[ویکی فقه] بیرْجَنْدی، یکی از لهجه های فارسی نو که در شهرستان بیرجند، در جنوب خراسان و تا حاشیۀ ۱۵ کیلومتری اطراف این شهرستان تکلم می شود.
از آن جا که بیرجند در حاشیۀ شرقی ایران واقع است و فاصلۀ قابل توجهی با دیگر شهرهای مجاور دارد، لهجۀ مردم آن نسبت به دیگر لهجه های فارسی کمتر تحول یافته، و بسیاری از ویژگی های فارسی میانه را حفظ کرده است. می توان گفت که بیرجندی جزو لهجه هایی از زبان فارسی است که بیشترین فاصله را با گونۀ رسمی آن دارند. تفاوت های بیرجندی و فارسی معیار، هم در واج شناسی خود را نشان می دهد، هم در صرف و نحو، و هم در واژگان.
آثار بیرجندی
از لهجۀ بیرجندی اثر مستقل و مدونی که کهن و قابل استناد باشد، باقی نمانده است؛ حتیٰ شاعران نام آور آن سرزمین، همچون نزاری قهستانی و لامع نیز به فارسی کلاسیک و معیار شعر سروده اند. کهن ترین واژه نامۀ موجود از این گویش، فرهنگ ملاعلی اشرف صبوحی است که نصابی از لهجۀ بیرجندی است. این نصاب که ظاهراً در حدود سال ۱۲۱۰یا ۱۲۱۱ق سروده شده است، ۵۰۰ واژۀ بیرجندی و معادل های فارسی آن ها را در ۲۰۰بیت در بحر رمل مثمن مقصور دربردارد.
ویژگی ها
به طورکلی واژه های قدیمی و تلفظ کهن شماری از واژه ها که در لهجۀ بیرجندی یافت می شوند، از ویژگی های این لهجۀ فارسی به شمار می روند، مانند زمبر (زنبه)، زینه (پله)، فراشا (لرزۀ خفیف پیش از تب)، داهول (مترسک)، دَباقی (تعطیل)، نِباسه (نوه) و نمونه های دیگر (برای فهرست مفصل تر، رجوع کنید به این آدرس ).افزون براین، واژه های بسیاری در این لهجه به چشم می خورند که مختص خود آن هستند و در فارسی معیار یافت نمی شوند، مانند واژه های متعدد برای گوسفند، بز و سبد، همچون: barra nar (گوسفند نر یک ساله)، šišak (گوسفند نر دوساله)، čari (گوسفند نر ۳ ساله)، baxta (گوسفند ۴ سالۀ اخته) و qučč (گوسفند نر ۴ سالۀ تخمی). همین گروه واژه ها برای گوسفند ماده و بز (نر و ماده) هم وجود دارد. ویژگی دیگر، نام آواهایی است که خاص این لهجه اند، مانند baqqast (صدایی که بزغاله و بز از ترس برآورد)، toppast (صدای فرو افتادن دیوار یا چیز پهن و سنگین)، qoliččast (صدای بیرون کشیدن شمشیر از غلاف) و امثال آن که بیش تر واژه های مختوم به گروه ast (با بیشترین بسامد) و ost (با بسامد کمتر) هستند.
واج شناسی
...
از آن جا که بیرجند در حاشیۀ شرقی ایران واقع است و فاصلۀ قابل توجهی با دیگر شهرهای مجاور دارد، لهجۀ مردم آن نسبت به دیگر لهجه های فارسی کمتر تحول یافته، و بسیاری از ویژگی های فارسی میانه را حفظ کرده است. می توان گفت که بیرجندی جزو لهجه هایی از زبان فارسی است که بیشترین فاصله را با گونۀ رسمی آن دارند. تفاوت های بیرجندی و فارسی معیار، هم در واج شناسی خود را نشان می دهد، هم در صرف و نحو، و هم در واژگان.
آثار بیرجندی
از لهجۀ بیرجندی اثر مستقل و مدونی که کهن و قابل استناد باشد، باقی نمانده است؛ حتیٰ شاعران نام آور آن سرزمین، همچون نزاری قهستانی و لامع نیز به فارسی کلاسیک و معیار شعر سروده اند. کهن ترین واژه نامۀ موجود از این گویش، فرهنگ ملاعلی اشرف صبوحی است که نصابی از لهجۀ بیرجندی است. این نصاب که ظاهراً در حدود سال ۱۲۱۰یا ۱۲۱۱ق سروده شده است، ۵۰۰ واژۀ بیرجندی و معادل های فارسی آن ها را در ۲۰۰بیت در بحر رمل مثمن مقصور دربردارد.
ویژگی ها
به طورکلی واژه های قدیمی و تلفظ کهن شماری از واژه ها که در لهجۀ بیرجندی یافت می شوند، از ویژگی های این لهجۀ فارسی به شمار می روند، مانند زمبر (زنبه)، زینه (پله)، فراشا (لرزۀ خفیف پیش از تب)، داهول (مترسک)، دَباقی (تعطیل)، نِباسه (نوه) و نمونه های دیگر (برای فهرست مفصل تر، رجوع کنید به این آدرس ).افزون براین، واژه های بسیاری در این لهجه به چشم می خورند که مختص خود آن هستند و در فارسی معیار یافت نمی شوند، مانند واژه های متعدد برای گوسفند، بز و سبد، همچون: barra nar (گوسفند نر یک ساله)، šišak (گوسفند نر دوساله)، čari (گوسفند نر ۳ ساله)، baxta (گوسفند ۴ سالۀ اخته) و qučč (گوسفند نر ۴ سالۀ تخمی). همین گروه واژه ها برای گوسفند ماده و بز (نر و ماده) هم وجود دارد. ویژگی دیگر، نام آواهایی است که خاص این لهجه اند، مانند baqqast (صدایی که بزغاله و بز از ترس برآورد)، toppast (صدای فرو افتادن دیوار یا چیز پهن و سنگین)، qoliččast (صدای بیرون کشیدن شمشیر از غلاف) و امثال آن که بیش تر واژه های مختوم به گروه ast (با بیشترین بسامد) و ost (با بسامد کمتر) هستند.
واج شناسی
...
wikifeqh: لهجه_بیرجندی