کنار

/kenAr/

مترادف کنار: پهلو، جانب، ساحل، سو، ضلع، طرف، قبل، کران، کرانه، ور، جفت، جنب، جوار، حاشیه، گوشه، مجاور، آغوش، بر، بغل، پهلو، پای، لب، لبه، جدا، منفصل | سدر

معنی انگلیسی:
side, edge, shore, coast, aside, away, beside, by the side of, apart, by, epi-, front, para-, margin, up, lote or lotus (tree)

لغت نامه دهخدا

کنار. [ ک َ] ( اِ ) بن خوشه خرما. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). و به این معنی با زای نقطه دار هم آمده است. ( برهان ). مصحف کناز. ( حاشیه برهان چ معین ). رجوع به کناز شود. || میوه ای باشد که آن را موز می گویند. ( برهان ). یک قسم میوه که موز نیز گویند. ( ناظم الاطباء ).

کنار. [ ک َ ] ( اِ ) در اصطلاح صوفیه دریافتن اسرار توحید و دوام و مراقبه را گویند. کذا فی لطائف اللغات. ( کشاف اصطلاحات الفنون ج 2 ص 1561 ).

کنار. [ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) نقیض میان. ( برهان ). کناره چیزی وگوشه و طرف. ( غیاث ). گوشه و طرف. ( آنندراج ). ضد میان و آن را کران نیز گویند. ( انجمن آرا ) :
برادر نداری نه خواهر نه زن
چو شاخ گلی بر کنار چمن.
فردوسی.
پسر زاد ماهی که گفتیش مهر
فرود آمد اندر کنار سپهر.
فردوسی.
|| جانب. طَرَف. جانب وحشی هر یک از دو پهلوی آدمی. حجر و آن زیر بغل تا کش باشد. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). کنف. پهلو :
تو مر بیژن خرد را در کنار
بپرور نگه دارش از روزگار.
فردوسی.
خروش و ناله به من درفتاد و رنگین گشت
ز خون دیده ورا هردو آستین و کنار.
فرخی.
شه روم خواهد که او همچو من
نهد پیش او بربطی بر کنار.
فرخی.
خنیاگرانت فاخته و عندلیب را
بشکست نای در کف وطنبور در کنار.
منوچهری.
برخ دلبر از دردشد چون زریر
مژه ابر کرد و کنار آبگیر.
اسدی.
هر که او مار پرورد به کنار
بگزد پرورنده را ناچار.
مکتبی.
سوزنی دایه اطفال مدیحت بادا
پرورش داده سخن را به کنار و آگوش.
سوزنی.
تا بر کنار دجله دوش آن آفت جان دیده ام
از خون کنارم دجله شد تا خود چرا آن دیده ام.
خاقانی.
غم داده دل ازکنارشان برد
وز دلشدگی قرارشان برد.
نظامی.
ای آنکه عود داری در جیب و در کنار
یک عود را بسوز و دگر عودرا بساز.
؟ ( از صحاح الفرس ).
پادشاهی پسر بمکتب داد
لوح سیمینْش در کنار نهاد.
سعدی.
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کنار و بوس و آغوشش چگویم چون نخواهد شد.
حافظ.
|| دامن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

درخت سدر، پهلو، یک طرف چیزی، نقیض میان، درخت سدر، میوسدر
( اسم ) گیاهی است از تیر. عنابها که غالبا بصورت درختچه میباشد و ارتفاعش بین یک متر تا ۱/۵ متر است شاخه هایش بی کرک و برگها یش کوچک و بیضوی و نوک تیزند و گلها یی برنگ آبی دارد . میوه اش بانداز. یک گوج. کوچک و دارای میان بر خوراکی مطبوع و ماکول است . از تخم میان بر میو. این گیاه تحت اثر آب نوعی شراب تهیه میگردد . برگها ی کوبید. آن بنام سدر در استحمام مصرف میشود . گیاه مزبور در جنوب ایران ( نواحی کازرون ) بفراوانی میروید سدر منبل دارو سنجد گرجی شجر النبق : فی سدر مخضود اندر میوه های سدر باشند و سدر را پارسی کنار گویند .
در اصطلاح صوفیه در یافتن اسرار توحید و دوام و مراقبه را گویند.

فرهنگ معین

(کُ ) (اِ. ) میوة درخت سدر.
(کِ یا کَ )(اِ. )پهلو، طرف . ۲ - آغوش ،دامن . ، ~ گود نشستن کنایه از: در کاری درگیر شدن .

فرهنگ عمید

پهلو، یک طرف چیزی.
* کنار آمدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز]
۱. با کسی سازش کردن و اختلاف خود را رفع کردن.
۲. موافقت کردن.
۱. درخت سدر.
۲. میوۀ سدر.

فرهنگستان زبان و ادب

[گیاهان دارویی] ← عناب کنار

واژه نامه بختیاریکا

پَر؛ کَور؛ تنگ؛ کَپ؛ کَمین؛ کَوُشت؛ لِوار

دانشنامه عمومی

کنار (درخت). کُنار ( نام علمی: Ziziphus spina - christi ) نام یک گونه از سرده کنار درخت یا درختچهٔ همیشه سبز یا خزان کننده به ارتفاع ۳ تا ۸ متر است. فرهنگستان زبان برای این درخت نام عناب کُنار را برگزیده است. [ ۱] [ ۲] از برگ کنار، پودر سِدْر گرفته می شود ( با درخت سدر اشتباه نشود ) که سرشویی گیاهی و ماده اولیه برخی سرشوهاست[ ۳] .
درختان خودروی کنار در مناطق گرمسیری و سواحل جنوبی ایران و عمدتاً در استان های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، کرمان، شهر دهدشت در کهگیلویه ، لارستان در فارس، بوشهر و خوزستان یافت می شوند که به صورت پراکنده روییده و مردم از میوه های آن استفاده می کنند.
میوه آن که شبیه زالزالک اما تک هسته ای است. همچنین از برگ آن پودر سدر تهیه می شود. کنار در بعضی از خانه های قدیمی شهرهای جنوبی ( بخصوص جنوب فارس و خوزستان ) وجود دارد.
میوه آن در صورت آبیاری بسیار خوش طعم و شیرین می شود و بافتی شبیه به سیب دارد.
طبع میوه کنار سرد است.
میوه کنار سبز رنگ با گوشت سفید یا نارنجی و زرد رنگ میوه ای شبیه زیتون بوده که به عنوان سیب فقرا هم شناخته می شود و بیشتر در جنوب و جنوب غرب ایران یافت می شود. میوه کنار سرشار از ویتامین C، ویتامین K و ویتامین D3، کلسیم، فسفر، آهن، منگنز، روی و پتاسیم می باشد.
از میوه کنار برای تهیه شربت، مربا، ژله و ترشی استفاده می شود. زنبور عسل از شکوفه های درخت کنار عسل طبیعی کنار را تهیه می کند که خواص بسیاری برای آن ذکر شده است.
یکی از نکاتی که بهتر است به آن توجه کنید این است که کنار با میوه درخت سدر متفاوت می باشد. درخت کنار در عربی و گاهی در فارسی نیز سدر نامیده می شود که در ایران معمولاً به برگ های کوبیده آن سدر می گویند اما سدر درختی متفاوت و مدیترانه ای از تیره مخروطیان می باشد که شباهت زیادی نیز به درخت کاج دارد.
• کالری: ۲۵
• پروتئین: ۰٫۸ گرم
• قند: ۷ گرم
• کربوهیدرات: ۱۷ گرم
• فیبر: ۰٫۶ گرم
عکس کنار (درخت)عکس کنار (درخت)عکس کنار (درخت)عکس کنار (درخت)عکس کنار (درخت)عکس کنار (درخت)

کنار (سرده). کُنار، عناب، رملیک ( نام علمی: Ziziphus ) سرده ای از درختان و درختچه های تیغ دار از تیره عنابیان است. حدود ۴۰ گونه کنار وجود دارد که در مناطق گرمسیری و زیر گرمسیری پراکندگی دارند. میوه این درخت نیز کُنار نامیده می شود و خوردنی است.
درخت کنار در عربی و گاه فارسی سدر نیز نامیده می شود و در ایران معمولاً برگ های کوبیده آن را «ختمی» می نامند. اما سدر خود درختی متفاوت و مدیترانه ای از تیره مخروطیان است که شباهت زیادی با کاج دارد.
کنار درختی است به ارتفاع نزدیک به ۱۰ متر با برگ های کوچک و قلبی شکل و کشیده با سه رگبرگ برجسته که گوشوارک آن به خار تبدیل شده است.
طبق مطالعات محلی این گونه خاصیت دریافت رطوبت هوا از طریق برگ را دارد در مناطق جنوب ایران استان خوزستان شهرستان لالی مردم از درخت کنار به عنوان میوه ای که در فصل بهار به خوبی به وفور یافت میشود بهره می برند رامهرمز و لالی به عنوان مرکز کنار در ایران یاد می شود
کنار آفریقایی و کنار بوشهری ( ایرانی ) گونه هایی از این سرده اند که به طور فراوان بومی جنوب و جنوب غرب ایران نیز می باشد.
میوهٔ کنار خوراکی است. کنار میوه ای مغذی و سرشار از ویتامین K و مقادیر نسبتاً خوبی از ویتامین D3 و نیز کلسیم، فسفر، آهن، منگنز، روی و پتاسیم است. ارزش غذایی میوهٔ کنار از لحاظ پروتئین، مواد معدنی، کلسیم، فسفر، کاروتن و ویتامین از گندم غنی تر و میزان کالری و ویتامین C آن نسبت به لیمو بیشتر است. میوهٔ آن به راحتی هضم و اثر ملین ( ضد یبوست ) دارد، مزهٔ آن اندکی شیرین است. کنار در ماه های پایان زمستان و فروردین به بار می آید و تا نیمهٔ بهار نیز کم و بیش بر درخت می ماند. کنار با قیمتی ارزان تر نسبت به سایر میوه ها در دسترس است. برخی گونه های کنار در بهار شکوفه داده، در پاییز به بار می نشیند که در زبان بومی به آن «کنار پاییزه» می گویند.
از گونه های دیگر کنار که درختچه ای و بدون ساقه و تنهٔ ضخیم است؛ در زبان خوزی و لری رَمَلِک و یا لملیک می گویند که در پاییز و زمستان میوهٔ ترش آن به دست می آید. در کوهپایه های زاگرس مناطق نیمه گرمسیری این نوع کنار دیده می شود.
درخت کنار از مقاوم ترین درخت میوه به صورت درختچه ای کوچک، خاردار با تاج پهن است. این درخت و میوهٔ آن در جنوب ایران کنار نامیده می شود و در کتاب ها به نام های کنار، سدر، سدره، منبل داوود، سنجد گرجی، نیم، ضال، ببر و شجره النبق نیز خوانده شده است. از قدیم از برگ سائیده درخت کنار به عنوان ماده پاک کننده موی سر و بدن استفاده شده و هنوز هم در برخی نقاط استفاده از آن متداول است. برگ سائیده کنار «سدر» نام دارد. این درخت در استان های جنوبی ایران مانند ایلام، فارس، کهگیلویه و بویراحمد، هرمزگان، بوشهر، خوزستان، کرمان و جنوب سیستان و بلوچستان به خوبی می روید.
عکس کنار (سرده)عکس کنار (سرده)عکس کنار (سرده)عکس کنار (سرده)عکس کنار (سرده)عکس کنار (سرده)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

کُنار
رجوع شود به:سدر

جدول کلمات

ور

مترادف ها

abutment (اسم)
مجاورت، زمین همسایه، کنار، زمین سرحدی، طرف، زمین مجاور، حد، نیم پایه، پایه جناحی، مرز، بست دیوار، نزدیکی، اتصال، پشتیبان، سرحد، خرپا، سامان، پشت بند دیوار

bank (اسم)
کنار، بانک، ساحل، لب، ضرابخانه، سیل گیر، خامه

edge (اسم)
کنار، مرز، سر، تیزی، لبه، کناره، ضلع، نبش

margin (اسم)
کنار، حد، حاشیه، لبه، تفاوت، بودجه احتیاطی

lotus (اسم)
کنار، درخت سدر، درخت کنار، یک جور نیلوفر ابی

brink (اسم)
کنار، مرز، لب، حاشیه، طره

limit (اسم)
کنار، حد، حدود، وسعت، سابقه، اندازه، پایان، غایت

recess (اسم)
کنار، تعطیل موقتی، گوشه، تنفس، پس زنی، باز گشت، طاقچه، تو رفتگی، فترت، تو رفتگی در دیوار، عقب نشینی، دوره فترت

verge (اسم)
کنار، نزدیکی، حدود، حاشیه، لبه

lip (اسم)
کنار، بیان، لب، لبه

list (اسم)
کنار، صورت، ریز، نرده، سیاهه، فهرست، جدول، کجی، شیار، سجاف، فرد، میدان نبرد

brim (اسم)
کنار، حاشیه، لبه، طره، ضلع

marge (اسم)
کنار، حاشیه، لبه

lotos (اسم)
کنار، درخت سدر، درخت کنار، یک جور نیلوفر ابی

rand (اسم)
کنار، مرز، نوار، حاشیه، لبه، برامدگی لبه طبقات سنگ، تسمهء اهنی، تکه دراز گوشت

away (صفت)
کنار، رفته، دور افتاده، یکسو، فاصله دار

next (صفت)
کنار، مجاور، مابعد، اینده، دیگر، بعد، جنبی، زیرین، پهلویی، نزدیک ترین

apart (صفت)
کنار، جدا

by (قید)
پیرامون، کنار، در کنار، از پهلو، از نزدیک، درجه دوم

besides (قید)
کنار، بعلاوه، در کنار، گذشته از این، وانگهی، باضافه، در جوار، از پهلو

فارسی به عربی

اضافت الی , بعیدا , حافة , حد , دعامة , راند , شفة , عتلة , علی حدة , قائمة , قادم , مصرف , من قبل

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
کنارکنارکنارکنارکنارکنار
کنار=کناغ
برای شعر ها
پدر با پسر یکدگر را کنار گرفتند
گرفتند کرده غم از دل کنار
سعدی
را اضافه کنید
درخت کُنار.
کنار به ریخت کانار بوده و کوتاه شده به کنار تبدیل شده است.
کان آر
کان به معنی چشمه و قنات است و آر به معنی آورنده و نشان دهنده.
ریشه درخت کنار بسیار عمیق است و خود را به لایه های آبهای زیر زمینی میرساند به این خاطر در مقابل گرما و خشکسالی بسیار مقاوم است.
...
[مشاهده متن کامل]

یکی از نشانه های وجود آبهای زیر زمینی برای حفر چاه آب و قنات وجود درخت کنار در آن منطقه میباشد.

کرانه، پهلو
نزد
کِنار :فارسی دری
کَنار : فارسی پهلوی
( گویش تهرانی )
دمِ پَر = دم دست ، نزدیک:دم پرش نرو!
سینه کشِ . . . . . . . . . . = کنارِ / مقابلِ . . . . . . . . . . . . .
سینه کشِ دیوار ایستاده بودم.
همسایگی
آغوش
چو خود را به چشم حقارت بدید صدف در کنارش به جان پرورید
پهلو، جانب، ساحل، سو، ضلع، طرف، قبل، کران، کرانه، ور، جفت، جنب، جوار، حاشیه، گوشه، مجاور، آغوش، بر، بغل، پهلو، پای، لب، لبه، جدا، منفصل | سدر
near and next to the
Near
پهلو
Next
در زبان لری بختیاری به معنی
پیش. گوشه. بغل. جفت هم
.
Kenar
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس