بمیرد چون بگرید سیر تا هشیار پندارد
که چیزی جز که گریه نیست ترکیب تن و جانش.
ناصرخسرو.
با پسر این چنین مثل زد سام گریه بهتر ز خنده بی هنگام.
سنایی.
هیچ شک نیست اندرین گفتارگریه آید ز خنده بسیار.
سنایی.
غمزه اختر ببست خنده رخسار صبح سرمه گیتی بشست گریه چشم سحاب.
خاقانی.
گفت که خاقانیا آب رویت چون نماندآب رخم هم به آب گریه زارم ببرد.
خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 754 ).
گریه ای با صدق بر جانها زندتا که چرخ و عرش را گریان کند.
مولوی.
زگریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است.
حافظ.
- امثال :از پی هر گریه آخر خنده ای است .
مرد آخر بین مبارک بنده ای است.
مولوی.
گریه آید ز خنده بسیار سنایی
گریه اش در آستین است ؛ فوراً گریان میشود. زود به گریه می افتد.گریه به وقت بهتر از خنده بی وقت است .
گریه بی سوز نباشد.
گریه دام زن است .
گریه در خواب مایه شادیست
بندگی از مؤنت آزادیست.
سنایی.
گریه را هم دل خوش می باید.گریه زن مکر زن است .
گریه گوزن به از خنده شیر. ( آنندراج ).
برای هر یک از امثال فوق رجوع به امثال و حکم دهخدا شود. صاحب آنندراج درباره صفات گریه آرد: گریه آبدار، گریه آتش عنان ، گریه آهسته ، گریه ارغوانی ، گریه بی اختیار، گریه بی رنگ ، گریه پا در رکاب ، گریه پهنادار، گریه تلخ ، گریه جگرپرداز، گریه خونی ، گریه دانه دار، گریه در گلو، گریه دروغ ، گریه دشت گرد، گریه رنگین ، گریه زارزار، گریه سرشار، گریه شاداب ، گریه شبانه ، گریه شمرده ، گریه شور، گریه صحرایی ، گریه طفلانه ، گریه طوفان خروش ، گریه طوفان نژاد، گریه غلطان ، گریه گرم ، گریه گسسته مهار، گریه ٔمرجانی ، گریه مستانه ، گریه نمکین. و از تشبیهات گریه است :
- برق گریه :
باشدز برق گریه لبالب درون ما
چون میجهد ز ناوک ابر تو خون ما.بیشتر بخوانید ...