گیاه

/giyAh/

مترادف گیاه: رستنی، سبزه، علف، نامی، نبات، بوته

معنی انگلیسی:
vegetable, plant, herb, grass, vegetation

لغت نامه دهخدا

گیاه. ( اِ ) گیا. گیاغ. ( از برهان ) ( انجمن آرای ناصری ). حشیش و نبات. ( فرهنگ شعوری ج 2 ص 314 ). رستنی کوچک از علف و بوته در مقابل درخت. ( فرهنگ نظام ). علف سبز و سبزه و نبات و علف خشک. ( ناظم الاطباء ). رُستنی. روییدنی. نامی. نامیه :
سپاهی بیامد به درگاه شاه
که چندان نبد بر زمین بر گیاه.
فردوسی.
چو کاسموی گیاهان او برهنه ز برگ
چو شاخ رنگ درختان او تهی از بار.
فرخی.
آب حیوان از دو چشمش بدوید و بچکید
تا برست از دل و از دیده معشوق گیاه.
منوچهری.
باد سخت گیاه ضعیف را بیفکند. ( کلیله و دمنه ).
بر خود آن را که پادشاهی نیست
بر گیاهیش پادشامشمار.
سنایی.
دید امروز که در جنب تو هستند همه
رنگ حلوای سر کوی و گیاه لب بام.
انوری.
مرثیت های او مگر دل خاک
بر زبان گیاه میگوید.
خاقانی.
فتنه شدن بر گیاه خشک نه مردی است
خاصه به وقتی که تازه گل به برآید.
خاقانی.
پشّه آمد از حدیقه وز گیاه
وز سلیمان نبی شد دادخواه.
مولوی.
تا بریزد بر گیاه رسته ای
تا بشوید روی هر ناشسته ای.
مولوی.
سَرَب یا سَرِب ؛ گیاه. سَدیر؛ گیاه. تَنقُل ؛ گیاه خشک. دِمدِم ؛ گیاه خشک. دِندِم ؛ گیاه کهنه سیاه. ضَعَة. گیاه شور. عُشب. گیاه تر. عَم ؛ حشیش [ گیاه خشک ]. عَیشومَة؛ گیاه خشک. غَفر؛ گیاه ریزه. وَدیس ؛ گیاه خشک. وَراق ؛ گیاه. هَشیم ؛ هر گیاه خشک. یَعموم ؛ گیاه دراز. ( منتهی الارب ).
- مهرگیاه . رجوع به ذیل همین ترکیب شود.

فرهنگ فارسی

هررستنی که اززمین بروید، علف، نبات، گیاوگیاغ وکیاغ نیزگفته شده
( اسم ) نام عام آن دسته از موجودات زنده که ظاهرا حرکتی ندارند و در یک جا ثابت هستند و مواد معدنی را مستقمیا از محیط اطراف خود ( خاک یا آب ) جذب میکنند و بوسیل. عمل کربن گیری که بوسیل. ذرات کلروفیل در برابر خورشید انجام میشود مواد آلی قابل استفاده ای برای تغذی. سلولهای خود بوجود میاورند . باید دانست که در بین گیاهان فقط قارچها هستند که چون فاقد کلروفیل میباشند قادر بجذب کربن در برابر نور خورشید نیستند بدین جهت یا غالبا بر روی بقایای آلی سایر موجودات زنده میزیند و یا طفیلی موجودات زنده میشوند . در صورت اول آنها را گندروی و در حالت دوم انگل ( طفیلی ) نامند رستنی نبات گیا جمع : گیاهان گیاهها . یا گیاه تر انجبین . ( تر انگبین ) خارشتر . یا گیاه ترکی . وج . یا گیاه تورنسل . گیاهی است از تیر. فرفیون که از عصارئ آن تورنسل معمولی را که یک معرف شیمیایی است استخراج میکنند غبیرا نیل . توضیح تورنسل یا آفتاب گردان یک معرف شیمیایی است که محلولش در حالت خنثی بنفش رنگ است و در برابر باز ها آبی رنگ و در برابر اسید ها قرمز رنگ میشود . این ماده از گیاهان مختلف دیگر از جمله نوعی لیخن ( گلسنگ ) بنام روسلا تنکتوریا و گل آفتاب پرست نیز بدست میاید . یا گیاه حساس . درختچه ایست از تیر. پروانه واران و از دست. گل ابریشمها که در موقع لمس برگهایش روی یکدیگر میخوابند . گلهای این گیاه کوچک و گل آذینش سنبله و یا کلاپرک است . میوه اش بشکل غلاف ( شبیه باقلا ) میباشد . در حدود ۳٠٠ گونه از این گیاه شناخته شده که متعلق بنواحی گرم کر. زمین هستند حساسه مختشیه مستحیه . یا گیاه عقرب . گل آفتاب پرست . توضیح از این گیاه تورنسل که یک معرف شیمیایی است نیز بدست میاورند . یا گیاه مریم . علف مریم . یا گیاهان . ( جمع گیاه ) رستنیها نباتات گیاه . یا از آهن گیاه روییدن . عملی غیر ممکن اتفاق افتادن : نادر افتد اهل این ماخولیا منتظر که روید از آهن گیا . ( مثنوی )
گیاغ . حشیش و نبات

فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) هر رستنی که از زمین بروید.

فرهنگ عمید

هر رستنی که از زمین بروید، علف، نبات.

دانشنامه عمومی

گیاهان ( به انگلیسی: Plants ) گروه بزرگی از جانداران مانند درختان، علف ها، سرخس ها خزه ها، کاکتوس و ساکولنت ها هستند. گیاهان، جاندارانی چندسلولی از یوکاریوت ها بوده و عموماً قادر به فتوسنتز هستند. در تعاریف قدیمی، قارچ ها و تمامی جلبک ها در گروه گیاهان طبقه بندی می شدند اما بر اساس تعریف جدید، قارچ ها، جلبک های قرمز، جلبک های قهوه ای و پروکاریوت ها از جمله باکتری ها و آرکی ها، گیاه نیستند. ( دلیل اینکه قارچ جزو گیاهان نیست زیرا ریشه ساقه و برگ ندارد ساقه دارد ولی یک گیاه حتماً برگ و ریشه دارد ) طبق یک تعریف جدید، گیاهان به طور کلی شامل گیاهان گلدار، مخروطیان، بازدانگان، سرخس ها، شاخ واش ها، جگرواشان، خزه ها و جلبک های سبز هستند. [ ۲]
گیاهان سبز، بیشتر انرژی مورد نیاز خود را از طریق انجام فتوسنتز در کلروپلاست خود به دست می آورند. این گیاهان دارای کلروفیل A و B هستند. این گیاهان، بخش مهمی از اکسیژن مولکولی موجود در اتمسفر را تولید می کنند. [ ۲] بعضی گیاهان، نمی توانند انرژی مورد نیاز خود را به طور کامل، از فتوسنتز به دست آورند و نوعی انگل هستند. گیاهان انگل همچنان دارای میوه، دانه و گل هستند اما ریشه های آن ها تغییر شکل پیدا کرده و روی سایر گیاهان، به صورت انگل زندگی می کنند. گیاهان، دارای تولید مثل جنسی و تناوب نسل هستند و تولید مثل غیرجنسی نیز در آن ها معمول است. [ ۳]
تعداد مجموع گونه های گیاهی، حدود ۴۲۰۰۰۰ گونه تخمین زده می شود که اکثر آن ها از پیدازادان هستند و طی چرخه زندگی خود، تولید دانه می کنند. گیاهان عموماً فاقد اندام های حسی یا حرکت ارادی هستند. [ ۴] گیاهان از مهم ترین ارکان حیات روی کره زمین هستند. انسان از بخش های مختلف گیاهان جهت تغذیه، تولید داروهای گیاهی و تولید مواد مختلف مانند کاغذ و مصالح ساختمانی استفاده می کند. علم مطالعه گیاهان، گیاه شناسی نام دارد. [ ۵]
ممکن است گیاهان بر مبنای الگوهای رشد فصلی شان مرتب شوند. البته گیاهان ساده مثل جلبک ها دوران زندگی کوتاهی دارند و اصطلاحات زیر در مورد آن ها به کار نمی رود اما جمعیت جلبک ها عموماً فصلی هستند.
سالانه: زندگی و تولید مثل در یک فصل رشد و نمو.
دوسالانه: زندگی در دو فصل رشد و نمو که تولیدمثل معمولاً در سال دوم اتفاق می افتد.
چند ساله: زندگی در سال های رشد و نمو طولانی؛ ادامه به تولید مثل در یک مرحله، گیاهان آوندی یا ( غیر چوبی ) هستند ویا چوبی. گیاه چوبی ممکن است درختانی باشند با یک یا چند تنه و شاخه که روی زمین به وجود می آیند ویا درختچه هایی باشند بدون تنه، با شاخه هایی که نزدیک سطح زمین قرار دارند.
عکس گیاهعکس گیاهعکس گیاهعکس گیاهعکس گیاهعکس گیاه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گیاه (plant)
موجود زندۀ ظاهراً غیر متحرک، دارای توانایی فتوسنتز، دیوارۀ یاخته ای سلولزی، و یاخته های پیچیده. برخی از گیاهان انگل توانایی فتوسنتز را از دست داده اند، ولی هنوز گیاه محسوب می شوند. گیاهان خود خوراک ساز (اتوتروف)اند، به این معنی که با استفاده از آب و دی اکسید کربن کربوهیدرات می سازند و در همۀ زنجیره های غذایی اولین تولیدکننده اند. بنابراین، همۀ شکل های حیات به آن ها وابسته اند. گیاه در چرخۀ کربن نقش حیاتی دارد و دی اکسید کربن اتمسفر را مصرف و اکسیژن آزاد می کند. گیاه شناسی علم بررسی گیاهان است. ساده ترین گیاهان یک پیکر با نام ریسه (تالوس) دارند که روی آن اندام های تولیدمثلی تشکیل می شود. ساده ترینِ همۀ آن ها جلبک های رشته ای، مانند اسپیروژیرند که از زنجیری از یاخته ها تشکیل شده است. جلبک ها، خزه ها، و جگرواشان حالت های پیشرفته تری دارند، بدین معنی که پیکره های سادۀ پریاخته ای با مناطق تغییریافتۀ ویژه دارند که اندام های تولیدمثلی روی آن ها پدپد می آیند. سرخس ها، پنجه گرگیان، و دم اسبیان (سرخس گیاهان) از لحاظ ریخت شناسی در رتبۀ بالاتر قرار دارند. سرخس برگ یا فروندهای برگ مانند ایجاد می کند که در سطح زیرین آن ها هاگدان های حاوی هاگ پدید می آید. هاگ ها پس از رها شدن و جوانه زنی، پیکرهای کوچک مستقلی ایجاد می کنند که حامل اندام های جنسی اند؛ بنابراین، سرخس مانند سایر نهان زادان آوندی و برخی جلبک ها در چرخۀ زندگی خود دارای دو نسل کاملاً متفاوت است (← تناوب نسل ها). نهان زادان آوندی دارای بافت های اختصاصی هدایت کنندۀ آب اند که باعث می شود در زمرۀ گیاهان آوندی گنجانده شوند. گیاهان آوندی شامل همۀ گیاهان دانه دار، یعنی بازدانگان (مخروطیان، سرخدارها، سیکادها و ژینکو) و نهان دانگان (گیاهان گلدار)، می شود. گیاهان دانه دار بزرگ ترین گروه و از نظر ساختاری پیچیده ترین گیاهان اند. هر گیاه معمولاً سه قسمت دارد: ریشه، ساقه، و برگ. ساقه به سمت بالا و گاهی زیر زمین رشد می کند. ساختار یاخته ای ساقه به نحوی طراحی شده است که در آن آب و املاح از ریشه به برگ ها در درون آوند آبکشی، و قندها از برگ ها به ریشه درون آوند آبکشی حرکت می کند. برگ با فتوسنتز برای گیاه غذا تولید می کند. محل این فرآیند کلروپلاستها در یاخته های برگی است. گل و مخروط برگ های تغییرشکل یافته ای اند که به حالت گروهی آرایش یافته اند و اندام های تولیدمثلی ایجادکنندۀ میوه و دانه را فرا می گیرند. اتحادیۀ حفاظت جهانی در ۱۹۹۸ فهرستی از گیاهان در معرض تهدید جهان را منتشر کرد. این فهرست شامل ۳۳,۷۹۸ گونه از گیاهان آوندی (گیاهان گل دار، سرخس ها، سیکادها و مخروطیان) است. به عبارت دیگر، یک هشتم از ۲۷۰هزار گونه گیاهان آوندی زمین در حال حاضر در معرض تهدیدند. سنگواره های گیاهی قدیمی ترین سنگوارۀ گیاهان خشکی مربوط به هاگ ها و شبیه هاگ های برخی از گیاهان پست است. پژوهشگران امریکایی در مارس سال ۲۰۰۰، کشف قدیمی ترین سنگواره شناخته شده تا آن زمان را اعلام کردند. قدمت هاگ های گیاهی بین ۵۰۰میلیون و ۵۱۰میلیون سال است که در گراند کنیون آریزونا کشف شده اند. Cooksonia pertoni، گیاه سنگوارۀ کوچکی به اندازۀ چند سانتی متر و متعلق به ۴۰۰میلیون سال پیش است که جد همۀ گیاهان عالی (آوندی) به شمار می آید. شاهد سنگواره ای کشف شده در شراپشر بسیاری از ویژگی های ضروری گیاهان عالی را دارد که برجسته ترین این ویژگی ها، برخورداری از لوله های مستحکمی است که باعث می شود گیاهان روی پای خود بایستند، به سمت بالا رشد کنند، و آب را به یاخته های موجود در رأس شاخه ها برسانند. اولین گیاهی که توالی ژنوم آن در سال ۲۰۰۰ تعیین شد، رَشادی اروپایی بود. این گیاه دارای ۲۶هزار ژن است که تا امروز فقط ۳هزار ژن آن به صورت دقیق مطالعه شده است.

جدول کلمات

نبات

مترادف ها

herb (اسم)
بوته، علف، گیاه، شاخ و برگ گیاهان، رستنی

herbage (اسم)
شاخ و برگ، علف، گیاه، رستنی

vegetable (اسم)
نبات، سبزی، گیاه، رستنی

plant (اسم)
دستگاه، ماشین، نبات، کارخانه، گیاه، رستنی، نهال، ماشینالات کارخانه

فارسی به عربی

خضار , عشبة , نبات

پیشنهاد کاربران

قرار واژه عربی هست بهنام رضایی لااقل به زبان عربی رحم کن
کاربر behnam rezai تو حتی اسمت هم فارسیه ده تا اکانت داری به همه نظرات منفی و مثبت میدی متاسفم برای سایت آبادیس که نظرات یک پانترک رو چاپ می کنه "
ادعای آن که این واژه از ترکی و شکل آن �gvermek� ( که احتمالاً منظور �vermek� به معنی �دادن� است ) گرفته شده، بهتر است با دقت و مستند جواب بدهم.
- - -
بررسی ادعای �گیارمک� واژه ای ترکی است و شکل ترکی آن �gvermek� است
...
[مشاهده متن کامل]

1. در زبان ترکی استانبولی:
واژه درست �vermek� است و به معنای �دادن� می باشد.
شکل �gvermek� وجود ندارد، و چنین ترکیبی نادرست است.
در ترکی، صدای �v� به صورت �v� نوشته می شود و تغییر به �g� معمول نیست.
این اشتباه معمولاً ناشی از فهم نادرست واج هاست، اما در ترکی چنین جانشینی رایج نیست.
2. واژه �گیارمک� در فارسی:
در فارسی، فعل �گیرمک� ( با معنی گرفتن ) وجود دارد و شکل محلی و لهجه ای �گیارمک� هم ممکن است، به ویژه در گویش های مناطق مختلف.
این واژه با ریشه فارسی و اوستایی مرتبط است، نه ترکی.
در ترکی، فعل �گرفتن� معادل �almak� یا �tutmak� است و �vermek� یعنی �دادن�. �گیرمک� هم معمولاً به معنای �گرفتن� یا �برداشتن� است که با �دادن� متفاوت است.
3. جانشینی حروف ( واو و وای ) در ترکی:
در زبان ترکی، واو و وی ( v ) دو واج متفاوت اند و جانشینی آن ها رایج یا قانونی نیست.
لذا ادعای �جانشینی واو و وای� در ترکی معتبر نیست.
- - -
منابع معتبر برای تأیید:
واژه نامه ترکی استانبولی:
T�rk Dil Kurumu ( TDK ) — https://sozluk. gov. tr/
در این واژه نامه �vermek� به معنای �دادن� دیده می شود ولی شکل �gvermek� ثبت نشده است.
لغت نامه دهخدا:
�گیرمک� به معنای گرفتن و ربودن آمده است، ریشه در زبان فارسی دارد.
https://loghatnaameh. org/dehkhoda/
کتاب های زبان شناسی و ریشه شناسی:
�فرهنگ زبان فارسی� و �ریشه شناسی واژگان فارسی� — توضیح می دهند که واژگان �گیرمک� و �دادن� در فارسی و ترکی دو مفهوم متفاوت با ریشه های جداگانه اند.
- - -
جمع بندی
�گیارمک� یا �گیرمک� در زبان فارسی به معنای گرفتن است و ریشه در فارسی دارد.
واژه �gvermek� در ترکی استانبولی وجود ندارد، بلکه واژه درست �vermek� به معنای دادن است.
ادعای جانشینی حروف �واو� و �وای� در ترکی زبان شناسانه قابل قبول نیست.
بنابراین �گیارمک� واژه ترکی نیست و ریشه ترکی ندارد.

کلمه گیارمک رو در ترکی استانبولی چک کردم به صورتg�vermek موجود هست جناب اقبالی که جانشینی واو و وای در ترکی رایج هست
بهنام رضایی عزیز حرف خندان حرف جعلی هست که من نمی زنم دوستان قضاوت کنند ببینید چه کسی حرف جعلی و خندار می زنه خب مگه ادعا نمی کنی ترکی ثبات کن که هستی من من مثل شما حال و حوصله داستان سرایی ندارم استاد
...
[مشاهده متن کامل]

ادعاهای نادرست و برداشت های نادرست تاریخی و زبان شناسی است. پاسخ دادن به این گونه ادعاها نیازمند استناد به منابع معتبر و دانش زبان شناسی تاریخی، تاریخ ایران، و زبان شناسی تطبیقی است. در ادامه، سعی می کنم به مهم ترین ادعاهای مطرح شده پاسخ علمی و مستند بدهم:
- - -
۱. ادعای �فارسی ترکی است� و �فارسی از خانواده هندواروپایی نیست�
واقعیت علمی:
زبان فارسی یکی از زبان های خانواده هندواروپایی ( Indo - European ) است. این مسئله بر اساس شواهد زبان شناسی تاریخی و تطبیقی بسیار مستدل است:
گرامر، ساختار صرفی، واژگان و دستور زبان فارسی در مقایسه با زبان های هندواروپایی مانند سنسکریت، اوستایی، لاتین، یونانی، و زبان های هندی - ایرانی دیگر ( مانند کردی، پشتو، بلوچی ) کاملاً هماهنگ است.
برخلاف زبان های ترکی که گرامر التصاقی دارند و اغلب از پسوندها و پیشوندهای فراوان استفاده می کنند، زبان فارسی گرامری است که ترکیبی از ساختارهای تصریفی و تحلیلی دارد، ولی صرفاً ریشه در هندواروپایی دارد.
اوستایی که زبان مذهبی ایرانیان باستان است، متعلق به خانواده زبان های هندواروپایی است و فارسی معاصر وارث مستقیم آن است.
منابع معتبر:
The Indo - Iranian Languages ( Nicholas Sims - Williams )
A Grammar of Modern Persian ( John Mace )
Comparative Grammar of the Indo - European Languages ( Karl Brugmann )
The Cambridge History of Iran, Volume 3
- - -
۲. ادعای �کلمات فارسی ریشه ترکی دارند� و �تمام پسوندهای فارسی ترکی هستند�
واقعیت علمی:
زبان ها در طول تاریخ دستخوش تبادل واژگانی بوده اند، ولی این به معنی هم ریشگی کامل نیست.
زبان فارسی از کهن ترین زبان های ایرانی و هندواروپایی است و دارای ریشه های عمیق در اوستایی و پهلوی است.
پسوندها و ساختارهای صرفی فارسی ریشه در زبان های هندواروپایی دارند، نه در ترکی.
البته واژگان ترکی ( یا از زبان های ترک زبان دیگر ) از دوره های مختلف تاریخی به دلیل همجواری و تعاملات سیاسی و فرهنگی وارد فارسی شده اند ( مثلاً پس از ورود سلجوقیان و عثمانیان ) .
ادعای اینکه �تمام پسوندهای فارسی ترکی است� نادرست است و با مطالعه دستور زبان های فارسی و ترکی به راحتی قابل اثبات است.
منابع معتبر:
A Grammar of the Persian Language ( W. M. Thackston )
Persian Grammar: History and State of Its Study ( Gernot Windfuhr )
Turkic Languages ( Lars Johanson & �va �gnes Csat� )
- - -
۳. ادعای �کلمات ترکی در اوستایی یا پهلوی نیست�
واقعیت علمی:
اوستایی و پهلوی زبان های ایرانی و هندواروپایی هستند و با زبان ترکی ارتباط ژنتیکی ندارند.
ممکن است به دلیل تماس های فرهنگی و تاریخی، واژگان قرضی در برخی زبان ها وجود داشته باشد اما این تفاوت ها به معنی ریشه دار بودن زبان فارسی از ترکی نیست.
بسیاری از کلمات ترکی که امروز در زبان فارسی رایج شده اند، عمدتاً پس از دوره های اسلامی وارد زبان فارسی شده اند.
- - -
۴. ادعای �دری زبان وارداتی است و مردم فارس وجود نداشته اند�
واقعیت تاریخی:
دری همان فارسی میانه و نو است که از زبان فارسی باستان و پهلوی به ارث رسیده.
مردم فارس ( ایرانیان ) از دوران باستان در فلات ایران ساکن بوده اند.
این مسئله به وضوح در منابع تاریخی باستانی، آثار باستانی، و تحقیقات مردم شناسی اثبات شده است.
زبان دری یا فارسی معیار در دوره های اسلامی به عنوان زبان فرهنگی، ادبی و درباری ایران به کار رفته است ولی ریشه اش در زبان فارسی باستان و میانه ایرانی است.
منابع:
The Persian Language ( Geoffrey Khan )
Iran: A Historical Geography ( W. Barthold )
History of Persian Literature ( Ehsan Yarshater )
- - -
۵. ادعای �کلمات ترکی مثل گوی، گیاه، گیارمک� در فارسی به صورت طبیعی وجود داشته اند
واقعیت:
این ادعاها معمولاً بر اساس تشابهات ظاهری کلمات است که به اشتباه به معنی اشتراک ریشه برداشت می شود.
کلمه �گیاه� در فارسی از ریشه های ایرانی ( اوستایی و پهلوی ) مشتق شده است.
�گوی� در فارسی به معنی �کره� یا �گوی� از ریشه های ایرانی است و نه از ترکی.
تشابهات آوایی بین کلمات گاهی می تواند تصادفی باشد یا حاصل از قرض واژه گیری، ولی این به معنای یکسان بودن یا ریشه دار بودن کامل نیست.
- - -
جمع بندی
زبان فارسی از خانواده زبان های هندواروپایی است، نه ترکی.
واژگان و ساختارهای زبان فارسی به شدت با زبان های ایرانی باستان و اوستایی و پهلوی مرتبط است.
وجود کلمات ترکی در فارسی نتیجه تعاملات تاریخی است، نه ریشه دار بودن کل زبان فارسی در ترکی.
زبان ترکی و فارسی دو خانواده زبانی کاملاً متمایز هستند.
مطالعه زبان شناسی تاریخی، زبان های ایرانی و ترکی، و تاریخ ایران منابع غنی و مستندی دارند که می توانید برای بررسی بیشتر از آن ها استفاده کنید.
- - -

هیچوقت اقای اقبالی به کسی به ناحق انگ نزن من کلا همین یک حساب رو دارم تازه بجز من هم یکی دیگه دقیقا هم نام من هست تا جایی که من برداشت کردم منظورتون این بود یک نفر چند تا کاربری داره، اصلا همچین چیزی نیست
...
[مشاهده متن کامل]
سایت ابادیس خودش میتونه بغهمه که کی دوتا حساب داره یا نه، شما حرف و استدلال طرف رو بچسب چیکار داری ترکه یا نه اتفاقا تا تورک نباشه ترکی رو از کجا یاد بگیره اونم ترکی عامیانه و این داستانا، زبان فارسی بیشتر از شما به خود ما تورکا تعلق داره، زبان واسط ایران بود حالا چون زبونتون کامل فارسی شده فکر میکنید از ازل این بوده، ضمنا همه زبونها وام واژه دارند تازه کلی کلمه که شما میگید فارسیه در ترکی دقیقا خود ترکی هست، ترکی زبون به صورت شفاهی انتقال پیدا کرده اونم به صورت عشایری از کجا کلمه بیاد. فارسی زبان رسمی بود، بخاطر اینهست عربی هم زیاد داره تازه من خیلی از عربی ها رو قبول ندارم واقعا عربی باشه. فقط عربی روی وزن که میره دیگه ثابت کردنش سخته

چو پرورده شد گیَه و مرغ و ماهی
یکی شد زمین پهن گاهِ شاهی
در این بیت، گیاه یکی از عناصر اولیه آفرینش طبیعت معرفی شده است
شاعر اینجا گفته که گیاه و مرغ و ماهی پرورده شدند دیگه عناصر اولیه افرینش چی هستن انصافا، همین کلمه افرینش هم که میگی ترکی از اورنevrenمیاد اورنیش که در فارسی افرینش شده، هر چی مربوط به جهان هستی و افرینش، فارسی همه چی ترکی هست جالبه بگم خیلی از کلمات قدیمی ترکی داخلش هست که الان فرامش شده یعنی ترکا هم باید کامل ازش استفاده کنند، در حال حاضر هیچکس مثل ترکای ایران نمیتونند فارسی ذو مطالعه کنند هر دو زبان رو فول بلدند ترکای ترکیه زبان ترکی رو هم نمیدونند، دیگه کسی که چونکه رو بزنه فارشی ببین سوادش چقدر پاینه که این کلمه رو نمیدونه ردیابی کنه خوشبختانه گرامر ترکی امکان رد یابی همه چیز رو میده
...
[مشاهده متن کامل]

ترکی در زبان فارسی بحث وام واژه نیست بحث اینکه که فارسی خودش یک گویش از ترکی هشت که به اینجا رشیده همه چی ترکی هست و هر چیزی با تغیراتی به نحوی بی نظم شده مثال قرارگاه این کلمه فارسی نیست که قرارگا ترکی
...
[مشاهده متن کامل]
هست در فارسی یه ه زاید گرفته ضمن اینکه گاه در فارسی یعنی زمان نه مکان، قرارگا همون فرمت هماهنگ شده پسوند گی، گا، گو هست، این ضمایر مثل کی، کو، که، چی، چه، چو هستند لذا گی فارسی ترکی هست یک پسوند رایج ترکی

چو پرورده شد گیَه و مرغ و ماهی
یکی شد زمین پهن گاهِ شاهی
در این بیت، گیاه یکی از عناصر اولیه آفرینش طبیعت معرفی شده است.
در اینجا کاملا واضح هست که گؤی ترکی هست گؤیه گفته، که بعد به صورت گیا نوشته شده شما تغیرات خط رو اصلا لحاظ نمیکنید که این خط از حالت نگارش ایغوری به صورت فتحه کسره و ضمه دار تبدیل شده یعنی گیا خوانشش گیه هست و الف نیست فتحه هست و این اشتباه الانم سر کلمات هست مثلا ایا رو آیا میخونند در صورتی که ایا فرمتی از اگر هست که در ترکی هم بشیار رایجه میتونید به شعرها مراجعه کنید و بیینید یا بودن کسره داخل خط که باد خارج شده مثل سیل که سل هست و جدیدا سیل خونده میشه، یعنی چیزی که فردوسی نوشته گیه یا گیا یک تلفظ داره و گویه هم همونه و گیارمک geyermek
...
[مشاهده متن کامل]

گوی رو به صورت گی هم میگن گیا گتمک یعنی اسمان رفتن. این واو نیست برابر ؤ ای گرد لبی هست یعنی گؤی و گی بسیار به هم نزدیکن و خیلی نزدیک تلفظ میشن، گؤی، گی، گیا، گیارمک، گؤیجه ( گی جه ) اوج کلمه واضح ترکی در فارسی،
گی پسوند ترکی هست ربطی به ایگ ندارد گی پسوندی هشت داشتن یا بودن در وضعیتی را نشان میدهد، تمام پسوندها در فارسی ترکی هست، شما خودتونم میدونید با انکار و سرپوش بر حقیقت چیزی تغیر نمیکنه، این چت تصادفیه که
...
[مشاهده متن کامل]
همه چیه این زبان ترکی هست، گوی ترکی رو میگی ترکی نیست مگه یکی دوتا کلمه هست که انکار کنی برادر، این زبان پهلوی و دری هیچ ربطی به هند نداره اوستا اینا بله هست، اصلا قبل پهلوی منقطع هست به هرکس بگی زبان من توی سیصد سال زیر و رو شده گرامر و همه گی فرق کرده به ادم میخندند. مشخصه اوستا ربطی نداره، این نوعی تاریخچه سازی هشت ما در جریان همه جی هشتیم برادر زیر و رو کردیم فارسی رو همه چی ترکی هست تازه اینقدر از ترکی قدیم کلمه داره که حد و حساب نداره

عزیز من اقای اقبالی که اولین نوشته از دو زبان رو مقایسه میکنی زبان یک چیز شفاهی هست استنباط میکنی ترکی هزار و دویست ساله درست شده اینا چیزهایی هست که کتبی بما رسیده نه اینکه عمر این زبانها اینقدره شما
...
[مشاهده متن کامل]
کلمه عینا مطابق رو میگی نیست کلمه ای حول و حوشی رو میاری میگی محتملا اینه، اولا من ندیدیم شما یک کلمه رو بگی نیست جایی اینجوری که مشخصه تعداد واژگان پهلوی اندازه فارسی امروز بوده چون فراموض کردین که زبان هزار و اندی سال پیش کلماتش به طبع کمتره، بعد مگه یکی دوتاست که تصادف باشه، کلمات واضح ترکی مثل گویجه یعنی به رنگ سبز رو میگی ترکی نیست قدیمیه، بعدشم شما که میگردی توی یک زبان یه چیزی پیدا کنی چجوری کلمه توی اوستا هست توی پهلوی هست این وسط چجوری رسیده بما، اصلا پهلوی و اوستایی خیلی با هم فرق دارند، بعدش فراموش نکنید دری زبان وارداتی بود که توسط دربار استفاده میشد نه مردم ما مردمی بنام فارس نداریم اینا بر خلاف فکتهای تاریخی هست، شما اینهمه کلمه ترکی رو انکار میکنید چرا چون فرضتو گذاشتی بر اینکه ترکی و پهلوی اصلا با هم در ارتباط نبودن و وجود حتی یک کلمه این فرض رو باطل میکنه میدونید ما چقدر کلمه داریم این فرض باطل هست که میگی بین این زبانها اینقدر فاصله هست، هرکس یک ذره دانش زبانی داشته باشه و گرامر ترکی و فارسی رو نگاه کنه میبینه یکیه اینقدر ساده و میبینه ربطی به هندی نداره، شاید همه دروغ بگن من با استدلال کار میکنم نه اینکه دیگران چی گفتن

خود کلمه گؤی به صورت گوی وارد فارسی شده متاسفانه ضعف خط در نگارش ترکی باعث شده زبان اینجوری متفاوت بشه، گؤی یعنی اسمان، در فارسی هم به معنی اسمان هم گوی و گردی استفاده میشه، اوج ujوارد شده به صورت owj
...
[مشاهده متن کامل]
استفاده میشه اینا مگه ترکی نیست ضما جوری میگید اقای اقبالی که انگار این زبانها توی عمرشون باهم برخورد نداشتن

اقای اقبالی عزیز حرف شما واقعا خنده داره یعنی چی برو تست ژنتیک بده ما داریم اینجا استدلال میکنیم و ریشه مطرح میکنیم مگه فرقی داره من تورک باشم یا عرب منتهی چون تورک هستیم زبان ترکی رو میدونیم
در جواب شما، بله مشخصه شما در ترکی استانبولی تین کلمات رو پیدا نمیکنید زیرا اول ترکی استانبولی اصلاح شده هست دوما کلمات زبان عامیانه توش نیست، در ترکی رایج در ایران به گیاه بیتکی گفته نمیشود هر چند بیتکی از بیتمک یعنی رشد کردن و بهبود و چیزهای دیگه میاد. دوست من زبان ترکی یه چیز عام هست ما نگفتیم در زبان ترکی استانبولی هست گفتیم در ترکی در دنیا هم همینه نمیگن تورکیش میگن تورکیک یعنی خود ترکی محض بدون در نظر گرفتن شاخه یا لهجه خاصی، برادر شما از همین ترکای ایران خم بپرشی گیارمک به رشد گیاه و درخت و اینا میگن، گی لیک یعنی سرسبزی و پوشش محیط. کلمه گی و گیارمک از کجا میاد، گوی یعنی اسمان گیارمک یعنی به سمت بالا و اسمان حرکت کردن ضمنی یعنی رشد گیاهان، شما از یک تورک استانبول هم بپرسی بشما میگن یعنی به سمت اسمان حرکت کردن، گیاه هم همینه یعنی بوته، یعنی سرسبزی، شما دنبال مطالعهز بان نیستید این قسمت پیشنهادات هست و خیلی بدرد مسی که میخاد درست زبان رو مطالعه کنه میاد من خودم هر کلمه ای رو میخونم تمام توضیحات زیرش رو میخونم. شما مطالعت بدون دانستن زبان ترکی به هیچ دردی نمیخوره جسارت نباشه کلمه تورکی واضح رو میگی فارسی بله کلمات ترکی تا پهلوی هست دیگه ما قبل اون نیست، الان گیاه رو چرا توی اوستایی پیدا نمیکنید، دوست من یک چیزی هم بگم من بالشخصه اینکه فارسی از خانواده هند اروپا هست رو اصلا قبول ندارم این زبان گرامر، فعلها، ضمایر، اسم ها، صفتها اکثرا ترکی هست، اصلا به هند اروپایی ربطی نداره، ترکی جغتایی هست توی دربار استفاده شده تا به اینجا رسیده هر چی هم نیاز داشتن از عربی بهش زدن زبان مردم توی کوچه بازار نبوده، زبان عادی مردم هم باهاش قاطی شده همین اواخر تا به اینجا رسیده اینهمه کلمه ترکی توشه میگی نیست، گرامر التصاقی هست حواستون کجاست کدوم زبان هند اروپا با التصاق پسوندها پشت سر هم ساخته میشه شما اینهمه پسوند ترکی ته کلمات رو نمیبینید ده، نده، دان، ین، وار، گون
...
[مشاهده متن کامل]

سود های گیاهخواری راستین راهورز؛
فواید گیاهخواری از صادق هدایت.
گیاه واژه ای فارسی و برگرفته از واژه �gyāh� در فارسی میانه به معنی علف و سبزه و روییدنی می باشد که با واژه �gaya� در زبان اوستایی هم ریشه است .
فردوسی:
به کشت اندرون شد چو آذرگشسپ
پر از آب دیده، پر از خون چَشم
...
[مشاهده متن کامل]

نبد بر زمین جای یک گیاه
ز کردار دیو و ز چرخ سیاه
رودکی :
ز خاک تیره بر تن بر کند گِل
ز آب سرد بر رویش زند گِل
ز باد اندر گیاه اندازد او را
همی پرورد و هم بنوازد او را

بررسی هزارمین بار واژه گیاه
دوست عزیز امین یا عبدالرضا یا بهنام رضایی یا درست تر سعید سرور اسم حساب های ایشان هستند دوستان آبادیس تاکی این حرف می زند این دوست ما به خدا قسم تو فقط زبانتون ترکی فقط بروی تست ژنتیک بدهید به تمام کتاب مقدس تُرک نیستی حرف های که می زنید در هیچ کتاب فارسی ترکی عربی انگلیسی نیست از کجا می آورد این حرف رو می زنید خدا می داند تمام زندگی تو شد آبادیس خیلی بیکار به خدا البته دیوار حاشا بلند می توانید بگوید من این اسم هانیستم ولی این قد تابلو هستی که در دیوار می داند شما با خود سعید سرور یکی هستید
...
[مشاهده متن کامل]

واژه �گیاه� یکی از واژگان کهن زبان فارسی است و در زبان ها و متون مختلف فارسی کاربرد گسترده ای دارد. در ادامه، بررسی واژه شناختی، معنایی و منابع مرتبط با واژه �گیاه� را ارائه می دهم:
- - -
🔹 ریشه شناسی ( اتیمولوژی ) واژه �گیاه�
واژه �گیاه� از فارسی میانه آمده و ریشه در زبان های ایرانی کهن دارد. شکل فارسی میانه آن به صورت gyāh یا gyāx بوده است.
در پارسی باستان معادلی برای آن به شکل مستقل ثبت نشده، ولی در اوستایی واژگانی مانند urvarə به معنای �رُستنی� یا �گیاه� دیده می شود.
برخی زبان شناسان ( مانند احمد تفضلی و ژاله آموزگار ) آن را مرتبط با ریشه های هندواروپایی می دانند که به مفهوم رشد و رُستن مربوط می شود.
- - -
🔹 معنی واژه �گیاه� در منابع معتبر
1. فرهنگ دهخدا
> گیاه: رُستنی، نبات، هر آنچه از زمین بروید و دارای ریشه، ساقه، برگ و گاه گل و میوه باشد. گیاه در برابر جانور به کار می رود.
2. فرهنگ معین
> گیاه: ( اسم ) ۱ - هر موجود زنده ای از نوع نباتات که توانایی تولید مثل، رشد، و تغذیه از طریق فتوسنتز داشته باشد. ۲ - هر نوع علف و بوته.
3. فرهنگ عمید
> گیاه: موجودی زنده که در خاک می روید، دارای برگ، ریشه و ساقه است و به وسیلهٔ نور خورشید و آب، غذا تولید می کند.
- - -
🔹 کاربرد واژه �گیاه� در متون کهن
در ادبیات فارسی، واژه �گیاه� اغلب در معانی استعاری و نمادین به کار رفته است. مثلاً:
حکیم فردوسی در شاهنامه:
> چو پرورده شد گیَه و مرغ و ماهی
یکی شد زمین پهن گاهِ شاهی
در این بیت، گیاه یکی از عناصر اولیه آفرینش طبیعت معرفی شده است.
- - -
🔹 طبقه بندی علمی گیاه ( در زیست شناسی )
از دیدگاه زیست شناسی، گیاهان به سلسله یا پادشاهی Plantae تعلق دارند و ویژگی هایی همچون:
فتوسنتز ( کلروفیل دارند )
سلول های دیواره دار ( دیواره سلولی سلولزی )
تولید مثل جنسی و غیرجنسی
رشد وابسته به نور، آب و خاک
- - -
🔹 منابع معتبر برای مطالعه بیشتر:
1. فرهنگ دهخدا ( دانشگاه تهران )
2. فرهنگ معین ( دکتر محمد معین )
3. فرهنگ فارسی عمید ( حسن عمید )
4. زبان و ادب فارسی - احمد تفضلی
5. درآمدی بر زبان شناسی تاریخی – علی اشرف صادقی
6. مقدمه ای بر رده بندی گیاهان – دکتر محمدرضا شادلو
- - -
برای بررسی ریشه باستانیِ واژه ی فارسی �گیاه� و اینکه
آیا واقعاً از کلمه ی تورکی گُویرمَک ( به معنای �سبز شدن� ) گرفته شده یا خیر، باید چند نکته را روشن کنیم:
- - -
🔍 بررسی زبان شناسی
1. واژه نامه های معتبر زبان ترکی مانند �Nişanyan S�zl�k� ( ۲۰۱۵–۲۰۲۵ ) ، در بخش مربوط به "inherited terms" یا واژه های کهن ترکی، چنین ردی از guyah یا guyahmak به معنای �سبز شدن� یا �گیاه� ارائه نمی دهند .
2. دیکشنری های ریشه ای مانند �Clauson’s Etymological Dictionary of Pre‑Thirteenth Century Turkish� نیز اشاره ای به ریشه ی guy - یا guyer - برای �گیاه� ندارند .
3. همچنین، حتی منابع آنلاین معتبری که به اصطلاحات علمی، گیاه شناسی یا پزشکی مربوط اند، �گیاه� را معادل ترکی bitki یا bitkiler می دانند و هیچ ارتباطی با g�yerak/guyeremek نشان داده نمی شود .
- - -
🧩 احتمال خلط یا شباهت های تلفظی
در زبان ترکی استانبولی �گیاه� → bitki است.
در زبان ترکی آذربایجانی هم در متون رسمی از bitki یا ot برای گیاه استفاده شده، نه guyer یا g�yer.
ممکن است در برخی گویش های محلی یا روستایی، اسمی شبیه guyer یا g�yer برای گیاه یا بخشی از آن یا حتی سبزه به کار گرفته شده باشد، اما این شکل در منابع ریشه شناسی تاریخی یا علمی معتبر مستند نشده و اغلب به عنوان واژه ای عامیانه باقی مانده است.
- - -
✅ بنابراین:
هیچ منبع آکادمیک و زبان شناسانه ریشه ی مستقیم واژه ی فارسی �گیاه� را از �گُویرمَک� ( یا مشابهات ترکی ) تبیین نکرده است.
اگر هم در گویش های محلی چنین ارتباطی شنیده شده، احتمالاً یک خودساخته ی محلی یا تقلیدی عامیانه بوده که وارد زبان شفاهی شده، ولی از نظر ریشه شناسی تاریخی قابل اتکا نیست.
- - -
📚 منابع پیشنهادی برای مطالعه بیشتر
Nişanyan S�zl�k: واژه نامه ی ریشه شناسی ترکی که معمولاً هر واژه ی ترکی را تا منشأ اولیه ای که قابل ردیابی است بررسی می کند .
Clauson’s Etymological Dictionary of Pre‑Thirteenth Century Turkish: یکی از مراجع پایه در زبان شناسی ترکی که رابطه ی واژه ها را از زبان های ترکی قدیم بررسی می کند .
- - -
✍️ جمع بندی
> تا کنون هیچ منبع زبان شناسی معتبری ریشه ی واژه ی فارسی �گیاه� را به کلمه ای مثل �گُویرمَک� یا �گُویر� تورکی نسبت نداده است. بنابراین آن را نمی توان به صورت ریشه ای تأیید کرد.

گیاه کلمه ای تورکی است که از گویرمک به چم سبز شدن گرفته شده گویر ریشه ان بوده که با تبدیل ر به ه گویه و گیاه شده البته این گوی سبز گیاهی است و با گوگ یعنی ابی اسمانی و یاشیل سبز غیر گیاهی فرق میکند
دوست عزیز، برای سنجش خویشاوندی زبان ها و ریشهٔ واژه ها نمی توان به شباهت ظاهری صداها اکتفا کرد؛ زبان شناسی تاریخی بر مقایسهٔ منظمِ آواها، ساختارها و مستندات کهن استوار است. اگر همین روش را روی فارسی و ترکی به کار ببریم، نتیجه روشن است:
...
[مشاهده متن کامل]

۱. جایگاهِ دو زبان در خانواده های زبانی
زبان خانواده کهن ترین متنِ بی  واسطهفارسی ( شاخهٔ ایرانیِ هندواروپایی ) هندواروپایی ← هندوارانی ← ایرانیکتیبهٔ بیستونِ داریوش بزرگ، ۵۲۲ – ۴۸۶ پ. م. ترکی ( شاخهٔ اغوز / اوغوزِ خانوادهٔ تُرکی ) خانوادهٔ تُرکیسنگ نوشته های اورخون، ۷۳۲ – ۷۳۵ م.
فاصلهٔ زمانیِ میان این دو نخستین گواه، بیش از ۱۲۰۰ سال است؛ پس نمی توان فارسیِ باستان را مشتقِ ترکی دانست. افزون بر این، منابع مرجعِ زبان شناسی فارسی را به صراحت در شاخهٔ ایرانیِ خانوادهٔ هندواروپایی جای می دهند.
۲. چند واژهٔ بحث برانگیز
واژهریشهٔ مستند در منابع زبان شناسیتوضیح کوتاهگیاه پهلوی gyāh ← احتمالاً هم ریشه با اوستایی 𐬔𐬀𐬊𐬛𐬁𐬌𐬌𐬎 ‎ ( gaodāiiu �علف؛ خوراک گاو� ) هیچ پیوند صوتی - قانون مند با آذری g�y ( = آسمان/آبی ) ندارد. سبزپهلوی spz/sbz �تازه، سبز�؛ خاستگاه ایرانی، با قیاس های در زبان های خاوری ( پشتو sābə́ �سبزی� ) دوباره، نه از g�y مشتق می شود و نه از yaşıl ( سبزِ ترکی ) . گوجه ( در �گوجه سبز�، �گوجه فرنگی� ) تصغیرِ گوی �توپ، کره� پسوند ـچه ( گو - چه → گوجه ) ؛ همانندِ �کوزه� از �کوز� ـه. شباهت به آذری g�yəm تصادفی است. گیـ ـ ( پسوندِ فارسیِ ـگی ) ادامهٔ پسوند پهلوی - īg برای اسمِ مصدر و صفتِ حالت ( �تازگی، بندگی، زند گی� ) . خاستگاه ایرانی دارد، نه ترکی.
۳. دربارهٔ �گیارمک� و �g�yərmək�
در آذری امروزی فعل g�yərmək یعنی �جوانه زدن/سبز شدن� ( از g�y �آبی/سبز� ) . این فعل هرگز در متون پهلوی یا فارسی با صورت گیارمک ثبت نشده و قواعد واجی آن با فارسی همخوانی ندارد؛ بنابراین نمی تواند سرچشمهٔ واژه های فارسی باشد.
۴. پسوند های فارسی و ترکی
• پسوند پهلوی - īg > فارسی - گی برای انتزاع یا خاصیت ( تیرگی، شوخ گی ) .
• در ترکی، پسوندهای هم ظاهر ( مانند - lik / - lık ) کارکرد جداگانه دارند؛ صرفِ شکلِ مشابه، دلیلِ وام گیری نیست.
۵. وام گیریِ متقابل واقعاً چگونه است؟
طی سده های میانه، واژگان بسیاری از ترکی ( به ویژه اصطلاحات ایلیاتی و نظامی ) وارد فارسی شد و برعکس صدها واژهٔ فارسی– از کتاب تا اقتصاد – در ترکی ( استانبولی، آذری و … ) زندگی می کنند؛ فهرست بزرگی از این وام واژها را حتی در خود ویکی واژهٔ آذری می بینیم.
وام گیری امری طبیعی میان زبان های همسایه است، اما وام گیری هرگز شاخهٔ تبارشناختیِ یک زبان را تغییر نمی دهد.
جمع بندی
• شواهد باستان شناختی و کتیبه ای نشان می دهد فارسی هزار سال پیش از هر متنِ ترکی به طور مستقل وجود داشته است.
• مقایسهٔ نظام مندِ آواها تأیید می کند واژه های �گیاه�، �سبز�، �گوجه�، پسوند �ـگی� و … ریشهٔ ایرانی دارند، نه تُرکی.
• شباهتِ سطحی یا هم آوایی ( مثل giy�h ~ g�y ) بدون انطباق قوانین واجی و تحول تاریخی، از نظر علمی اعتباری ندارد.
• در بررسی ریشهٔ فارسی باید به زبان های ایرانیِ کهن ( اوستایی، فارسی باستان، پهلوی ) مراجعه کرد؛ بدون آنها هر �اتیمولوژی� صرفاً حدس است.

گی در زندگی یک پسوند هست اصلا معنی ندارد. پس اینجوری باشه بردگی یعنی زندگی کردن برده. گشنگی یعنی چی. این گی پسوند ترکی هست. اکثر پسوندهای فارسی ترکی هستند، اینا معنی ساز هستند خودشون معنی ندارد گی و گا
...
[مشاهده متن کامل]
و گو سه تا پسوند ترکی هستند، ینگی یعنی نو در ترکی، حتی میتونند بعد از اون هم پسوند دیگری باشه و در میان قرار بگیرند مثل یانگین، یعنی یانگی به علاوه نه، ورگی بعنی مالیات. قرارگا که ه ندارد و ه ان اید هست چون قرار به معنای تصمیم کلمه ای ترکی هست در فارسی قرارگاه محل تصمیم هست حال گاه در فارسی زمان هست مثل گاهی نه محل و هیچ ربطی به هم ندارند. چرا اینقد بدون منطق هر چیزی رو میگید

بله معنی زنده بودن رشد کردن در گی از اینجا میاد ولی ربطی به زندگی انسانی نداره ربطی به جان نداره بلکه برای نباتات هست
واژه گیاه از گوی ترکی هست یعنی اسمان، گیاه یعنی به سوی اسمان، گی در ترکی یعنی سبزی و هر چیزی که رشد میکند. گیارمک یعنی رشد کردن نباتات یعنی حرکت به سوی بالا و اسمان و ابنجوریه. اغاج چون گیارمیش یعنی درخت
...
[مشاهده متن کامل]
خیلی رشد کرده، خیلی به سمت اسمان بالا رفته و دکتر کزازی بسیار ضایع شده اند متاسفانه با نظرات بسیار ابکی

دکتر کزازی از خودش چجوری به این نتایج خارج العاده میرسه هرکسی که دو زبان ترکی و عربی رو مسلط نباشه هیچ دانشی در مورد زبان فارسی نمیتونه داشته باشه چون یهو یک کلمه تابلو ترکی رو میگه فارسی، تازه بگم وقتی
...
[مشاهده متن کامل]
به گیاه میگی رستنی نمیدونی که خود رسیدن ترکی هست و رستنی از رسیدن مشتق شده و ارسیدی ترکی از ریشه ارمک یعنی متمایل شدن و رسیدن به جایی هست که با حذف الف به شکل رسیدی وارد فارسی شده. در فارسی کلماتی که تازه فکر میکنید ناب هستند خودشون ترکی هستند

بوته هم ترکی هست از بیتکی که با توجه به گرد لبی بودن ی در اینجا به صورت بوت و بیت امده است یعنی بوته و بیتکی، اینا همه نشان دهنده اینه پهلوی چیزی جز ترکی نیست. در ترکی به رشد گیاهان و درختها گیارمک میگویند
...
[مشاهده متن کامل]
که گی یعنی اسمان و ارمک یعنی رسیدن و رفتن هست همین کلمه ارمک هم در فارسی وارد شده و ارسیدی به معنی اگر می رسید با خذف الف به رسیدی تبدیل شده هست در کل فارسی مشتقی از ترکی هست نه زبانهای هند اروپایی، اوبایا ارسیدی یعنی اگر به خانه میرسید

ترکی می باشد از گیارمک به معنای رشد کننده ریشه کلمه گوی هست یعنی اسمان، کلمه گوی هم به معنای گوی و گردی در فارسی وارد شده است. گیاه یعنی چیزی که به سمت اسمان رشد و حرکت میکند از همین کلمه هم رنگ سبز در
...
[مشاهده متن کامل]
ترکی مشتق شده است مثل کلمه گویجه که گوجه شده است. همچنین گوی به معنی رنگ ابی نیز می باشد که درست رنگ ابی هست زیرا رنگ سبز در ترکی عامیانه از گی و گیاه ساخته شده و اصیل نیست و صحیح ان یاشیل هست بمعنی سبز

اشه ( گیاه و همچنین مرهمی که بر استخوان در رفته بندند )
رُستنی
نبات
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
گیاهگیاهگیاهگیاه
مرغزار
واژه گیاه
معادل ابجد 36
تعداد حروف 4
تلفظ giyāh
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: gayāh] ‹گیه، گیا، گیاغ، کیاغ› ( زیست شناسی )
مختصات ( اِ. )
آواشناسی giyAh
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع فرهنگ فارسی عمید
نه رجب طیبه.
در ترکی bitki
منبع باستانیتون همین کزازیه؟ 🤔
گیاه و گیان و جان و زی و گی در زندگی همگی همریشه و به معنی زنده و زندگی معادل با حی و حیات عربی
گیاه آنگونه که در گیاه شناسی Botanic نوشته شده به چیزی می گویند که از ریشه, ساقه و برگ ساخته شده و با کمک تابش خورشیده از مایه های an - organic مایه های اورگانیک می سازد به این ویر ویاد گیاهان را فتو آتوتروپ Photoautotroph می گویند و آن اورگانیسمی است که با تابش خورشید و دی اکسید کربن CO2 و آب انرژی برای ادامه زیست خود را می سازد. این واکنش آنقدر گسترده و پیچیده است که خود دانشی به نام بیوشیمی گیاهی را پدید آورده است. آنگونه که اسدی توسی در گرشاسپنامه و فردوسی* نوشته اند:
...
[مشاهده متن کامل]

میاسای از اندیشه گونه گون// که دانش ز اندیشه گردد فزون|| *چو خواهی که دانسته اید به بر// به گفتار بگشای بند از گهر
در اروپا به گیاهانی بر می خوریم که خانه آغازین آنها در جای دیگری بوده و پیش از آنکه نمونه در این باره بنویسم بایسته است که واژه هایی را بکار ببرم. یکی Neobiota است و آن به گونه هایی از گیاهان می گویند که با دست داشتن آدمی در یک جایی از کره خاکی جا گرفته و در آنجا خانه تازه پیدا کرده و ماندگار شده و از پیش در آنجا نبوده اند. این گیاهان را Neophyten می گویند و جانورانی که بنا بر گفته بالا در جایی زیستگاه تازه پیدا کرده اند Neozoen می نامند. واژه دیگر به انگلیسی Cosmopolitan است که آلمانی آن می شود Kosmopolit و آن به جانداری گفته می شود که زیستگاه یا Biotop در سراسر جهان یا بخشی از آن را که در گزینش او گذاشته اند گسترش پیدا کرده است. گیاهی که می خواهم نام ببرم و در آغاز در سرزمین ما ایران زمین خانه داشته به لاتین Polygonum persicaria است. این گیاه را در آلمان, سوئد, هلند و فرانسه دیده ام. تابستان که به سوئد می رویم به اندازه بسیار زیاد در جنگل کنار جایی که آب هست دیده می شود.

Plant
رستنی، سبزه، علف، نامی، نبات، بوته
گیاه: دکتر کزازی واژه ی گیاه را با واژه ی جان هم ریشه می داند و در مورد واژه ی جان می نویسد : ( ( جان در پهلوی گیان gyān بوده است . این ریخت هنوز در کردی به کار برده می شود . ریشه ی اوستایی واژه ی گیه gaya به معنی زندگی است و ستاگی است که در ریخت زی در زیستن مانده است . ) ) بنابراین به نظر می رسد که واژه ی گیاه تغییر یافته ی "گیه " که همان جان می باشد و در کل گیاه معنی موجود زنده معنی می دهد .
...
[مشاهده متن کامل]

( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 168 )

گیاه گادما یا گادمه به فارسی چه میشود لطفا واژه فارسی اش رابرام بفرمایید. تشکر
گیاه ( Plant ) : مترادف آن در زبان فارسی ’رستنی‘ است. بطور کلی دارای خصوصیات زیر می باشند:
1. موجودی زنده و از جانداران هو هسته ای ( یوکاریوت ) می باشد.
2. دارای ریشه، ساقه، و برگ می باشند. فقط گیاهان آوندی دارای قسمت های نام برده شده می باشند.
...
[مشاهده متن کامل]

3. فاقد اندام حسی و حرکتی ارادی هستند.
4. غذای خود را از طریق فرآیند شیمیایی فتوسنتز با استفاده از مواد آلی نور خورشید آب، تولید می کند.

ورمه
نبات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٠)