چو دی رفت فردانیامد هنوز
نباشم ز اندیشه امروز کوز.
فردوسی.
بدو گفت کای پشت بخت تو کوزکسی از شما زنده مانده ست نوز.
اسدی.
هر آنکه با تو ندارد چوتیر دل را راست ز رنج قامت او کوز چون کمان تو باد.
عبدالواسع جبلی.
گفتم که ایا با تو دلم چون قد تو راست چون زلف تو پشت من اندر غم تو کوز.
سوزنی.
در و دشت را شبنم چرخ کوزکند ایمن از تف و تاب تموز.
نظامی.
چفته پشتی نعوذبالله کوزچون کمانی که برکشند به توز.
نظامی.
موی به تلبیس سیه کرده گیرراست نخواهد شدن این پشت کوز.
سعدی.
- کوزکوزرفتن ؛ دولادولا رفتن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). خمیده رفتن. با قامتی خمیده و دوتا راه رفتن : نیست عجب دزدی کردن به روز
وین عجب آمد که رود کوزکوز.
امیرخسرو.
|| کنایه از فلک هم هست. ( برهان ) ( آنندراج ). آسمان و فلک. ( ناظم الاطباء ).- گنبد کوز ؛ فلک.آسمان. ( فرهنگ فارسی معین ). کنایه از آسمان. کنایه از فلک و چرخ و سپهر :
میل در سرمه دان نرفته هنوز
بازیی بازکرد گنبد کوز.
نظامی.
و رجوع به گوژ شود.کوز. [ ک َ / کُو ] ( اِ ) پشته. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). رجوع به کوزبندی شود. || در شواهد ذیل ظاهراً به معنی قطعه زمین زراعتی و «کرد» یا «کرت » استعمال شده است : دیگر کرمی که آن را مطبق گویند و به اصطلاح اهل قم آن را غیر ساباط گویند مثل باغات و کروم قم آن بپیمایند دو دانگ جهت سواقی که آن را به زبان قمی کوز گویند در حساب نیارد. ( تاریخ قم ص 107 ). در حاشیه مثنوی چ علاءالدوله در بیت ذیل :
توبه کردی او به کردی مودعه
زآنکه ارض اﷲ آمد واسعه.
می نویسد: کرد،بمعنی کوز و کردو است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || در شهریار، گودالی است که مو در لب آن کاشته می شود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).بیشتر بخوانید ...