اسم با حرف ش - صفحه 3
شنونده، نام یکی از برادران یوسف ( ع )
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی شمید
مدهوش از عشق، مدهوش از عشق و اندوه و اضطراب
دختر
فارسی شمیده
بوییدن، ( اسم مفعولِ شمیدن )، مشموم
دختر
فارسی شمیرا
سمیرا، الهه عشق، ( = سمیرا )، نام عمه شیرین در منظومه خسروشیرین
دختر
فارسی شمیران
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی و جزو سپاه پیران ویسه در زمان افراسیاب تورانی
پسر
فارسی شمیس
نور، روشنایی و روشنایی معنوی، ( مأخوذ از سریانی )، ( مأخوذ از سُریانی ) به معنی نور، مصغر شمس
دختر
عربی شمیسه
آفتاب کوچک، مؤنث شمیس، مصغر شمس
دختر
عربی شمیل
باد شمال، نام روستایی در نزدیکی بندرعباس
پسر
عربی شمیم فاطمه
ترکیب دو اسم شمیم و فاطمه ( بوی خوش و رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، شمیم و فاطمه، بوی خوش فا ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شمینا
عطر آگین و خوشبو
دختر
فارسی، عربی شمینه
حاصلخیز، برکت یافته
پسر
آشوری شناز
لطیف و نازنین، شیناز، مرکب از شی ( شبنم ) +ناز
دختر
فارسی شناسا
آگاه، مطلع، شناسایی، آگاه و مطلع
دختر
فارسی شنایا
همه چیز دان
دختر
فارسی شنبلید
نام گلی است، از شخصیتهای شاهنامه، نام کوچکترین دختر برزین، یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
دختر
فارسی شنطوس
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی در درگاه خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی شنگان
از شخصیتهای شاهنامه، از شخصیتهای شاهنامه و از بزرگان ایرانی در زمان یزگرد پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شنگل
شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
پسر
فارسی شنه
نسیم آرام و دلپذیر
دختر
کردی شنیا
نسیم
دختر
کردی شنیاز
بهار شاداب
دختر
ترکی شه پرور
شاه پرورده، پرورده ی شاه، شاه پرور، پرورنده ی شاه، آن که شاه را پروراند
دختر
فارسی شه گل
بهترین گل، گلِ شاهانه، شاهگل
دختر
فارسی
گل شه موبد
شاه موبد
پسر
فارسی شهان
پادشاهان
پسر
فارسی شهبال
بال بزرگ، بزرگترین پر از پرهای بال مرغ، ( = شاه بال )، شهپر، بزرگترین پر پرنده
پسر
فارسی
پرنده شاهروز
نام پسر شاه بهرام پادشاه کشمیر
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهزاد
زاده شاهانه
پسر
فارسی شاهسا
مانند شاه
پسر
فارسی شاهسام
آتش شاهانه، پادشاه آتش
پسر
فارسی شاهسان
مانند شاه
پسر
فارسی شاهسون
شاه ( فارسی ) + سون ( ترکی )، شاه دوست، نام چند طایفه از طوایف ترک در ایران
پسر
ترکی شاهفرند
شاه پرند
دختر
فارسی شاهفور
شاپور
پسر
فارسی شاهگل
شاه گل ها، زیباترین گل در میان گلها
پسر، دختر
فارسی شاهلار
شاهان
پسر
فارسی شاهمهر
مهر شاهانه
پسر
فارسی شاهنای
نام نوعی ساز
دختر
فارسی
هنری شاهندل
دارای دلِ صالح و نیک، ( به مجاز ) تقوا و پرهیزگار
پسر
فارسی شاهنده
متقی و پرهیزگار و صالح و نیکوکار، نیکوکار، صالح، شاینده، لقب بهرام پسر هرمز پادشاه ساسانی
پسر، دختر
فارسی شاهنگ
ملکه زنبور عسل، ملکه ی زنبور عسل، شاه + انگین ملکه زنبور عسل
دختر، پسر
فارسی
طبیعت شاهنور
نور شاهانه
پسر
فارسی شاهنوش
شاه جاویدان
پسر
فارسی شاهوند
دارای نشان شاهی
پسر
فارسی شاهوی
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هفتواد یکی از پهلوانان دوران اردشیر بابکان پادشاه ساسانی، نام یکی از ر ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهویر
باهوش
پسر
فارسی شاهوین
مانند شاه
پسر
فارسی شاهویه
نام در برزویه دانشمند ایرانی، مترجم کلیله و دمنه
پسر
فارسی شاهک
شاه کوچک، از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان و مشاوران دربار هرمز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاهکار
کار شاهانه، برجسته، ممتاز
پسر
فارسی شاهیاد
یاد شاه
پسر
فارسی شاهیار
یار سلطان، ملازم شاه
پسر
فارسی شاهیده
پارسا، پرهیزکار، نیکوکار، نیکوکار و صالح، شاهنده، متقی
پسر، دختر
فارسی شاهیکا
قله، اوج
دختر
ترکی شاور
صورت دیگری از کلمه ی شاپور است، صورت دیگری از کلمه ی شاپور، صورت دیگری از کلمه ی شاپور است شاپور، ش ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاوران
بزرگ و بلند مرتبه، ( شاور = شاپور، ان ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شاپور، از شخصیتهای شاهنامه، نام پد ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاورک
نام نوایی قدیمی در موسیقی
دختر
فارسی
هنری شاوگ
نام پادشاه کوشان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) نام یکی از پادشاهان کوشانی است که وسته ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شاوه
نام نوعی پرنده
دختر
کردی
پرنده شاویس
نام شخصی پارسا که از تابعین بوده است، شا ( فارسی ) + ویس ( عربی ) مرکب از شاه + اویس ( نام شخصی پار ...
پسر
فارسی، عربی شاکره
شاکر، شکرگزار، ( مؤنث شاکر )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شاکل
شبیه و مانند
پسر
عربی شاکو
شاه کوه ها
پسر
کردی شایار
یار پدر، وزیر ( نگارش کردی
پسر
فارسی، کردی شایان دخت
دختر شایسته، ( شایان، دخت = دختر ) دختر شایسته و سزاوار
دختر
فارسی شایرایا
ستاره ناهید
پسر
آشوری شایلان
زینت داده شده
دختر
ترکی شایلی
بی همتا
دختر
ترکی شایلین
بی همتا
دختر
ترکی شایما
جواهر ماه
دختر
ترکی، فارسی شایمین
فرزندی پر برکت و بی همتا
پسر
فارسی شاین
شاهدانه، بر وزن فاعل
دختر
کردی شایورد
هاله ی ماه، خرمن ماه، ( = شادورد )، پرده ای است در موسیقی، پرده ای است در موسیقی + نک شادورد، شادورد
دختر، پسر
فارسی شب آرا
آراینده شب
دختر
فارسی شب افروز
ماه، زیباروی، درخشنده
دختر
فارسی شب پره
پروانه، خفاش
دختر
فارسی شب دخت
دختر شب
دختر
فارسی شب ناز
زیبایی شب، ناز شب
دختر
فارسی شباب
جوانی، مرد جوان، ( در موسیقی ایرانی ) نام پرده ای
پسر، دختر
عربی شبان
چوپان، گله بان
پسر
فارسی شباویز
مرغ حق، ( = شب آویز )، مرغی که به شب خود را به یک پای بیاویزد و حق حق گوید و او را حق گوی نیز گویند ...
دختر، پسر
فارسی
پرنده شبدیز
شب رنگ، ( در قدیم ) سیاه رنگ ( اسب )، ( در موسیقی ایرانی ) از الحان باربد، کنایه از آسمان، زمانه، ر ...
دختر
فارسی شبدیس
مانند شب
دختر
فارسی شبره
شبنم روی گل
دختر
مازندرانی شبگون
به رنگ شب، شبرنگ
دختر
فارسی شبلی
نام عارف معروف قرن سوم و چهارم
پسر
عربی شبنا
جوان، نام یکی وکلای قصر حزقیا پادشاه یهودا
پسر
عبری شپول
موج آب
پسر
کردی شتاو
آبشار
پسر
کردی
طبیعت شجاع الملک
آن که در دفاع از کشور شجاع است
پسر
عربی شداد
نام فرزند عاد ( ع )
پسر
عبری شهرگان
شهری، اهل شهر
پسر
فارسی شهرگل
گل شهر
دختر
فارسی شهرگیر
فاتح شهر، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و سالار اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن شهرنوش
زیبای شهر، مرکب از شهر+ نوش ( عسل ) یا نوش از مصدر نوشیدن ( نیوشیدن )
دختر، پسر
فارسی شهروان
شهربان، نگهبان شهر
پسر
فارسی شهرود
نهر و رودخانه بزرگ، نام سازی
پسر
فارسی شهروین
شهنام، از نامهای باستانی
پسر
فارسی شهرویه
نام دختر خسروپرویز پادشاه ساسانی
دختر
فارسی شهرین
نام یکی از نجبای ایرانی در زمان ساسانیان
پسر
فارسی