[ویکی فقه] گواهی پوست (قرآن). پوست بدن و اعضای بدن دشمنان خدا در قیامت با اراده الهی به سخن در می آیند و بر علیه آنها گواهی می دهند.
پوست بدن دشمنان خداوند، بر گناه آنان گواهی می دهد:و یوم یحشر اعداء الله الی النار... • ... شهد علیهم... جلودهم بما کانوا یعملون.به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده... وقتی به آن می رسند، ... پوست های تنشان به آنچه می کردند گواهی می دهند. از مفسرین گفته اند: مراد از حشر دشمنان خدا به سوی آتش این است که ایشان را از قبرها به سوی محشر بیرون کنند تا در آنجا بازخواست شوند و به حسابشان رسیدگی شود. و اگر آتش را هدف این حشر قرار داده، برای این است که عاقبت بازخواست و حسابشان آتش است، (و خلاصه از اعمالی که کرده اند معلوم است که چه سرانجامی دارند) و دلیل بر معنای مزبور این است که دنبالش مساله شهادت دادن اعضای بدن ایشان را آورده، و گواهی خواستن از اعضای بدن کفار قبل از دستور به داخل شدن در آتش است.
گواهی پوست با اراده خدا
گواهی پوست، علیه صاحبان خود، به اراده خداوند می باشد:وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء...آنها به پوست های تنشان می گویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟! » آنها جواب می دهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته ... . ما که سالیان دراز شما را نوازش دادیم، از سرما و گرما حفظ کردیم، شستشو و نظافت و پذیرایی نمودیم، شما چرا اینچنین؟! آنها در پاسخ می گویند: همان خدایی که هر موجودی را به نطق در آورده، ما را به سخن در آورده است (قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی ء). خداوند ماموریت افشاگری را در این روز و این دادگاه بزرگ بر عهده ما گذارده، و ما چاره ای جز اطاعت فرمان او نداریم، آری همان کس که قدرت نطق را در موجودات ناطق دیگر آفریده در ما نیز این توانایی را قرار داده است. (این تفسیر در صورتی است که آیه را چنین معنی کنیم: انطقنا الله الذی انطق کل شیء ناطق، ولی این احتمال نیز وجود دارد که انطق کل شی ء به معنی مطلق باشد، یعنی خداوندی که همه موجودات را بدون استثنا به نطق در آورده و امروز همه اسرار را باز می کنند ما را نیز به نطق در آورده است. شما از سخن گفتن ما تعجب نکنید تمام موجودات عالم امروز سخن می گویند!) جالب اینکه آنها تنها از پوست تنشان این سؤال را می کنند نه از سایر گواهان، مانند چشم و گوش. ممکن است به خاطر این باشد که گواهی پوست از همه عجیب تر و شگفت انگیزتر، و از همه گسترده تر و وسیع تر است، همان پوستی که خود باید قبل از همه اعضاء طعم عذاب الهی را بچشد به چنین گواهی بر می خیزد، و این راستی حیرت آور است.
گواهی اعضای بدن
گواهی اعضای بدن، گوش، چشم، پوست سبب ناتوانی انسان، در پنهان کردن گناهانش می شود:وما کنتم تستترون ان یشهد علیکم سمعکم ولا ابصـرکم ولا جلودکم...شما اگر گناهانتان را مخفی می کردید نه بخاطر این بود که از شهادت گوش و چشم ها و پوست های تنتان بیم داشتید ... . می فرماید: شما اگر گناهانتان را مخفی می کردید نه از این جهت بود که از شهادت گوش و چشمها و پوستهایتان بر ضد خودتان بیم داشتید، شما اصلا باور نمی کردید روزی اینها به سخن در آیند و بر ضد شما گواهی دهند (و ما کنتم تستترون ان یشهد علیکم سمعکم و لا ابصارکم و لا جلودکم). بلکه مخفی کاری شما به خاطر این بود که گمان می کردید خداوند بسیاری از اعمالی را که انجام می دهید نمی داند (و لکن ظننتم ان الله لا یعلم کثیرا مما تعملون). غافل از اینکه هم خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال شماست، و از اسرار درون و برون شما آگاه است، و هم ماموران مراقبت او همه جا با شما هستند، آیا هرگز می توانید پنهان از چشم و گوش و حتی پوست تنتان عملی انجام دهید؟! آری شما چنان در قبضه قدرت او و مراقبان مخفی و آشکارش قرار دارید که حتی ابزارهای گناه شما گواهانی هستند بر ضد شما! جمعی از مفسران شأن نزولی برای این آیه نقل کرده اند که، سه نفر از کفار قریش و طایفه بنی ثقیف که جمجمه هایی کوچک و شکمی بزرگ داشتند در کنار خانه کعبه اجتماع کرده بودند، یکی از آنها به دیگران گفت: آیا شما فکر می کنید خداوند سخنان ما را می شنود؟! دیگری افزود: آهسته! اگر بلند بگوئیم می شنود و اگر آهسته تکلم کنیم نمی شود. دیگری اضافه کرد: من فکر می کنم اگر صدای بلند را بشنود حتما صدای آهسته را هم می شنود! اینجا بود که آیه فوق نازل شد.
اعتراض به گواهی پوست
...
پوست بدن دشمنان خداوند، بر گناه آنان گواهی می دهد:و یوم یحشر اعداء الله الی النار... • ... شهد علیهم... جلودهم بما کانوا یعملون.به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده... وقتی به آن می رسند، ... پوست های تنشان به آنچه می کردند گواهی می دهند. از مفسرین گفته اند: مراد از حشر دشمنان خدا به سوی آتش این است که ایشان را از قبرها به سوی محشر بیرون کنند تا در آنجا بازخواست شوند و به حسابشان رسیدگی شود. و اگر آتش را هدف این حشر قرار داده، برای این است که عاقبت بازخواست و حسابشان آتش است، (و خلاصه از اعمالی که کرده اند معلوم است که چه سرانجامی دارند) و دلیل بر معنای مزبور این است که دنبالش مساله شهادت دادن اعضای بدن ایشان را آورده، و گواهی خواستن از اعضای بدن کفار قبل از دستور به داخل شدن در آتش است.
گواهی پوست با اراده خدا
گواهی پوست، علیه صاحبان خود، به اراده خداوند می باشد:وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء...آنها به پوست های تنشان می گویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟! » آنها جواب می دهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته ... . ما که سالیان دراز شما را نوازش دادیم، از سرما و گرما حفظ کردیم، شستشو و نظافت و پذیرایی نمودیم، شما چرا اینچنین؟! آنها در پاسخ می گویند: همان خدایی که هر موجودی را به نطق در آورده، ما را به سخن در آورده است (قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی ء). خداوند ماموریت افشاگری را در این روز و این دادگاه بزرگ بر عهده ما گذارده، و ما چاره ای جز اطاعت فرمان او نداریم، آری همان کس که قدرت نطق را در موجودات ناطق دیگر آفریده در ما نیز این توانایی را قرار داده است. (این تفسیر در صورتی است که آیه را چنین معنی کنیم: انطقنا الله الذی انطق کل شیء ناطق، ولی این احتمال نیز وجود دارد که انطق کل شی ء به معنی مطلق باشد، یعنی خداوندی که همه موجودات را بدون استثنا به نطق در آورده و امروز همه اسرار را باز می کنند ما را نیز به نطق در آورده است. شما از سخن گفتن ما تعجب نکنید تمام موجودات عالم امروز سخن می گویند!) جالب اینکه آنها تنها از پوست تنشان این سؤال را می کنند نه از سایر گواهان، مانند چشم و گوش. ممکن است به خاطر این باشد که گواهی پوست از همه عجیب تر و شگفت انگیزتر، و از همه گسترده تر و وسیع تر است، همان پوستی که خود باید قبل از همه اعضاء طعم عذاب الهی را بچشد به چنین گواهی بر می خیزد، و این راستی حیرت آور است.
گواهی اعضای بدن
گواهی اعضای بدن، گوش، چشم، پوست سبب ناتوانی انسان، در پنهان کردن گناهانش می شود:وما کنتم تستترون ان یشهد علیکم سمعکم ولا ابصـرکم ولا جلودکم...شما اگر گناهانتان را مخفی می کردید نه بخاطر این بود که از شهادت گوش و چشم ها و پوست های تنتان بیم داشتید ... . می فرماید: شما اگر گناهانتان را مخفی می کردید نه از این جهت بود که از شهادت گوش و چشمها و پوستهایتان بر ضد خودتان بیم داشتید، شما اصلا باور نمی کردید روزی اینها به سخن در آیند و بر ضد شما گواهی دهند (و ما کنتم تستترون ان یشهد علیکم سمعکم و لا ابصارکم و لا جلودکم). بلکه مخفی کاری شما به خاطر این بود که گمان می کردید خداوند بسیاری از اعمالی را که انجام می دهید نمی داند (و لکن ظننتم ان الله لا یعلم کثیرا مما تعملون). غافل از اینکه هم خداوند در همه جا شاهد و ناظر بر اعمال شماست، و از اسرار درون و برون شما آگاه است، و هم ماموران مراقبت او همه جا با شما هستند، آیا هرگز می توانید پنهان از چشم و گوش و حتی پوست تنتان عملی انجام دهید؟! آری شما چنان در قبضه قدرت او و مراقبان مخفی و آشکارش قرار دارید که حتی ابزارهای گناه شما گواهانی هستند بر ضد شما! جمعی از مفسران شأن نزولی برای این آیه نقل کرده اند که، سه نفر از کفار قریش و طایفه بنی ثقیف که جمجمه هایی کوچک و شکمی بزرگ داشتند در کنار خانه کعبه اجتماع کرده بودند، یکی از آنها به دیگران گفت: آیا شما فکر می کنید خداوند سخنان ما را می شنود؟! دیگری افزود: آهسته! اگر بلند بگوئیم می شنود و اگر آهسته تکلم کنیم نمی شود. دیگری اضافه کرد: من فکر می کنم اگر صدای بلند را بشنود حتما صدای آهسته را هم می شنود! اینجا بود که آیه فوق نازل شد.
اعتراض به گواهی پوست
...
wikifeqh: گواهی_پوست_(قرآن)