حسانه

فرهنگ اسم ها

اسم: حسانه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hesāne) (فارسی: حِسانه) (انگلیسی: hesane)
معنی: بانوی زیباروی، دختر نیکو، زن بسیار نیکو، ( اَعلام ) از صحابیات و از دوستان نزدیک حضرت خدیجه کبری ( س ) است
برچسب ها: اسم، اسم با ح، اسم دختر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

( حسانة ) حسانة. [ ح ُس ْ سا ن َ ] ( ع اِ ) نعت مؤنث است از حسن.

حسانة. [ ح َس ْ سا ن َ ] ( اِخ ) تمیمیة. دختر ابوالحسین. شاعره اندلسی. وی در کودکی شعر و ادب آموخت و آنگاه که پدر وی درگذشت او دوشیزه بود و شوی و سرپرست و وسیله معاش نداشت. و از این رو قصیده ای بساخت و به حکم بن عبدالرحمان پادشاه اندلس به قرطبه فرستاد. و از آن قصیده است :
انی الیک اباالعاصی موجعة
اباالحسین سقته الواکف الدیم
قد کنت ارتع فی نعماه عاکفة
فالیوم آوی الی نعماک یا حکم
انت الامام الذی انقاد الانام له
و ملکته مقالید النهی الامم
لا شی اخشی اذا ما کنت لی کنفا
آی الیه و لا یعرولی العدم
لازلت بالعزة القعساء مرتدیا
حتی تذل الیک العرب و العجم.
و حکم را شعر او خوش آمد و به عامل خویش فرمان کرد تا او را مواجب مرتب مقرر دارند و ساز و سامان و جهیزی نیکو بخشید. و نیز به زمان حکومت عبدالرحمان پسر حکم ، حسانة به شکایت از حاکم البیرة به قرطبه شد و بتوسط زنی ازحرم به خدمت عبدالرحمان راه یافت و در این وقت عبدالرحمان را طرب و سروری بود و حسانة بدو گفت که دختر ابوالحسین شاعر است. پس عبدالرحمان وی و پدرش را بشناخت و سپس حسانه قطعه ذیل را انشاد کرد:
الی ذی الندی و المجد سارت رکائبی
علی شحط تصلی بنار الهواجر
لیجبر صدعی انه خیر جابر
و یمنعنی من ذی الظلامة جابر
فأنی و ایتامی بقبضة کفه
کذی ریش اضحی فی مخالب کاسر
جدیر لمثلی ان یقال مروعة
لموت ابی العاصی الذی کان ناصری
سقاه الحیاء لوکان حیاء لما اعتدی
علی زمان باطش بطش قادر
ایمحو الذی خطته یمناه جابر
لقد سام بالاملاک احدی الکبائر.
و چون از خواندن ابیات فارغ شد، خط حکم پدر عبدالرحمان را بیرون کرد و به دست عبدالرحمان داد و شکوای خویش به تمام بگفت و عبدالرحمان بر او رقت آورد و خط پدر بستد و ببوسید و بر چشم نهاد و گفت ابن لبید تا بدانجا خویشتن را گم کرده است که حتی به نقض رأی و فرمان پدر ما نیز جسارت میورزد لکن ما عهد پدر را نگاه میداریم و براه و روش او میرویم ابن لبید را نیز برای تو عزل کردیم ، بازگرد و بسر ضیعت خویش شو، و هم بخط خویش مانند حکم پدر توقیعی کرد و حسانة دست وی ببوسید و بازگشت و قصیده ای در مدح عبدالرحمان بدو فرستاد که ابیات ذیل از آن قصیده است :
ابی الهشامین خیرالناس مأثرةبیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

تیره یی از شعبه شیبانی ایل عرب از ایلات خمسه فارس

پیشنهاد کاربران

سلام من حسانه هستم زیبا ، دختر خوب و نیکو ، عربی ، مذهبی
همه ی دوستام میگن اسمم برای انها عجیب است و نشنیدن
از مادرم به خاطر انتخاب این اسم ممنونم.
سلام حسانه هستم : نیکو ، زیبا ، عربی، مذهبی، دختر پاک دامن
همه ی دوستام میگن اسمم رو تا به حال نشنیدن
از مادرم به خاطر انتخاب این اسم ممنونم
ما حسانه ها تکیم
اسم دخترمه حسانه هست واقعازیبا روباهوش است
اسسم حسانه هست وه همه میگن تو از همه خوشگل تری
اسم حسانه لیااقت میخواد
هر کسی نمیتونه این اسمو داشته باشه
حَسانه درسته. بعضی از دوستان با کسره نوشتند.
نیکو، پاکدامن، مهربان، دخترنیکو، این اسم کم است و داستنش لیاقت میخواد
حسانه hesane حِسانه ( عربی ) بانوی زیبا روی – دختر نیکو .
معنی اسم حسانه : دختر زیبا ، خشرو و نیکو کار
دقیقا خصوصیات خودم
فقط از سازنده خواهش می کنم فونت اسم حسانه رو هم بزارن
حسانه یعنی مهربان ولی سمج
بودن
اسم صمیمی ترین دوست من حسانه هست خیلی اسم باحالی هست و معنی زن نیکو رو میده
حِسانه
معنی: زن بسیار نیکو؛ از صحابیات و از دوستان نزدیک حضرت خدیجه کبری ( س ) است.
ریشه: عربی
حِسانه : بانوی زیبا روی، دختر نیکو

حسانه اسم دوست من است و معنی ای کلمه دختر نیکو، بانوی زیبا روی

دختری زیبا وپاکدامن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس