + بانو ( فارسی ) زن زیبای بهشتی
دختر
عربی، فارسی حوری دخت
حور ( عربی ) + ی ( فارسی ) + دخت ( فارسی ) مرکب از حوری ( زن زیبای بهشتی ) + دخت ( دختر )
دختر
عربی، فارسی حوری رخ
حور ( عربی ) + ی ( فارسی ) + رخ ( فارسی ) آن که چهره ای زیبا چون حوری دارد
دختر
عربی، فارسی حوری زاد
حور ( عربی ) + ی ( فارسی ) + زاد ( فارسی ) زاده حوری، زیبا
دختر
عربی، فارسی حوری لقا
حور ( عربی ) + ی ( فارسی ) + لقا ( عربی )، آن که چون حوری زیباست، نام قهرمان کتاب عاشقانه و غنایی ح ...
دختر
عربی، فارسی حوریسا
همانند حوری و پری، زیبارو، ( حوری = حور، زن زیبا، سا ( پسوند شباهت ) )، شبیه و مانند حوری
دختر
فارسی، عربی حارثه
زن کشاورز، نام یکی از راویان حدیث، ( عربی ) ( مؤنث حارث )، مؤنث حارث، کشاورز
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حانی
میش یا گاو وحشی
دختر، پسر
عربی حسنی
( حُسنا ) ( عربی ) ( در قدیم ) نیک، پسندیده
دختر
عربی حیفا
نام بندری در فلسطین
دختر
عربی حصان
زن شوهردار پاکدامن، یک دانه مروارید
دختر
عربی حصنا
زن پارسا
دختر
عربی حلاوت
دلچسب بودن، دلپذیر بودن، دلپذیری، شیرین بودن، شیرینی، شیرین شدن، ( به مجاز ) خوشایند و دلچسب بودن، ...
دختر
عربی حسینیه
خوب، نیکو
دختر
عربی حلیفه
زن قرین و همراه، زن هم قسم
دختر
عربی حمرا
سرخ رنگ
دختر
عربی حنون
صدای باد، مهربان
دختر
عربی حور
زن زیبای بهشتی
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حره
عنوانی برای زنان و دختران پادشاهان، زن بزرگ و شریف، زن آزاد، ( در قدیم )، عنوانی برای دختران و زنان ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حوردیس
آن که چون حور زیباست، حور ( عربی ) + دیس ( فارسی ) آن که چون حور زیباست
دختر
فارسی، عربی