فرهنگ اسم ها
معنی: پادشاه محبوب و سرور گرامی، به معنی «کی محبوب و سرور گرامی»، ( اَعلام ) ) ( = قباد ) ( در شاهنامه ) شاه داستانی ایران، نخستین شاه از سلسله ی کیانیان و از تبار فریدون، که در البرز کوه به سر می برد، زال پس از مرگ گرشاسپ، رستم را به جستجوی او فرستاد و او را به پادشاهی خواند، او صد سال پادشاهی کرد و پایتختش شهر استخر بود، ) کیقباد نام سه تن از شاهان سلجوقی روم، علاءالدین کیقباد اول: شاه [، قمری]، که به وسیله ی پسرش مسموم شد و درگذشت، علاءالدین کیقباد دوم: شاه [حدود، که چون خردسال بود، برادرانش با او در سلطنت سهیم شدند، هنگامی که عازم دربار ایلخان مغول بود، در راه کشته شد، علاءالدین کیقباد سوم: شاه [، که سلطنت میان او و عمویش مرتب دست به دست می شد
برچسب ها: اسم، اسم با ک، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
کیقباد. [ ک َ / ک ِ ق ُ ] ( اِخ ) نام اولین پادشاه از سلسله کیان. ( ناظم الاطباء ). نام پادشاهی عظیم الشأن از ایران که کمال عیاش بود و صد سال پادشاهی کرد. ( غیاث ) ( آنندراج ). کیقباد سرسلسله پادشاهان کیانی است. راجع به او و پادشاهان دیگر این سلسله تقریباًمندرجات مورخین موافق است. پس از مردن گرشاسب آخرین پادشاه پیشدادی بااینکه طوس و گستهم پسران نوذر در حیات بودند و خاندان فریدون هنوز از میان نرفته بود اما چون فر ایزدی با آنان نبود، ناگزیر به پادشاهی نرسیدند. پس از مشورت زال با موبدان ، کیقباد را که دارای فر ایزدی و برازنده تاج و تخت بود به شهریاری برگزیدند و رستم پسر زال به البرزکوه رفت و او را به استخر آورد. بعد از رسیدن کیقباد به پادشاهی تورانیان که به ایران هجوم آورده بودند، شکست یافته برگشتند. ( از یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 222 ) :
که در دست ایشان بود کیقباد
چو فرزندپیروز خسرونژاد.
فردوسی.
اَبَر کیقباد آفرین کن یکی مکن پیش او در، درنگ اندکی.
فردوسی.
به شاهی نشست از برش کیقبادهمان تاج گوهر به سر برنهاد.
فردوسی.
منسوخ گشت قصه کاوس و کیقبادافسانه شد حکایت دارا و اردوان.
ظهیر فاریابی.
هم سبب امن را رایت تو کیقبادهم اثر عدل را رای تو نوشین روان.
خاقانی.
تاریخ کیقباد نخواندی که در سیَرعدلش ز فضل عاطفه گستر نکوتر است.
خاقانی.
نه نه قباد مخوان کیقباد خوانش از آنک قباد چاوش روز سلام او زیبد.
خاقانی.
خسرو خرسندی من درربودتاج کیانی ز سر کیقباد.
خاقانی.
حکیمی دعا کرد بر کیقبادکه در پادشاهی زوالت مباد.
سعدی.
شاهی چو کیقباد و چو افراسیاب گردکشور چو شاه سنجر و شاه اردوان گرفت.
عبید زاکانی.
تخت تو رشک مسند جمشید و کیقبادتاج تو غبن افسر دارا و اردوان.
حافظ.
رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 29 و 44 و 91 و تاریخ گزیده ص 91 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 222 وامثال و حکم ص 1552 و کیغباد شود.کیقباد. [ ک ِ ق ُ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گرمادوز است که در بخش کلیبر شهرستان اهر واقع است و 129 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
کیقباد (کلیبر). کیقباد روستایی در استان آذربایجان شرقی ایران است که در دهستان ییلاق بخش مرکزی شهرستان کلیبر واقع شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: کیقباد (کلیبر)
دانشنامه آزاد فارسی
کِیْقُباد
اولین شاه ایرانی از سلسلۀ کیانیان. پس از مردن گرشاسب، آخرین پادشاه پیشدادی، با آن که پسران نوذر در حیات بودند و خاندان فریدون هنوز ازمیان نرفته بود، اما چون فرّ ایزدی با آنان نبود، ناگزیر به پادشاهی نرسیدند. زال پس از مشاورت با موبدان، کیقباد را که دارای فرّ ایزدی و برازندۀ تاج وتخت بود، به پادشاهی برگزید و رستم، پسر زال، به کوه البرز، محل اقامت کیقباد، رفت و او را به استخر آورد. بعد از رسیدن کیقباد به پادشاهی تورانیان که به ایران هجوم آورده بودند، شکست خوردند و بازگشتند.
اولین شاه ایرانی از سلسلۀ کیانیان. پس از مردن گرشاسب، آخرین پادشاه پیشدادی، با آن که پسران نوذر در حیات بودند و خاندان فریدون هنوز ازمیان نرفته بود، اما چون فرّ ایزدی با آنان نبود، ناگزیر به پادشاهی نرسیدند. زال پس از مشاورت با موبدان، کیقباد را که دارای فرّ ایزدی و برازندۀ تاج وتخت بود، به پادشاهی برگزید و رستم، پسر زال، به کوه البرز، محل اقامت کیقباد، رفت و او را به استخر آورد. بعد از رسیدن کیقباد به پادشاهی تورانیان که به ایران هجوم آورده بودند، شکست خوردند و بازگشتند.
wikijoo: کیقباد
پیشنهاد کاربران
کی قَباد ( کوی کَوات ) :
در کتاب هفتم از دینکرد آمده است که فرّ از گرشاسپ به کی کوات رسید و او جدّ کیان است و به یاری فرّ بر ایران شهر، شاهی یافت.
در بندهش، صفحه� ۱۵۵ چنین نوشته
: قباد، نابُرنای در صندوقی بود. او را به رود بهشتند، به محفظه بیفسرد - زاب بدیده بستد، بپرورد و او را فرزند یافته نام نهاد ) مدّت پادشاهی او نیز در این کتاب ( بخش بیست و دوم، ص۱۵۵ ) ، پانزده سال آمده است
... [مشاهده متن کامل]
زال رستم را به البرز کوه فرستاد تا کیقباد را یافته به ایران بیاورد. پس از بر تخت نشستن او، تورانیان که به ایران تاخته بودند شکست خورده و بازگشتند.
در چهرداد نسک، کوات از نوادگان منوچهر بود. در دینکرد ( کتاب ۸ فصل ۱۳ فقره ۱۲ ) آمده است که کوات نخستین شاه کیانی و پادشاهی دادگر و نیک مرد و برای آدمیان مایه ی آسایش و سعادت بود. در کتاب مینوگ خرد ( فصل ۲۷ فقرات ۴۸ - ۴۵ ) چنین آمده است: "ازکی کواد سود این بود که اندر یزدان سپاس وار بود و خدایی خوب کرد و پیوند تخمه ی کیان از وی آغاز شد.
رضا ضحاکی راحت. مدرس و دبیرتاریخ اسدآباد
در کتاب هفتم از دینکرد آمده است که فرّ از گرشاسپ به کی کوات رسید و او جدّ کیان است و به یاری فرّ بر ایران شهر، شاهی یافت.
در بندهش، صفحه� ۱۵۵ چنین نوشته
: قباد، نابُرنای در صندوقی بود. او را به رود بهشتند، به محفظه بیفسرد - زاب بدیده بستد، بپرورد و او را فرزند یافته نام نهاد ) مدّت پادشاهی او نیز در این کتاب ( بخش بیست و دوم، ص۱۵۵ ) ، پانزده سال آمده است
... [مشاهده متن کامل]
زال رستم را به البرز کوه فرستاد تا کیقباد را یافته به ایران بیاورد. پس از بر تخت نشستن او، تورانیان که به ایران تاخته بودند شکست خورده و بازگشتند.
در چهرداد نسک، کوات از نوادگان منوچهر بود. در دینکرد ( کتاب ۸ فصل ۱۳ فقره ۱۲ ) آمده است که کوات نخستین شاه کیانی و پادشاهی دادگر و نیک مرد و برای آدمیان مایه ی آسایش و سعادت بود. در کتاب مینوگ خرد ( فصل ۲۷ فقرات ۴۸ - ۴۵ ) چنین آمده است: "ازکی کواد سود این بود که اندر یزدان سپاس وار بود و خدایی خوب کرد و پیوند تخمه ی کیان از وی آغاز شد.
رضا ضحاکی راحت. مدرس و دبیرتاریخ اسدآباد
کی قباد کرد شاه کردهای خاوری
تاریخ مردوخ بر این عقیده هست اجداد کردهای کنونی به دو دسته ی اکراد خاوری و اراراتی یا جدی تقسیم میشوند
اکراد خاوری اریای بودند
اکراد اراراتی با توجه به کتیبه های سومری و نوشته های یونانی به نام های کادوخی و کارداکا و کردوک وکوتی و . . . نامیده میشدند که همگی با لفظ کر تطابق دارند و از نسل اقوام سومری سوباری و کوتی ها بودند
... [مشاهده متن کامل]
ترکیب این دو دسته باعث ایجاد کردهای کنونی شده است
تاریخ مردوخ بر این عقیده هست اجداد کردهای کنونی به دو دسته ی اکراد خاوری و اراراتی یا جدی تقسیم میشوند
اکراد خاوری اریای بودند
اکراد اراراتی با توجه به کتیبه های سومری و نوشته های یونانی به نام های کادوخی و کارداکا و کردوک وکوتی و . . . نامیده میشدند که همگی با لفظ کر تطابق دارند و از نسل اقوام سومری سوباری و کوتی ها بودند
... [مشاهده متن کامل]
ترکیب این دو دسته باعث ایجاد کردهای کنونی شده است
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است / هر ذره ز خاک کیقبادی و جمی است / احوال جهان و اصل این عمر که هست/ خوابی و خیالی و فریبی و دمی است . خیام
یا حق
هووووووووووووو
کیقباد در کوه البرز رو به رستم کرد و گفت: من کیقبادم. شب پیش در خواب دیدم که دوباز سفید از ایران زمین آمدند و تاجی برای من آوردند که مانند خورشید می درخشید
هووووووووووووو
کیقباد در کوه البرز رو به رستم کرد و گفت: من کیقبادم. شب پیش در خواب دیدم که دوباز سفید از ایران زمین آمدند و تاجی برای من آوردند که مانند خورشید می درخشید
کی قباد = شهریار گرامی و محبوب