مسخره کنندهمسدود کردنمسریمسطحمسگهمسلح به سلاح سردمسلح به سلاح گرممسلطمسلط تاممسمسکمسموممسنمسوسامسولیت پذیرفتنمسولیت نپذیرفتنمسکنمسیر خوردنمسیر کوچمشمش مرداسیمش میوهمشاجرهمشارکت نداشتنمشاطهمشاوره دادنمشایعت کنندهمشتمشت گره کردهمشت گره کرده فروکردنمشت همراه با نیشکونمشتاقمشتاق انجام اعمال جنسیمشتاق شدنمشتری کشمشتعلمشتعل شدنمشتیمشخصمشخص شدنمشروط کردن کاریمشعلمشعل دارمشغولمشغول بکاری بودن به ارامیمشغول شدنمشقتمشناس کردنمشه کردنمشهورمشورا