اسم با حرف د - صفحه 2
ارزشمند و گرانبها
دختر
فارسی داروین
نام زیست شناس انگلیسی
پسر
لاتین داریادخت
دختر دارنده، ( داریا = دارنده، دخت = دختر )
دختر
فارسی داریاو
نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیها
پسر
فارسی داریس
صورت دیگر نام داریوش به معنی دارنده ی نیکی، صورتی دیگر از کلمه داریوش به معنی دارنده ی نیکی، داریوش
پسر
فارسی دارین
منسوب به درخت
پسر
فارسی دارینا
زرگر، طلاساز، ( مجاز ) ارزشمند و گرانبها، ( در قدیم ) زر، مجازا ارزشمند و گرانبها
دختر
فارسی دارینه
نام روستایی در نزدیکی سقز
دختر
فارسی دارینوش
نام یکی از پادشاهان کیانی، ظاهراً محرف داریوش است
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دروار
مانند در، هچون در، ( عربی ـ فارسی ) ( دُر + وار ( پسوند شباهت ) ) ( = دُرسا )، دُرسا، در ( عربی ) + ...
دختر
فارسی، عربی درود
سلام، ثنا، ستایش، نیایش، دعا، رحمت، سلام و آفرین، سلام و آفرین بر تو ( شما ) باد
پسر
فارسی دریا دل
مرد بسیار بخشنده و باگذشت، دلیر، با سخاوت، ( به مجاز ) شجاع و قوی، دارای بردباری و گذشت و وارستگی و ...
پسر
فارسی دریادخت
دختر دریایی، مرکب از دریا + دخت ( دختر )
دختر
فارسی دریادیس
مانند دریا، شبیه به دریا، ( دریا، دیس ( پسوند شباهت ) )، مثل دریا، ← دریا
دختر
فارسی دریاس
شیر
پسر
فارسی دریافرین
شکوه دریا
دختر
فارسی دریامهر
ترکیب دو اسم دریا و مهر ( دریاچه و مهربانی )
دختر
فارسی
طبیعت دریانا
مروارید درخشان
دختر
فارسی دریاناز
دریای زیبا و قشنگ، ( مجاز ) زیبا و دارای لطافت، ( دریا، ناز = ( به مجاز ) زیبا و قشنگ )، مرکب از در ...
دختر
فارسی دریانه
دُروار، ( مجاز ) روشن و درخشان، ( دری = مانند در، درخشان، روشن، انه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به در و ...
دختر
فارسی، عربی دریس
مانند مروارید گرانبها و با ارزش
دختر
فارسی دریم
پرگوشت، خوش اندام
دختر، پسر
عربی درینوش
درخشندگی، تابندگی جاوید و جاویدان، ( مجاز ) زیبارو، ( دری= درخشان و تابان، نوش= جاوید و جاویدان )، ...
دختر
فارسی، عربی دزیره
دختر فرانسوا کلاری تاجر حریرفروش مارسی
دختر
فرانسوی دخت مهر
دختر خورشید
دختر
فارسی دخشید
دختر خورشید، ( مجاز ) زیباروی، ( دخ = دختر، شید = خورشید )
دختر
فارسی در تاج
گل آفتاب گردان، ( در عربی ) عین الشمس، ( در انگلیسی ) sun flower
دختر
فارسی، عربی
طبیعت، گل درا
منسوب به در، ( مجاز ) قیمتی و گران قیمت، ( در = مروارید، لؤلؤ، ا ( پسوند نسبت ) )، ( عربی ـ فارسی ) ...
دختر
فارسی، عربی درآسا
دُرمانند، به رنگ دُر
دختر
فارسی دربانو
مرکب از در ( مروارید )، بانو، در ( عربی ) + بانو ( فارسی ) مرکب از در ( مروارید ) + بانو
دختر
فارسی، عربی دربها
بانوی ارزشمند، نام همسر کورش کبیر، دختری که مانند مروارید ارزشمند است
دختر
فارسی
تاریخی و کهن درتا
مانند مروارید، همتای دُر، در ( عربی ) + تا ( فارسی ) مانند در
دختر
کردی، عربی، فارسی درثمین
مروارید گران بها، لؤلؤ قیمتی، ( مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( عربی ) ( در = مروارید، لؤلؤ، ثمین = گر ...
دختر
عربی درجان
مروارید جان
دختر
کردی، عربی درچیدا
دختر مانند مادر
دختر
لری درخشا
نورانی، تابنده، درخشان
دختر
فارسی درریز
ریزنده ی در، ( مجاز ) گران بها و ارزشمند، ( در = مروارید، لؤلؤ، ریز = جزء پسین بعضی از کلمه های مرک ...
دختر
فارسی، عربی درزاد
زاده مروارید
دختر
فارسی درسان
درسا، مانند مروارید، ( عربی ـ فارسی ) ( در= مروارید، لؤلؤ، سان ( پسوند شباهت ) )، ( = درسا )، ← درسا
دختر
فارسی، عربی درستی
نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی
دختر
فارسی
تاریخی و کهن درسین
مروارید آسمان
دختر
کردی، عربی درفام
مانند در، به رنگ مروارید و لؤلؤ، ( مجاز ) زیبارو، ( عربی ـ فارسی ) ( در = مروارید، لؤلؤ، فام ( پسون ...
دختر
فارسی، عربی دُرفام
مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُر
دختر
فارسی درفش
علم، پرچم، درفش کاویانی در داستان های ملی ایران، پرچمی که کاوه از پیشبند چرمین خود ساخت و مردم در ز ...
پسر
عربی، پهلوی
تاریخی و کهن درفشان
درخشان و روشن
دختر
فارسی درگل
مروارید گلها، در ( عربی ) + گل ( فارسی ) مروارید گلها
دختر
فارسی، عربی
گل درنیان
مانند مروارید، گرانبها، ارزشمند
دختر
فارسی دره
مروارید بزرگ، یک دانه مروارید
دختر
عربی درة التاج
مرواریدی که بر تاج نصب کنند
دختر
عربی دل آگاه
دانا و هوشیار، عاقل و دور اندیش، بیدار، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دارای معرفت، هشیار، دانا
دختر
فارسی دل انگیز
گوارا، مطلوب، پسندیده، کسی یا چیزی که دل را برانگیزد و انسان را به نشاط و طرب بیاورد، ( به مجاز ) م ...
دختر
فارسی دل بهار
دختر سرزنده، کسی که قلبش مانند بهار سبزو زنده است
دختر
فارسی دل بیدار
آگاه، بیدار دل، روشن ضمیر
دختر
فارسی دل پاک
آنکه دلی پاک دارد، قلب صاف، ضمیر تابناک و دور از آلودگی، ( به مجاز ) عاری از صفت های ناپسند، صادق و ...
دختر
فارسی دل پرور
پرورش دهنده دل، بسیار مطبوع
دختر
فارسی دل سو
نوردل
دختر
فارسی دلا
ای دل
دختر
فارسی دلا ریس
عروس دل
دختر
فارسی دلارا
دل آرا
دختر
فارسی دل آرام
آرامش دهنده قلب، تسکین دهنده دل، موجب آرامش و آسایش خاطر، محبوب، معشوق
دختر
فارسی دلال
ناز و کرشمه
پسر
فارسی دلان
منسوب به دل، ( مجاز ) از جنس روح و جان، [دل= ( به مجاز ) نماد درونی ترین بخش وجود یا عمق جان که نشا ...
دختر
فارسی دلانا
آرامش مادر، عزیز مادر
دختر
ترکی، فارسی دلاوا
بخشنده
دختر
کردی دل آویز
( به مجاز ) پسندیده، زیبا و دلنشین، محبوب، مطلوب، خوشبو، خوب، زیبا، دلنشین
دختر
فارسی دلاویژ
دلاویز، آویژه یا آویزه دل، ( مجاز ) دلبر و معشوقه، ( = دلاویز )
دختر
فارسی دلاوین
دل پاک
دختر
فارسی دلبان
محافظ و نگهدارنده دل
دختر
فارسی دلبانو
بانوی دل
دختر
فارسی دلبرناز
دختر نازدار، زیبا
دختر
فارسی دلبین
صاحب دل و جان
پسر
فارسی دلپذیر
دل پسند، دلخواه، پسندیده، مرغوب، آنچه انسان بپسندد و به آن دل ببندد، مطبوع
دختر
فارسی دلجو
دلخواه، پسندیده، شایسته، نوازش کننده، تسلی دهنده، مهربان، ( به مجاز ) خوب، زیبا پسندیده، ( در قدیم ...
دختر
فارسی دلخوش
مسرور، شادمان، خرم، شاد، خوشحال، راضی، ( به مجاز ) شادمان و خرسند، ( در قدیم ) با شادمانی و خرسندی
دختر
فارسی دلرام
دلارام، آرامش دهنده دل، محبوب، معشوق، ( = دلارام ) ← دلارام
دختر
فارسی دلربا
رباینده دل
دختر
فارسی دلربای
زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است
دختر
فارسی دلرخ
رخی چون دل
دختر
فارسی دلرفین
دلربا
دختر
کردی دلسان
دل فریب
دختر
کردی دلستان
دل ستاننده، دلربا، دلبر، دلکش، معشوق، محبوب، بسیار زیبا و جذاب، نوعی عقیق
دختر
فارسی دلشید
خورشیدِ دل، فروغِ دل، روشنایی دل، مایه ی شادی، خوشحالی و مسرت دل
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی دلفروز
( مجاز ) مایه شادی دل، زیبا، پسندیده و گرامی، موجب شادی دل، زیبا و پسندیده
دختر
فارسی دلگشا
شادی آفرین و فرحبخش، ( در موسیقی ایرانی ) رِنگی در دستگاه سه گاه، ( در تصوف ) صفت فیاضی و فتاحی خدا ...
دختر
فارسی
هنری دلگون
مانند دل، مرکب از دل+ گون ( مانند )
دختر
فارسی دلنشین
خوش آیند، آن چه در دل نشیند، مؤثر، ( به مجاز ) خوشایند و پسندیده
دختر
فارسی دژار
دزار، بنا، معمار
پسر
فارسی دژان
قلعه مستحکم
پسر
کردی دسپینا
ملکه دسپینا، دختر کالوژان و همسر مسیحی اوزون حسن
دختر
لاتین دشمه
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری ایرانی و جد تخواره شاه دستان در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی
پسر
فارسی
تاریخی و کهن دعبل
ماده شتر نیرومند، نام یکی از شاعران شیعه، ( اَعلام ) دِعبل خزاعی [، قمری] شاعر شیعی عرب، که شعرهایی ...
پسر
عربی دل آذین
زیور و زینت دل، ( مجاز ) محبوب، ( دل، آذین = زیور، زیب، زینت )
دختر
فارسی دل آرای
دل آرا، محبوب، معشوق، ( = دل آرا )، ← دل آرا
دختر
فارسی دورسین
باقی بماند
دختر
ترکی دوریس
دختر اقیانوس
دختر
یونانی دوست محمد
دوست ( فارسی ) + محمد ( عربی ) دوستدار محمد
پسر
فارسی، عربی دوستار
یار، رفیق، دوستدار، دارای علاقه، علاقه مند
پسر
فارسی دوستدار
دوستار، خیرخواه، یار مهربان، خواهان، ( = دوستار )، ← دوستار
پسر
فارسی دوستعلی
دوست ( فارسی ) + علی ( عربی ) دوستدار علی
پسر
فارسی، عربی دومان
مه، غبار
دختر، پسر
ترکی
تاریخی و کهن