مجازات کردنمجالمجاورمجبورمجبور کردنمجددمجرمجربمجروحمجروح شدنمجزامجسمهمجعدمجلس گاهمجمنامجمهمجموعهمجورتهمجوشمچ بندمچ پیتمچالهمچاله شدنمچلقمچهمچهمامچولهمچکمچیلهمچینمحاسبمحاسبهمحاصرهمحاصره کردنمحافظمحافظ کارمحافظت نکنندهمحال استمحاکمه کردنمحتویات قفسه سینهمحجبهمحدوده اطراف نافمحدوده بین ناف و عضو جنسی انسانمحرممحرمانهمحروم از محبت و مهر دیگرانمحرکمحصلمحصورمحصور کردن