اسم فارسی با حرف م - صفحه 4

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

ماه پرن

زیبا و لطیف چون ماه و پرند


دختر

فارسی
ماه ثمین/mah-samin/

ترکیب دو اسم ماه و ثمین ( دختر زیباروی و با ارزش )


دختر

فارسی، عربی
ماه جبین

ماه ( فارسی ) + جبین ( عربی )، مه جبین


دختر

فارسی، عربی
ماه چهر/m.-čehr/

آنکه چهره ٔ او مانند ماه تابان باشد، ماه چهره، ماهرو، زیبارو، صاحب چهره ٔ تابان و درخشان همچون ماه، ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه چهره/m.-čehre/

ترکیب دو اسم ماه و چهره ( زیبا و صورت )، ماه چهر، آن که چهره اش چون ماه تابان و درخشان است، زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه خاتون

بانویی که چون ماه زیباست


دختر

فارسی
ماه خانم

ماه ( فارسی ) + خانم ( ترکی ) بانویی که چون ماه زیباست


دختر

فارسی، ترکی
ماه خدای

نام فرشته ای


دختر

فارسی
ماه داد/mahdad/

داده ماه، نام شخصی که اردشیر پادشاه ساسانی او را به مقام موبدان موبدی برگزید


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ماه رو ی/m.-ruy/

ماهرو، ماهرخ، ماه چهر، زیبارو، ( = ماه چهر )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه زیور

زیور و زینت ماه


دختر

فارسی
ماه سا/m.-sā/

چون ماه، به سان ماه، ( به مجاز ) زیبارو، ( ماه، سا ( پسوند شباهت ) )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه ستی/m.-satti/

ترکیب دو اسم ماه و ستی ( زیبا و بانو )، ( ماه، ستّی ( مخفف سیدتی ) ) ماه خانم، ماه بانو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
ماه سمن/mah saman/

ماه لطیف


دختر

فارسی
ماه شاد/m.-šād/

ترکیب دو اسم ماه و شاد ( زیبا و خوشحال )، ( به مجاز ) خوش سیمای شادمان، خوش سیمای خوشحال، مرکب ازما ...


پسر، دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه شید/m.-šid/

ماه و روشنایی ماه، ( مجاز ) زیبارو، به معنی ماه و روشنایی ماه است چنانکه خورشید، یعنی روشنایی خور، ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه فرزین

نام پدر به آفرید


پسر

فارسی
ماه فروز/m.-foruz/

ترکیب دو اسم ماه و فروز ( زیبا و تابش )، افروزنده ی ماه، روشن کننده ی ماه، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماه فروغ/m.-foruq/

ترکیب دو اسم ماه و فروغ ( زیبا و روشنی )، فروغ و روشنایی ماه، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، کهکشانی
ماه گشسپ

نام پسر بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ماه لقا

ماه ( فارسی ) + لقا ( عربی )، مه لقا مه لقا


دختر

فارسی، عربی
مدیسه/madise/

نام روستایی در استان اصفهان، ( در گویش شیرازی ) همان فلکه یا بادریسه، ( اَعلام ) نام روستایی در شهر ...


دختر

فارسی
مدیوماه

نام پسر عموی زرتشت


پسر

فارسی
مرجان چهر/m.-čehr/

ویژگی آن که چهره اش مثل مرجان سرخ گون است، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجان دخت/m.-dokht/

دختر مرجان گونه، دختر سرخ گون، ( به مجاز ) زیبارو، ( مرجان، دخت = دختر )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجان رخ/m.-rokh/

مرجان چهر، زیبارو، آنکه چهره اش مانند مرجان سرخ گون باشد، ( = مرجان چهر )


دختر

فارسی، عربی

طبیعت
مرجون/marjon/

گل همیشه بهار، گل میشه بهار


دختر

فارسی

گل
مرداس/merdas/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاهی پرهیزکار و بخشنده از دشت سواران ونیزه گزار و پدر ضحاک


پسر

فارسی

مذهبی و قرآنی، تاریخی و کهن
مردافکن/mard afkan/

قوی و زورمند، نام یکی از بزرگان ایران، آن که مردان را به زمین می زند و شکست می دهد


پسر

فارسی
مردان شه

شاه مردان، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از چهار پسر شیرین و خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
مردآوند/mard-avand/

نام دختر کوچک یزدگرد پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
مرداویج

مرد آویز نام سرسلسله امرای زیاری در قرن چهارم و پنجم


پسر

فارسی
مردتیا/mard-tiya/

بزرگ مرد


پسر

فارسی
مردو/mardo/

از شخصیتهای شاهنامه، نام باغبان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مرزوان/marzvān/

مرزبان، حاکم، اختر، ( = مرزبان )


پسر

فارسی

طبیعت
مرسین/marsin/

درختی با برگ های همیشه سبز معطر، مورد


دختر

فارسی

طبیعت
مرمری/marmari/

منسوب به مرمر، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر، به رنگ مرمر، ( مرمر، ی ( پسوند نسبت ) )، ساخته شده ...


دختر

فارسی

طبیعت
مرمرین/marmarin/

مرمری، ساخته شده از مرمر، ( مرمر، ین ( نسبت ) )، ( = مرمری )، ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر


دختر

فارسی

طبیعت
مرهم/marham/

هر دارویی که روی زخم بگذارند


دختر

فارسی
مروئه/maroee/

هویدا، پیدا، آینه


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مادیا/madiya/

نام همسر آخرین پادشاه ماد


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
مادیس

نام پادشاه سکائیان


پسر

فارسی
ماراسپند

کلام مقدس، نام فرشته نگهبان آب، نام روز بیست و نهم از هر ماه شمسی در ایران قدیم


پسر

فارسی
ماراسفند

ماراسپند


پسر

فارسی
مارتا/marta/

فناپذیر، دنیایی، در اوستا مشا و مارتا به معنای نوع انسان آمده است


دختر

لاتین، فارسی
مارتین/martin/

رهبر


پسر

فارسی، آشوری
ماروسپند

از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار شیرویه پسر خسروپرویز پادشا ساسانی


پسر

فارسی
ماریسا/marisa/

مانند حضرت مریم ( س )


دختر

فارسی، عبری
مازستا/mazesta/

بهترین و خوب ترین


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
مسباد/mesbad/

از نامهای دوران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ماه مهر

مرکب از ماه + مهر ( محبت یا خورشید )، نام پدر ماهیار در زمان بهرام گور پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ماه نیلا/m.-nilā/

ترکیب دو اسم ماه و نیلا ( زیبا و آبی دریا )، ( فارسی ـ سنسکریت ـ فارسی )، ماه کبود رنگ، ماه آسمان ک ...


دختر

فارسی، سانسکریت

طبیعت، کهکشانی
ماها/māhā/

منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، ا ( پسوند نسبت ) )، م ماه


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماهانه/mah-ane/

منسوب به ماه، دختر ارمنشاه شاه ماچین در داستان سمک عیار


دختر

فارسی

کهکشانی
ماهتا/māhtā/

همتای ماه، لنگه ماه، ( به مجاز ) زیبارو، مهتا، مانند ماه


دختر

فارسی

کهکشانی
ماهتاج/mah-taj/

آن که تاج او چون ماه می درخشد


دختر

فارسی

کهکشانی
ماهتیسا/mahtisa/

ماه تنها، اسمی است مازندرانی، در گویش مازندران ماه تنها


دختر

فارسی، مازندرانی

کهکشانی
ماهدیس/mahdis/

آن که مانند ماه زیباست


دختر

فارسی

کهکشانی
ماهریز/m.-riz/

ریزنده ماه، ( به مجاز ) زیباروی، ( ماه، ریز= جزء پسین بعضی از کلمه های مرکّب به معنی «ریزنده» )


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماهزاد/mahzad/

زاده ماه، زیبا


دختر

فارسی
ماهسار/mahsar/

مانند ماه


دختر

فارسی
ماهگل/mah-gol/

آن که چون ماه و گل زیباست، زیبا روی، ان که چون ماه و گل زیباستف زیبا روی


دختر

فارسی

طبیعت
ماهلی/mahli/

صاحب ماه


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
ماهلین/mahlin/

هاله ماه


دختر

فارسی
ماهنا/mahna/

عشق سوزان، شور عشق


دختر

فارسی

کهکشانی
ماهناک/mahnak/

روشنی ماه، روشنی ماه و مهتاب


دختر

فارسی

کهکشانی
ماهنور/mah-nur/

دارای درخشش ماه


دختر

فارسی، عربی

کهکشانی
ماهو/maho/

نام حاکم سیستان در زمان یزگرد پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
ماهوار/māhvār/

مانند ماه، مثل ماه، [مجاز] زیبا، نیکوروی، ماهیانه، شهریه، ( ماه، وار ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ماه ...


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
ماهونداد/mahondad/

نام پدر دستور آذرباد از موبدان


پسر

فارسی
ماهونیا/mahoniya/

زینت خانواده و نیاکان


دختر

فارسی
ماهویه/mahuye/

ماهوی


دختر

فارسی

کهکشانی
ماهی/mahi/

جانوری مهره دار، آبزی معروف


دختر

فارسی

طبیعت
ماهیدا/mahida/

ماه مادر


دختر

لری، فارسی
ماهیسا/mahisa/

نوع خاصی گل زیبا و ظریف و کمیاب


دختر

فارسی

گل
ماهینه/māhine/

منسوب به ماه، ( به مجاز ) زیبا و دوست داشتنی، ( ماه، اینه ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) زیبارو


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
مایار/mayar/

یار مادر


پسر

فارسی
مایان/māyān/

جمع ما، ماها، جمعِ ما به معنی ماها، ( اعلام ) نام چند روستا در شهرستان های دامغان، دماوند، قزوین، م ...


دختر، پسر

فارسی
مطیعا/motieā/

منسوب به مطیع، ( به مجاز ) کسی که فرمانبردار و مطیع است، ( عربی ـ فارسی ) ( مطیع = اطاعت کننده، فرم ...


پسر

فارسی، عربی
مقاره/moghare/

آرام و قرار گرفتن


پسر

فارسی
مقیما/moqimā/

از شاعران قرن یازدهم هجری است که در طهران اقامت داشت، ( اَعلام ) از شاعران قرن یازدهم هجری ( مقیم ت ...


پسر

فارسی، عربی
مگابیز

نام یکی از سرداران داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
ملورینا/melorina/

مروارید در صدف


دختر

فارسی
ملوس/malos/

قشنگ، ظریف و خوشگل


دختر

فارسی
ملوسک/malusak/

زیباخردک، جمیل و ظریف و زیبا، زیبای کوچک، ( ملوس، ک/ ak، / ( پسوند تحبیب ) )، در خطاب به کودک به وی ...


دختر

فارسی
ملک آرا/molk ārā/

آن که موجب آرایش و رونق مملکت است، ( در قدیم ) ( به مجاز ) مایه ی زینت و آراستگی سلطنت یا مملکت، ( ...


پسر

فارسی، عربی

تاریخی و کهن
ملک آفرین

ملک ( عربی ) + آفرین ( فارسی ) مرکب از ملک ( سرزمین ) + آفرین ( آفریننده )


دختر

فارسی، عربی
ملک بانو

ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو


دختر

فارسی، عربی
ملک تاج

ملک ( عربی ) + بانو ( فارسی ) شاه بانو


دختر

فارسی، عربی
ملک شاد/malak šād/

زیباروی شاد، فرشته روی شادمان، شاداب و زیبا


دختر

فارسی، عربی
ملکشاه/malek shah/

شاه شاهان


پسر

فارسی، عربی
ملیله/malile/

رشته باریک فلزی طلا


دختر

فارسی
منجیک/monjik/

نام شاعر ایرانی قرن چهارم، منجیک ترمذی


پسر

فارسی
مندا/monda/

علم دانش ادارک شناخت، مندائیان مذهب مردمی صنعتگر و هنرمند ساکن جلگه خوزستان و حاشیه رود کارون است ک ...


پسر

فارسی، آرامی
مندی

از نامهای امروزی زرتشتیان


پسر

فارسی
منشور/manšur/

حکم، فرمان، سند، پیمان، از شخصیت های شاهنامه ( یکی از بزرگان توران )، ( عربی )، اصول، نظریات و عقای ...


پسر

عربی، فارسی

تاریخی و کهن
میرشاد/mir šād/

امیر شاد و خوشحال، پادشاه و حاکم شادمان، ( میر = امیر، شاد )


پسر

فارسی، عربی
میرو/miro/

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران رستم هرمزان پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
میریام/miryam/

نام دیگر حضرت مریم، قوی و فربه، نام خواهر موسی ( ع )


دختر

عبری، فارسی

مذهبی و قرآنی
میرین/mirin/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری رومی و داماد قیصر روم


پسر

فارسی

تاریخی و کهن



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی