اسم با حرف د - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

دل انگیز/del angiz/

گوارا، مطلوب، پسندیده، کسی یا چیزی که دل را برانگیزد و انسان را به نشاط و طرب بیاورد، ( به مجاز ) م ...


دختر

فارسی
دل بهار/del bahar/

دختر سرزنده، کسی که قلبش مانند بهار سبزو زنده است


دختر

فارسی
دل بیدار/del bidār/

آگاه، بیدار دل، روشن ضمیر


دختر

فارسی
دل پاک/del pāk/

آنکه دلی پاک دارد، قلب صاف، ضمیر تابناک و دور از آلودگی، ( به مجاز ) عاری از صفت های ناپسند، صادق و ...


دختر

فارسی
دل پرور/del parvar/

پرورش دهنده دل، بسیار مطبوع


دختر

فارسی
دل سو/delso/

نوردل


دختر

فارسی
دلا/dela/

ای دل


دختر

فارسی
دلا ریس/delaris/

عروس دل


دختر

فارسی
دلارا

دل آرا


دختر

فارسی
دل آرام

آرامش دهنده قلب، تسکین دهنده دل، موجب آرامش و آسایش خاطر، محبوب، معشوق


دختر

فارسی
دلال/dalal/

ناز و کرشمه


پسر

فارسی
دلان/delān/

منسوب به دل، ( مجاز ) از جنس روح و جان، [دل= ( به مجاز ) نماد درونی ترین بخش وجود یا عمق جان که نشا ...


دختر

فارسی
دلانا/delana/

آرامش مادر، عزیز مادر


دختر

ترکی، فارسی
دلاوا/delava/

بخشنده


دختر

کردی
دل آویز/del āviz/

( به مجاز ) پسندیده، زیبا و دلنشین، محبوب، مطلوب، خوشبو، خوب، زیبا، دلنشین


دختر

فارسی
دلاویژ/del āviž/

دلاویز، آویژه یا آویزه دل، ( مجاز ) دلبر و معشوقه، ( = دلاویز )


دختر

فارسی
دلاوین/delavin/

دل پاک


دختر

فارسی
دلبان/del-ban/

محافظ و نگهدارنده دل


دختر

فارسی
دلبانو/delbanu/

بانوی دل


دختر

فارسی
دلبرناز/delbar-naz/

دختر نازدار، زیبا


دختر

فارسی
دلبین/delbin/

صاحب دل و جان


پسر

فارسی
دلپذیر/del pazir/

دل پسند، دلخواه، پسندیده، مرغوب، آنچه انسان بپسندد و به آن دل ببندد، مطبوع


دختر

فارسی
دلجو/del ju/

دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، تسلی دهنده، مهربان، ( به مجاز ) خوب، زیبا پسندیده، ( در قدیم ...


دختر

فارسی
دلخوش/del khoš/

مسرور، شادمان، خرم، شاد، خوشحال، راضی، ( به مجاز ) شادمان و خرسند، ( در قدیم ) با شادمانی و خرسندی


دختر

فارسی
دلرام/del rām/

دلارام، آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( = دلارام ) ← دلارام


دختر

فارسی
دلربا/delroba/

رباینده دل


دختر

فارسی
دلربای/del robay/

زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است


دختر

فارسی
دلرخ/del rokh/

رخی چون دل


دختر

فارسی
دلرفین/delrefin/

دلربا


دختر

کردی
دلسان/delsan/

دل فریب


دختر

کردی
دلستان/delsetān/

دل ستاننده، دلربا، دلبر، دلکش، معشوق، محبوب، بسیار زیبا و جذاب، نوعی عقیق


دختر

فارسی
دلشید/del šid/

خورشیدِ دل، فروغِ دل، روشنایی دل، مایه ی شادی، خوشحالی و مسرت دل


دختر

فارسی

طبیعت، کهکشانی
دلفروز/del foruz/

( مجاز ) مایه شادی دل، زیبا، پسندیده و گرامی، موجب شادی دل، زیبا و پسندیده


دختر

فارسی
دلگشا/del gošā/

شادی آفرین و فرحبخش، ( در موسیقی ایرانی ) رِنگی در دستگاه سه گاه، ( در تصوف ) صفت فیاضی و فتاحی خدا ...


دختر

فارسی

هنری
دلگون/del gon/

مانند دل، مرکب از دل+ گون ( مانند )


دختر

فارسی
دلنشین/del nešin/

خوش آیند، آن چه در دل نشیند، مؤثر، ( به مجاز ) خوشایند و پسندیده


دختر

فارسی
دخت مهر

دختر خورشید


دختر

فارسی
دخشید/dokhšid/

دختر خورشید، ( مجاز ) زیباروی، ( دخ = دختر، شید = خورشید )


دختر

فارسی
در تاج/dartāj/

گل آفتاب گردان، ( در عربی ) عین الشمس، ( در انگلیسی ) sun flower


دختر

فارسی، عربی

طبیعت، گل
درا/dor®ā/

منسوب به در، ( مجاز ) قیمتی و گران قیمت، ( در = مروارید، لؤلؤ، ا ( پسوند نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ...


دختر

فارسی، عربی
درآسا/dor asa/

دُرمانند، به رنگ دُر


دختر

فارسی
دربانو/dor bano/

مرکب از در ( مروارید )، بانو، در ( عربی ) + بانو ( فارسی ) مرکب از در ( مروارید ) + بانو


دختر

فارسی، عربی
دربها/dor baha/

بانوی ارزشمند، نام همسر کورش کبیر، دختری که مانند مروارید ارزشمند است


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
درتا/dorta/

مانند مروارید، همتای دُر، در ( عربی ) + تا ( فارسی ) مانند در


دختر

کردی، عربی، فارسی
درثمین/dorsamin/

مروارید گران بها، لؤلؤ قیمتی، ( مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( عربی ) ( در = مروارید، لؤلؤ، ثمین = گر ...


دختر

عربی
درجان/dorjan/

مروارید جان


دختر

کردی، عربی
درچیدا/dorchida/

دختر مانند مادر


دختر

لری
درخشا/de (a) raxšā/

نورانی، تابنده، درخشان


دختر

فارسی
درریز/dorriz/

ریزنده ی در، ( مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در = مروارید، لؤلؤ، ریز = جزء پسین بعضی از کلمه های مرک ...


دختر

فارسی، عربی
درزاد/dorzad/

زاده مروارید


دختر

فارسی
درسان/dorsān/

درسا، مانند مروارید، ( عربی ـ فارسی ) ( در= مروارید، لؤلؤ، سان ( پسوند شباهت ) )، ( = درسا )، ← درسا


دختر

فارسی، عربی
درستی/dorosti/

نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
درسین/dorsin/

مروارید آسمان


دختر

کردی، عربی
درفام/dor fām/

مانند در، به رنگ مروارید و لؤلؤ، ( مجاز ) زیبارو، ( عربی ـ فارسی ) ( در = مروارید، لؤلؤ، فام ( پسون ...


دختر

فارسی، عربی
دُرفام

مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُر


دختر

فارسی
درفش/de(a)rafš/

علم، پرچم، درفش کاویانی در داستان های ملی ایران، پرچمی که کاوه از پیشبند چرمین خود ساخت و مردم در ز ...


پسر

عربی، پهلوی

تاریخی و کهن
درفشان

درخشان و روشن


دختر

فارسی
درگل/dor gol/

مروارید گلها، در ( عربی ) + گل ( فارسی ) مروارید گلها


دختر

فارسی، عربی

گل
دروار/dor vār/

مانند در، هچون در، ( عربی ـ فارسی ) ( دُر + وار ( پسوند شباهت ) ) ( = دُرسا )، دُرسا، در ( عربی ) + ...


دختر

فارسی، عربی
درود/dorud/

سلام، ثنا، ستایش، نیایش، دعا، رحمت، سلام و آفرین، سلام و آفرین بر تو ( شما ) باد


پسر

فارسی
دریا دل/d.-del/

مرد بسیار بخشنده و باگذشت، دلیر، با سخاوت، ( به مجاز ) شجاع و قوی، دارای بردباری و گذشت و وارستگی و ...


پسر

فارسی
دریادخت/darya dokht/

دختر دریایی، مرکب از دریا + دخت ( دختر )


دختر

فارسی
دریادیس/d.-dis/

مانند دریا، شبیه به دریا، ( دریا، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل دریا، ← دریا


دختر

فارسی
دریاس/deryas/

شیر


پسر

فارسی
دریافرین/darya farin/

شکوه دریا


دختر

فارسی
دریامهر/darya-mehr/

ترکیب دو اسم دریا و مهر ( دریاچه و مهربانی )


دختر

فارسی

طبیعت
دریانا/doryana/

مروارید درخشان


دختر

فارسی
دریاناز/d.-nāz/

دریای زیبا و قشنگ، ( مجاز ) زیبا و دارای لطافت، ( دریا، ناز = ( به مجاز ) زیبا و قشنگ )، مرکب از در ...


دختر

فارسی
دریانه/doryāne/

دُروار، ( مجاز ) روشن و درخشان، ( دری = مانند در، درخشان، روشن، انه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به در و ...


دختر

فارسی، عربی
دریس/doris/

مانند مروارید گرانبها و با ارزش


دختر

فارسی
دریم

پرگوشت، خوش اندام


دختر، پسر

عربی
درینوش/dorri nuš/

درخشندگی، تابندگی جاوید و جاویدان، ( مجاز ) زیبارو، ( دری= درخشان و تابان، نوش= جاوید و جاویدان )، ...


دختر

فارسی، عربی
دزیره/dezire/

دختر فرانسوا کلاری تاجر حریرفروش مارسی


دختر

فرانسوی
دژار/dazhar/

دزار، بنا، معمار


پسر

فارسی
دژان/dezhan/

قلعه مستحکم


پسر

کردی
دسپینا/despina/

ملکه دسپینا، دختر کالوژان و همسر مسیحی اوزون حسن


دختر

لاتین
دشمه/dashme/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و جد تخواره شاه دستان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
دعبل/deebal/

ماده شتر نیرومند، نام یکی از شاعران شیعه، ( اَعلام ) دِعبل خزاعی [، قمری] شاعر شیعی عرب، که شعرهایی ...


پسر

عربی
درنیان/dorniyan/

مانند مروارید، گرانبها، ارزشمند


دختر

فارسی
دره/dorre/

مروارید بزرگ، یک دانه مروارید


دختر

عربی
درة التاج

مرواریدی که بر تاج نصب کنند


دختر

عربی
دیلا/dila/

گندم زیبا و طلایی


دختر

کردی
دیلک/dilak/

آرزو، آمال، خواسته، تمنا، خواهش


دختر

ترکی
دیماه/dimah/

زیبارو، مثل ماه


دختر

فارسی
دیمن/diman/

دشت


پسر

کردی
دیمه/dime/

روی، رخسار، چهره، روشنی، روی و رخساره، روشنی باران و شبنم، ( در کردی ) نیز چهره


دختر

کردی، عربی
دین به/din beh/

دین بهتر، کیش و آیین برتر، دینِ بهتر، کیش و آیینِ برتر، ( در قدیم ) دین زرتشتی، ( در قدیم ) ( به مج ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دین دار/din dār/

کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین بدین اسلام، متقی، با تقوی، آن که به مبانی دینی اعتقاد د ...


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دین محمد

دین ( فارسی ) + محمد ( عربی )، دارای دین محمد ( ص )، نام یکی از پادشاهان ازبک


پسر

فارسی، عربی
دینارگیس/dinar gis/

دارای مویی به رنگ طلا، دینار ( یونانی ) + گیس ( فارسی )، نام زنی در منظومه ویس و رامین


دختر

فارسی، یونانی

تاریخی و کهن
دیناز/dināz/

آفریدگار نازنین، خالق زیبایی، ( دی ( در اوستایی ) = آفریدگار، ناز ) آفریدگار نازنین


دختر

فارسی، اوستایی
دیندخت/din dokht/

دخترِ متدین، دخترِ دیندار، مؤمن، ( دین، دخت = دختر )، دخترِ دیندار مؤمن


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دینه/dine/

نام دختر یعقوب ( ع ) و خواهر یوسف ( ع )، انتقام یافته


دختر

عبری

مذهبی و قرآنی
دینور/dinvar/

دیندار، متدین، مومن، ( دین، ور ( پسوند دارندگی ) )، مؤمن


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دینوند/dinvand/

متصف به اوصاف دین، دیندار، دینور، ( دین، وند ( پسوند نسبت ) )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دینیاد/din yād/

پای بند به مبانی دین و عامل بر دستورهای آن


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
دیهیم/deyhim/

تاج، کلاهِ زرنشان، نوعی از گل آذین مانند آذین خوشه ای که گل های آن در یک سطح قرار دارد، ( مجاز ) سل ...


پسر

یونانی

طبیعت، گل
دا وار/davar/

سرزمین مادری


پسر

لری
دائمه/dā’me/

همیشگی، جاویدان


دختر

عربی
داتام/dātām/

آفریننده و مخلوق، پسر کامیسار، از حکام دوران اردشیر دوم هخامنشی، ( اَعلام ) پسر کامیسار از مردم کار ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسراسم دختر