فرهنگ اسم ها
معنی: تاجی که شاهان بر سر می گذاشتند
برچسب ها: اسم، اسم با گ، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
او شاه نیکوان جهان است و نیکویی
تاج است سال و ماه مر او را و گرزن است.
یوسف عروضی.
تاجی از ورد بافته با گل سوری بیاراسته بر سر نهاده و پای کوفت و ندیمان و غلامانش پای کوفتند با گرزنها بر سر. ( تاریخ بیهقی ).شبی گیسو فروهشته به دامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن.
منوچهری.
چو بشنید این سخن را خواجه از من مرا بر سر نهاد از فخر گرزن.
( ویس و رامین ).
برافراز گرزن ز یاقوت و زریکی نغز طاوس بگشاده پر.
اسدی.
ز یاقوت سیصد کمر بیغوی ز گوهر چهل گرزن خسروی.
اسدی.
بنام و ذکرش پیراست منبر و خطبه به فر وجاهش آراست یاره و گرزن.
مسعودسعد.
موافقان ترا روزگار دولت توز شادکامی بر فرق سر نهد گرزن.
سوزنی.
ای پادشا که گرزن و تختت بکار نیست آن تاج را مگیرش و زین تخت مفکنش.
سوزنی.
گرزن. [ گ َ زَ ] ( اِ ) از جمله مهمترین انواع گل آذین ها گرزن است.گرزن که هر دم گل آن به یک گل ختم میشود از یک طرف یا دو طرف آن دم گلهای دیگر بیرون می آید که به گلی ختم میشود و گرزن یک طرفی یا دو طرفی میسازد و ممکن است متناوباً یک دم از گلی از راست و یکی از چپ خارج شود. ( گیاه شناسی گل گلاب ص 176 ). رجوع به گل آذین شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - تاج و نیم تاجی که از دیبا می بافتند بزر و گوهر مغرق کرده و آنرا بر بالای سر شاه می آویختند : آنکه اهل درزن باشد نه سزای گرزن باشد . ۲ - گل آذینی است محدود که ساق. گل دهند. ( پای. گل ) آن بپای. گل فرعی بعدی منتهی میشود . این پایه های گل دار از طرفی رشد و نمو انتهایی ساقه را محدود میسازند و از طرفی در تولید انشعابات فرعی آن موثرند . اگر انشعابات پای. ماقبل انجام شود گرزن را یکسویه و اگر از دو جانب باشد آنرا دو سویه گویند . گاهی انشعابات گلهای بعدی بتناوب از طرفین پایه های ماقبل انجام میشود و در این صورت گرزن را مارپیچی نامند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. طرز قرار گرفتن گل ها بر روی شاخه ها، مانند گل گاوزبان.
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
در کالبدشناسی جمجمه، به نقطه تلاقی خط گیجگاهی بالایی با درز تاجی، گَرزَن یا استفانیون ( انگلیسی: Stephanion ) می گویند. گرزن در فارسی و استفانیون در یونانی هر دو به معنی تاج هستند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: گرزن
مترادف ها
مادگی، الت مادگی گل، گرزن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید