گلایه از پوست

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] گلایه از پوست (قرآن). پوست بدن دشمنان خدا در قیامت با اراده الهی به سخن در می آیند و بر علیه آنها گواهی می دهند.
دشمنان خدا از پوست بدنشان، به علت گواهی علیه آنها گلایه می کنند.ویوم یحشر اعداء الله الی النار... • حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم وابصـرهم وجلودهم بما کانوا یعملون• وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء وهو خلقکم اول مرة والیه ترجعون.به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده به سوی دوزخ می برند... وقتی به آن می رسند، گوش ها و چشم ها و پوست های تنشان به آنچه می کردند گواهی می دهند. آنها به پوست های تنشان می گویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟!» آنها جواب می دهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست! به هر حال آن روز، روز رسوایی بزرگ است، روزی است که تمام وجود انسان به سخن در می آید، تمامی اسرار او را فاش می کنند، که تمام گنهکاران را در وحشت عمیقی فرو می برد، اینجاست که، رو به پوست های تن خود کرده، فریاد می زنند: چرا شما بر ضد ما گواهی دادید؟! (و قالوا لجلودهم لم شهدتم علینا). ما که سالیان دراز شما را نوازش دادیم، از سرما و گرما حفظ کردیم، شستشو و نظافت و پذیرایی نمودیم، شما چرا اینچنین؟! آنها در پاسخ می گویند: همان خدایی که هر موجودی را به نطق در آورده، ما را به سخن در آورده است (قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شی ء). خداوند ماموریت افشاگری را در این روز و این دادگاه بزرگ بر عهده ما گذارده، و ما چاره ای جز اطاعت فرمان او نداریم، آری همان کس که قدرت نطق را در موجودات ناطق دیگر آفریده در ما نیز این توانایی را قرار داده است. جالب اینکه آنها تنها از پوست تنشان این سؤال را می کنند نه از سایر گواهان، مانند چشم و گوش. ممکن است به خاطر این باشد که گواهی پوست از همه عجیبتر و شگفت انگیزتر، و از همه گسترده تر و وسیع تر است، همان پوستی که خود باید قبل از همه اعضاء طعم عذاب الهی را بچشد به چنین گواهی بر می خیزد، و این راستی حیرت آور است. سپس ادامه می دهند: او کسی است که شما را در آغاز آفرید، و بازگشت همه شما نیز به سوی او است (و هو خلقکم اول مرة و الیه ترجعون).
پاسخ پوست به گلایه دشمنان
تعلق اراده الهی به نطق، پاسخ پوست به گلایه دشمنان خدا از پوست بدنشان:ویوم یحشر اعداء الله الی النار فهم یوزعون• حتی اذا ما جاءوها شهد علیهم سمعهم وابصـرهم وجلودهم بما کانوا یعملون• وقالوا لجلودهم لم شهدتم علینا قالوا انطقنا الله الذی انطق کل شیء وهو خلقکم اول مرة والیه ترجعون.به خاطر بیاورید روزی را که دشمنان خدا را جمع کرده به سوی دوزخ می برند، و صفوف پیشین را نگه می دارند (تا صفهای بعد به آنها ملحق شوند!) وقتی به آن می رسند، گوشها و چشمها و پوستهای تنشان به آنچه می کردند گواهی می دهند. آنها به پوستهای تنشان می گویند: «چرا بر ضد ما گواهی دادید؟! » آنها جواب می دهند: «همان خدایی که هر موجودی را به نطق درآورده ما را گویا ساخته و او شما را نخستین بار آفرید، و بازگشتتان بسوی اوست! جمله انطقنا الله، جوابی است که اعضاء به مجرمین می دهند، که پرسیده بودند: لم شهدتم علینا، چرا علیه ما شهادت دادید؟ و در این جواب می خواهند آن سببی را که باعث شد به زبان بیایند نشان دهند، و بگویند: ما در دنیا دارای علم بودیم، علمی پنهان و ذخیره شده در باطن ما، این باعث شده که خدا ما را به زبان آورد، اگر ما علمی نمی داشتیم جهت و فایده ای نداشت که به زبان بیاییم، وقتی بدین جهت به زبان درآورد، ما چاره ای نداشتیم جز اینکه آنچه می دانیم بگوییم. خواهید گفت: چنین شهادتی حجت را تمام نمی کند، و به همین جهت نافذ هم نیست، برای اینکه شهادتی است اجباری. در پاسخ می گوییم: شهادت اجباری وقتی نافذ نیست و حجت نمی شود که بر خلاف باشد، یعنی طرف را مجبور کنند دروغ بگوید، و یا جرمی را پرده پوشی و انکار کند، و اما اگر مجبور کنند که آنچه در ضمیر دارد بگوید، هیچ ضرری به نفوذ و حجیتش نمی زند. الذی انطق کل شی ء، در این جمله اعضای مجرمین خدا را می ستایند به اینکه او است که تمامی موجودات را به زبان می آورد. و نیز اشاره می کند به اینکه مساله نطق اختصاص به اعضای بدن ندارد، تا تنها از آنها بپرسند که چرا شهادت دادید، بلکه عمومی است، و شامل تمام موجودات می شود، و علت آن هم خدای سبحان است. و هو خلقکم اول مرة و الیه ترجعون، این جمله تتمه کلام سابق و از کلام خدای تعالی است، نه از اعضای بدن. در این جمله احتجاج می کند بر اینکه خدای تعالی عالم به اعمال مردم است، و چگونه نباشد و حال آنکه او اعضای بدن شما را به زبان می آورد تا آنچه می دانند بگویند. می فرماید: وجود شما از خدای تعالی آغاز می شود و به سوی او انجام می پذیرد. آن روزی که از کتم عدم سر در می آوردید (و خدا برای اولین بار خلقتان کرد) هستی را او به شما داد، و صفات و اعمالتان را او به شما تملیک کرد، ولی شما آنها را به خودتان نسبت می دادید، ولی وقتی به سوی او برگردید همه آنهایی که به شما داده بود و بر حسب ظاهر ملک شما کرده بود، باز به خود او برمی گردد، در نتیجه دیگر ملکی باقی نمی ماند، مگر آنکه از خدای سبحان است. پس خدای سبحان مالک همه چیزهایی است که نزد شما است، هم در اول و هم در آخر. آنچه در اول هستی تان نزد شما بود او به شما داده، و تملیک کرده بود، و او داناتر از هر کس دیگری است که چه چیزهایی به شما داده، و در شما به ودیعت سپرده، آنچه را هم که در هنگام بازگشت به سوی او نزدتان هست، آن را هم او از شما می گیرد، و مالکش می شود، با این حال دیگر چگونه ممکن است از آن بی خبر باشد؟ پس همین انکشاف اعمال شما برای او، در هنگامی که به سویش بر می گردید، خود به زبان آوردن شما، و شهادت دادن شما علیه خودتان است.

پیشنهاد کاربران

بپرس