اسم فارسی با حرف ا - صفحه 4

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

آپام/āpām/

نام همسر داریوش اول پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) نام دختر اردشیر دوم و زن فرناباذ والی ایالت هلّس پون ...


دختر

فارسی، اوستایی

تاریخی و کهن
آپاما/āpāmā/

نام دختر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی، ( = آپام )


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آپامنه/apamne/

نام دختر یکی از فرماندهان ایرانی در زمان سلوکیان


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
آپتین/āptin/

آبتین، صاحب گفتار و کردار نیک، ( = آبتین و آتبین )


پسر

فارسی
آپرانیک/apranik/

آب و نور نیکو


دختر

فارسی
اپرنگ/aprang/

نام پسر سام


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
اپرویز/aparviz/

پرویز، از شخصیتهای شاهنامه، نام خسرو دوم پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آپیشن/apishan/

گویش کرمانی آویشن، گیاهی علفی و معطر از خانواده نعناع با شاخه های فراوان و گلهای سفید یا صورتی


دختر

فارسی
آتاشا/ātāšā/

منسوب به آتاش، ( به مجاز ) هم نام، [آتاش = آداش = همنام، هم اسم، ا ( پسوند نسبت ) ] منسوب به آتاش


دختر

ترکی، فارسی
آتر/atar/

آذر، اخگر، آتش


دختر

فارسی
آتردین/atardin/

آذر دین، زردشتی


پسر

فارسی
آترس/atars/

نترس، شجاع


پسر

فارسی
آتروان/atrovan/

نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی، صورت دیگری از اترابان


پسر

فارسی
آتروسا/atrusa/

مانند آتش


دختر

فارسی
آترون/atron/

نگهبان آتش، پیشوای دین زرتشتی، صورت دیگری از اترابان


پسر

فارسی
اترک/atrak/

نام یک رود، نام رود مرزی ایران در شرق که به دریای خزر می ریزد


پسر

فارسی
آتری/ātri/

آترا، آتشین، آذرین، ( = آترا )


دختر

فارسی
آتریا/atriya/

بانوی آتش


دختر

فارسی
آتریزاد/ā.zād/

بسیار سرخ رو و زیبا، آتشین زاده


دختر

فارسی
آترینه/atrine/

صورت دیگری از آذرین، نام پسر اوپَدرَم که به نوشته سنگ نوشته بیستون در زمان داریوش پادشاه هخامنشی در ...


پسر

فارسی
آتسا/atsa/

زبر دست، آتوسا


دختر

فارسی
آتش/ātaš/

حرارت توأم با نور، یکی از عناصر اربعه، ( به مجاز ) حرارت و گرما، ( به مجاز ) عواطف تند، شور و شوق، ...


دختر، پسر

فارسی

طبیعت
آتش برزین

آتش باشکوه یا شکوه آتش مرکب از آتش + برزین ( با شکوه )


پسر

فارسی
آتشبند/atash band/

از بین برنده خشم و ناراحتی، سحر و افسونی که بدان آتش را فرو نشانند


دختر، پسر

فارسی
آتش پا

تندرو دوان


پسر

فارسی
آتشپاره

اخگر، شرار آتش، چابک


دختر

فارسی
آتشزاد/atash zad/

زاده آتش


پسر

فارسی
ارتا آریا

مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
آرتاباز/ārtā bāz/

نام فرمانده گردونه های کوروش پادشاه هخامنشی، ( اَعلام ) ) نام سپهدار و فرمانده ی گردونه های کوروش، ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرتابان/ārtābān/

اردوان، ( = اردوان )


پسر

فارسی
آرتاپارت/arta part/

نام نگهبان کوروش دوم پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارتادخت/a.-dokht/

دختر پاک، ( اَرتا، دخت = دختر )، دختر پاک و مقدس


دختر

فارسی
آرتاریا/artariya/

آریایی درستکار


پسر

فارسی
ارتاریا

ارتا آریا، مرکب از آرتا ( راستی و درستی ) + آریا، آریایی درستکار، نام پسر خشایار پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
ارتافرن/artā feren/

برادر صلبی داریوش بزرگ، ( اَعلام ) ) یکی از فرزندان مهرداد ششم پادشاه پنت، ) برادر صلبی داریوش بزرگ ...


پسر

فارسی
ارتافرین/artafarin/

نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرتامن/artā man/

اندیشه ی مقدس، ( اَرتا = مقدس، من = اندیشه )، ( اَعلام ) نام فرزند سمردیس


پسر

فارسی
ارتان

نام پسر ویشتاسب و برادر داریوش اول پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
آرتانا/artana/

آهنگ آرامش بخش، خوش آهنگ


دختر

فارسی
ارتمن

نام یکی از سرداران مادی در زمان کوروش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی
آرتن/artan/

آتشین تن


پسر

فارسی
ارتنگ/artang/

ارژنگ کتاب مصور مانی


پسر

فارسی
آرتنوس/artnos/

صادق، راستگو


دختر

فارسی
آرتوان/artvan/

یاری کننده درستکاران، از شخصیتهای شاهنامه، اردوان، نام چند تن از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرتور/artor/

آتش


پسر

فارسی
آرتونیس/ārtonis/

نام دختر ارته باذ، ( اَعلام ) نام دختر ارته باذ که به ازدواجِ «اِوْمِنس» منشی اسکندر در آمد


دختر

فارسی
آرتی/ārti/

پاک و مقدس، منسوب به آرت، تقدس و پاکی


پسر

فارسی
آرتیا/artia/

مرد پاک


پسر

فارسی
آرتیان/artian/

منسوب به پاکی و تقدس


پسر

فارسی
آرتیستون/artiston/

نام دختر کوروش پادشاه هخامنشی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ارتین

آرتین، عاقل و زیرک


پسر

فارسی
آرتینه/ārtine/

منسوب به آرتین، پاک و مقدس، ( آرتین، ه ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
آرتیکاس/artikas/

عدالت گری و داد خواهی


پسر

فارسی
آردا/arda/

آرشا، مقدس


پسر

فارسی
اردم/ardam/

کار و هنر خوب، هنر و پیشه، نام سوره هایی بزرگ از کتاب زند و پازند، کشتیبان ماهر، نام سوره های بزرگ ...


پسر

فارسی
اردک

دختر یزگرد سوم پادشاه ساسانی


دختر

فارسی
اردکام/ardkām/

آرزوی پاک و مقدس، مقدس کام، کام پاک، مراد و قصد درست و مقدس


پسر

فارسی
اردی/ordi/

مخفف اردیبهشت، نام ماه دوم سال شمسی، ( اَعلام ) ) فرشته ی مدَبِر کوه ها، ) ( در قدیم ) در فرهنگ ایر ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
اردی داد

داده اردیبهشت


پسر

فارسی
آردیسیا/ardisiya/

نام نوعی گل


دختر

فارسی

گل
اردین/ardin/

راستین


پسر

فارسی
آرزم/ārazm/

جنگ، رزم، کارزار


پسر

فارسی
ارزین/arzin/

ارزشمند، ارجمند، دارای جاه و مقام، دارای حرمت و عزت و احترام، نگه دارنده ی راستی و درستی، ( منسوب ب ...


دختر، پسر

فارسی
ارزینه/arzine/

ارزنده، گرانبها


دختر

فارسی
ارژن/arzhan/

از شخصیتهای شاهنامه، نام سالار مازندران در زمان کیکاووس پادشاه کیانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارسا/orsā/

ارس، نام چند گونه سرو کوهی جزو تیره ی ناژویان که در اغلب نقاط استپی و خاتمه ی جنگل های مرطوب پراکند ...


دختر

فارسی

طبیعت
آرسامس/ārsāmes/

نام یکی از سرداران ایرانی، ( اعلام ) نام یکی از سرداران ایرانی که در جنگ علیه اسکندر شرکت داشت


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرسامن/arsaman/

بزرگ مرد


پسر

فارسی
ارسامن/arsā men/

والی ایرانی که در جنگ داریوش با اسکندر فرماندهی یکی از جناح های سپاه را داشت، ( اَعلام ) والی بزرگ ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارسیا/arsiya/

زلال و شفاف مانند اشک چشم، به کسر الف اول، مرکب از ارس ( اشک چشم ) + یا نسبت


پسر

فارسی
آرسیس/arsis/

مرد راستگوی ایرانی


پسر

فارسی
ارسیما/arsima/

نماینده داریوش سوم پادشاه هخامنشی برای گفتگو با اسکندر


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرسین/arsin/

پسر آریایی


پسر

فارسی
آرسینا/arsina/

زن زیبای شجاع و مغرور


دختر

فارسی
ارش

آرش، عاقل و زیرک، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان نامدار ایرانی در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی که در ...


پسر

فارسی
ارشاسب/arshasb/

دارنده اسبهای نر، از نامهای ایران باستان


پسر

فارسی
ارشاما/arshama/

پدر ویشتاسپ و پدر بزرگ داریوش یکم


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرشامه

به معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان ‏هخامنشی


پسر

فارسی
ارشامه/arshameh/

قدرت، آرشامه


دختر

فارسی
ارشانوش/aršā nuš/

مقدسِ جاوید، ( اَرشا = مقدس، نوش = جاوید )، ( اَرشا = مقدس + نوش = جاوید )، از نامهای باستانی


دختر، پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشاویر

ارشویر، نام یکی از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی
آرشاوین/āršāvin/

آرشاویر، مرد مقدس، نام هفتمین پادشاه اشکانی، مرد نرمنش، ( اَعلام ) هفتمین پادشاه اشکانی ایران که شا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشز/arshaz/

نام سردار اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشن/aršan/

اسب نر، مرد، جنس نر


پسر

فارسی
ارشویر/arshvir/

نام یکی از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشکان/arshakan/

لقب چند تن از پادشاهان اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرشیت/arshit/

مهربانی، مهربانتر، نام اتاقی در تخت جمشید


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ارشیدا

آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان، مرکب از آر + شید + الف تانیث، آر به دومعنی به ک ...


دختر

فارسی
ارشیز/arshiz/

ارشز، نام سردار اشکانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آرشین/arshin/

آریایی اصیل، آرشین نام یکی از زنان دوره هخامنشی می باشد که به کاردانی مشهور بوده و هم به معنای دوست ...


پسر، دختر

فارسی
آرشینا/arshina/

دوست داشتنی و عاقل ترین


دختر

فارسی
ارغوا/arqavā/

نام جد ابراهیم خلیل ( ع )، ( اَعلام ) ابن شانخ بن فالخ بن عامر ( هود نبی ) وی جد ابراهیم خلیل ( ع ) ...


پسر

فارسی
ارفش/arfash/

نام یکی از پهلوانان گرشاسب نامه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارم/eram/

دختر زیبا و با طراوت، باغی که بنا به روایات شدّاد ساخته بود و مَثَل و مظهر سرسبزی و خرّمی است، نام ...


دختر

عربی، فارسی

مذهبی و قرآنی
ارماسب/armasb/

دارنده اسب آرام، نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارمان

آرمان، آرزو، از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
آرمانا/armana/

امیدوار، آرزومند، امیدوار آرزومند، مرکب از آرمان + الف فاعلی


دختر

فارسی
ارمانک/armanak/

از شخصیتهای شاهنامه، یکی از دو شاهزاده پارسایی که تصمیم گرفتند آشپز دربار ضحاک شوند تا بتوانند یکی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
ارمایل/armayel/

نجیب زاده و اشراف زاده پارسی، ارمانک


پسر

فارسی
آرمتی/ārmati/

فرشته نگهبان زمین، ( = آرمیتی )، فروتنی، پاکی، فرشته محبت


دختر

اوستایی، فارسی



برچسب ها

اسماسم پسراسم دختراسم پسر فارسیاسم دختر فارسی