دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ معین با حرف پ - صفحه 19
پشتی کردن
پشتیبان
پشتیبانی
پشل
پشلنگ
پشلنک
پشم
پشم ریختن
پشم علی شاه
پشم کشیدن
پشماق
پشماگند
پشمالو
پشمک
پشمین
پشمینه
پشمینه پوش
پشنجه
پشنجیدن
پشنگ
پشنگ زدن
پشنگه
پشنگک
پشه
پشه بند
پشه غال
پشه نامه
پشودن
پشور
پشوریدن
پشولیدن
پشک
پشک انداختن
پشکل
پشکلیدن
پشکم
پشیز
پشیزه
پشیم
پشیمان
پشیمانی
پشیک
پغار
پغاز
پغنه
پف
پف الود
پف تلنگر
پف نم
پفتال
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24