اسم فارسی با حرف گ - صفحه 3
رباینده گل، عاشق گل، ( مجاز ) زیبارو و با طراوت، ( گل، ربا = ربودن، جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب ...
دختر
فارسی
گل گلرخسار
گل رخ، آنکه رخسارش چون گل باشد، گلچهره، زیبارخسار
دختر
فارسی
گل گلرخشان
گل درخشان، گل تابنده، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، رخشان = تابنده، فروزان، درخشان )، روی هم به معن ...
دختر
فارسی
گل گلرنگ
به رنگ گل، هم رنگ گل سرخ، گل فام، ( مجاز ) زیبارو، گلِ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل گلسار
منسوب به گل، همانند گل، جایی پر از گل، ( گل، سار ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلسانا
گلسا، مانند گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، سانا = ( پسوند شباهت ) ) ( = گلسا )
دختر
فارسی
گل گلسون
تور ابریشمی که زنان گیسوان خود را در آن گذارند
دختر
فارسی گلشاه
نخستین انسان روی زمین به عقیده پارسیان
پسر
فارسی گلشهر
از شخصیتهای شاهنامه، نام همسر پیران ویسه پادشاه تورانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، گل گلشیفته
فردی که عاشق گل است
دختر
فارسی
گل گلگون
سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز، پهلوان ایرانی، همچنین نام اسب لهراسپ پادشاه کیانی
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلگونه
مانند گل، به رنگ گل، گونه یا رخسارۀ سرخ، سرخاب که زنان به گونه های خود می مالند، ( در قدیم ) گلگون، ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلمان
ویژگی آن که دارای فکر و اندیشه ای به مانند گل ظریف و لطیف است، ( مجاز ) نیک اندیش و خوب اندیش، ( گل ...
دختر
فارسی
گل گلمر
گلِ مُر، گیاهی درختچه ای گرمسیری از خانواده ی سماق، گلِ گیاه یا درختچه ی مُر، ( مجاز ) زیبا و لطیف، ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلمو
ویژگی آن که گیسوانش آراسته به گل شده است، گل گیسو، ( گل، مو = گیسو )، ( به مجاز ) زیبا و جذاب
دختر
فارسی
گل گلناری
منسوب به گلنار، به رنگ گلنار، سرخ
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلندام
گل اندام
دختر
فارسی
گل گلنواز
نوازش کننده گل
دختر
فارسی
گل گلوار
چون گل، مانند گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وار ( پسوند شباهت ) )
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلور
دارنده ی گل یا دارنده ی صفات گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، وَر ( پسوند دارندگی ) )
دختر
فارسی
طبیعت، گل گیتا نوش
گیتی نوش، جهانِ بی مرگی، ( مجاز ) ماندنی، [گیتا = گیتی، نوش = ( در قدیم ) بی مرگی، زندگی]، ( به مجا ...
دختر
فارسی گیتی دخت
دخترجهان، جهان دخت
دختر
فارسی
کهکشانی گیتی فروغ
ترکیب دو اسم گیتی و فروغ ( جهان و روشنی )، نور و روشنایی دنیا، ( به مجاز ) خورشید، ( به مجاز ) زیبا ...
دختر
فارسی، عربی
کهکشانی گیتی ناز
آن که موجب فخر و مباهات گیتی است، افتخار جهان، موجب نازش و افتخار دنیا، فخر کننده به عالم
دختر
فارسی گیرا
گیرنده، [مجاز] جذاب، دلربا، اثرگذار و موثر، فریبنده و زیبا، خوشایند و جذاب و دلنشین، ( به مجاز ) اث ...
دختر
فارسی گیل ماه
ترکیب دو اسم گیل و ماه ( نام طایفه ای و زیبارو )، ماهروی طایفه گیل، ( به مجاز ) زیبا رویی از مردم گ ...
دختر
فارسی، گیلکی
طبیعت، کهکشانی گیلانا
منسوب به گیلان، دختر زیبای گیلانی، ( گیلان، ا ( پسوند نسبت ) )، متعلق به سرزمین گیلان، گ گیلان
دختر
فارسی، گیلکی گیلنار
مرکب از گیل ( گیلک )، نار ( انار )، مرکب از گیل ( گیلک ) + نار ( انار )
دختر
فارسی گیله وا
نوعی باد محلی، که از غرب به شرق می وزد و هوا ملایم و دریا آرام می شود، ( به مجاز ) خندیدن ( گل )، ش ...
دختر
فارسی، گیلکی گیلو
نام وزیر و قهرمانی در منظومه ویس و رامین
پسر
فارسی گیهان
جهان، دنیا، گیتی، کیهان
دختر
فارسی گیوا
جذاب، گیرا، فریبنده و دلبر، دلربا، ( کردی ) ( گیو = جذاب و گیرا، ا ( پسوند نسبت ساز ) )، به معنی گی ...
دختر
کردی، فارسی گیوان
کیوان، سیاره زحل، ( = کیوان )
پسر
فارسی
طبیعت، کهکشانی گلک
گل کوچک
دختر
فارسی
گل گلکار
پرورنده گل، باغبان
پسر
فارسی
گل گلیا
گلی، منسوب به گلی، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گل، مرکب از گل بعلاوه پسوند نسبت
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلیاد
یادآور گل، یادآورنده ی گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف
دختر
فارسی گلیار
یار و همنشین گل، دارنده ی ( صفات ) گل، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گل، یار ( پسوند دارندگی ) )، ( گل ...
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلیتا
همتای گلی، مثل گلی، به رنگ سرخ، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گلی، تا = مثل و مانند )، به گونه ی گل ...
دختر
فارسی
گل گلیدا
گل مادر
دختر
فارسی
گل گلیدخت
دختر گل گونه، دختر گل مانند، ( به مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گلی، دخت = دختر )
دختر
فارسی
گل گلیرخ
دارای چهره ای مثل گلی، سرخ گون رخسار، ( مجاز ) زیبارو و لطیف، ( گلی، رخ )
دختر
فارسی
گل گلینا
گلین، به رنگ گل سرخ، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلین، و
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلینه
گلین، به رنگ گل سرخ، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به گلین، و
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلینوش
سرخی ماندگار، گل گونه ی پایدار، ( مجاز ) زیبارو و لطیف ( همیشه )، ( گلی، نوش = جاوید )، ( گُلی + نو ...
دختر، پسر
فارسی
طبیعت، گل گنجا
گنجایش
دختر
فارسی گندمک
گندم کوچک، سبزی بهاره خوردنی
دختر
فارسی گهار
از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی
پسر
فارسی