کمک

/komak/

مترادف کمک: استعانت، اعانت، امداد، حامی، دستگیری، عون، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاضد، معاضدت، معاون، معین، مواسات، هم دستی، همراهی، یار، یاری، یاور، یاوری

برابر پارسی: یاری، یاوری، پشتیبانی

معنی انگلیسی:
help, aid, contribution, mate, acolyte, adjutant, aegis, agency, ancillary, assist, assistance, assistant, auxiliary, boost, booster, coadjutor, faint, helper, helpfulness, lift, relief, service, succor, succour, support, ald, prop

لغت نامه دهخدا

کمک. [ ک ُ م َ ] ( ترکی ، اِ ) اعانت و مددکاری چه درکار و بار و چه در جنگ ، از لغات ترکی نوشته شد. ( غیاث ) ( آنندراج ).مدد و اعانت و مددکاری چه در کار و بار و چه در جنگ. ( ناظم الاطباء ). کومک. مدد. یاری. مساعدت. معاضدت. دستیاری. مدد. یاری. یاوری. اعانت. ( فرهنگ فارسی معین ) : امیرزاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام. ( ظفرنامه یزدی ، ازفرهنگ فارسی معین ).
- کمک راننده ؛ کسی که به راننده اتومبیل یاری کند. شاگرد شوفر. ج ، کمک رانندگان. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کمک کار ؛ مددکننده. یاری کننده. یاری کننده در کار.
- کمک کاری ؛ مددکاری. عمل و حالت کمک کار. رجوع به ترکیب قبل شود.
- کمک مالی ؛ به وسیله مال و پول کسی را یاری کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کمکی ؛ معاون و مددکار و دستگیر. ( ناظم الاطباء ).
|| فوجی که در جنگ برای اعانت تعیین کنند. ( ناظم الاطباء ). || دستیار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

کمک. [ ک َ م َ ] ( ص مصغر، ق ) کم. قلیل. ( فرهنگ فارسی معین ).
- کَمَکی ؛ اندکی. ( فرهنگ فارسی معین ): کمکی حالش بهتر است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

کمک. [ ک َ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش اسدآباد شهرستان همدان واقع است و 1100 تن سکنه دارد. در دو محل به فاصله سه کیلومتر واقع و کمک بالا و پائین نامیده می شوند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8. )

کمک. [ ک َ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان شهرکی است که در بخش شیب آب شهرستان زابل واقع است و 1650 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان شهرکی بخش سیب آب شهرستان زابل واقع در ۲۴ کیلومتری خاور سکوهه جلگه و گرم و معتدل دارای ۱۶۵٠ تن سکنه محصول غله صیفی پنبه لبنیات صنعت دستی قالیچه و گلیم بافی.
ماخوذازترکی کومک:یاری، مدد، همراهی
( اسم ) مدد یاری : امیر زاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام . یا کمک مالی . بوسیل. مال و پول کسی را یاری کردن .

فرهنگ معین

(کُ مَ ) [ تر. ] ۱ - (اِ. ) مدد، یاری ، کومک نیز به همین معنی است . ۲ - (ص . ) آن که همکاری می کند. ۳ - دستیار، همراه .

فرهنگ عمید

اندک.
یاری، مدد، همراهی.

فرهنگستان زبان و ادب

{help} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] گزینه ای که مجموعه ای از اطلاعات کمکی را به صورت های گوناگون در اختیار کاربر بگذارد

گویش مازنی

/kamek/ مقدار کم

واژه نامه بختیاریکا

( کَمَک ) از ابزار برداشت محصول
دَست کمکی؛ هَیاری

دانشنامه عمومی

کمک (آلبوم). کمک! ( به انگلیسی: Help! ) پنجمین آلبوم استودیویی گروه راک انگلیسی بیتلز و موسیقی متن فیلم آنها به همین نام است. این آلبوم در ۶ آگوست ۱۹۶۵ منتشر شد. هفت آهنگ از چهارده آهنگ، از جمله تک آهنگ "کمک!" و "بلیط رفتن" در فیلم ظاهر شدند.
از جمله برترین آهنگ های بخش دوم این آلبوم و حتی یکی از برترین آهنگ های گروه بیتلز ترانه "دیروز" می باشد. این ترانه که با بیش از سه هزار بار بازخوانی توسط دیگران از این لحاظ رکورد دار است، توسط پل مک کارتنی نوشته شد. [ ۱] در سال ۲۰۱۲ این آلبوم رتبه ۳۳۱ را در لیست "پانصد آلبوم برتر تمام دوران" رولینگ استون کسب کرد. [ ۲]
آلبوم شامل ترانه "دیروز" است که که در آن غیر از مک کارتنی عضوی دیگر از بیتلز حضور ندارد. جان لنون با نوشتن ترانه "تو داری عشقت را پنهان می کنی" تأثیر پذیری اش از باب دیلان خواننده بزرگ آمریکایی را دوباره نشان داد.
عکس کمک (آلبوم)

کمک (ترانه). «کمک!» ( به انگلیسی: Help! ) تک آهنگی از بیتلز است که در سال ۱۹۶۵ میلادی منتشر شد. این تک آهنگ در آلبوم کمک! قرار داشت.
این تک آهنگ در چارت های نروژ، در رتبه اول و در چارت های اتریش، آلمان جزو ده ترانه اول قرار گرفت.
عکس کمک (ترانه)

کمک (فیلم). کمک! ( انگلیسی: Help! ) فیلمی در ژانر کمدی به کارگردانی ریچارد لستر است که در سال ۱۹۶۵ منتشر شد. این فیلم بر پایه موسیقی های آلبوم !Help از گروه بیتلز است و موضوعی مرتبط با نام آلبوم دارد.
• جان لنون
• پل مک کارتنی
جرج هریسون
رینگو استار
لئو مک کرن
النور برون
روی کینیر
• بیتلز
آلفی بیس
جرمی لوید
• پاتریک کارگیل
عکس کمک (فیلم)

کمک (فیلم ۲۰۱۰). کمک ( به انگلیسی: Help ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۱۰ و به کارگردانی راجیو ویرانی است. در این فیلم بازیگرانی همچون بابی دئول، موگدا گودسه، سوفیا هاندا، شریاس تالپاده ایفای نقش کرده اند.
عکس کمک (فیلم ۲۰۱۰)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

یاری

مترادف ها

service (اسم)
لوازم، کمک، کار، یاری، سابقه، وظیفه، خدمت، بنگاه، تشریفات، عبادت، استخدام، اثاثه، سرویس، نوکری، زاوری، درخت سنجد، یک دست ظروف، نظام وظیفه

help (اسم)
کمک، یاری، مساعدت، پایمردی، نوکر، مزدور، امداد

assistance (اسم)
کمک، معاونت، مساعدت، معاضدت، دستیاری، رسیدگی، مدد، همدستی، پایمردی، مراعات

helping (اسم)
کمک، یاری، یک وعده یا پرس خوراک

helper (اسم)
هم دست، کمک، یار، یاور، معین، معاون

assistant (اسم)
کمک، دستیار، یاور، معین، بر دست، معاون، نایب، ترقی دهنده، رهبریار

succor (اسم)
کمک، یاری، موجب کمک، کمک برای رهایی از پریشانی

adjutant (اسم)
کمک، یار، یاور، اجودان، معین

subservience (اسم)
کمک، چاپلوسی، تملق، زیر زاوری

avail (اسم)
کمک، استفاده، سود، فایده، ارزش

mate (اسم)
کمک، جفت، مات، دوست، شاگرد، همسر، رفیق، لنگه، همدم

relief (اسم)
کمک، تسکین، ترمیم، جبران، اعانه، برجستگی، بر جسته کاری، اسودگی، راحتی، جانشین، رسایی، ازادی، فراغت، حجاری برجسته، گره گشایی، اسایش خاطر، تشفی، خط بر جسته، رفع نگرانی

seconder (اسم)
کمک، تایید کننده، دوم شونده

subserviency (اسم)
کمک، چاپلوسی، تملق، زیر زاوری

furtherance (اسم)
تقویت، پیشرفت، کمک، تهیه وسایل

helpmeet (اسم)
کمک، همدست زن، زن یاور

succorer (اسم)
کمک

support (اسم)
پشت، تقویت، پا، کمک، طرفداری، تایید، پشت گرمی، تکیه گاه، پشتیبانی، متکا، پشت بند، ملاک، تکیه، نگاهداری، اتکاء، پشتیبان زیر برد، زیر بری

accommodation (اسم)
منزل، تطابق، جا، تطبیق، کمک، همسازی، وسایل راحتی، سازش با مقتضیات محیط، وام، مساعده

hand (اسم)
طرف، کمک، پیمان، دست، دسته، شرکت، خط، پنجه، پهلو، عقربه، دست خط، دخالت، یک وجب

adjoint (اسم)
هم دست، کمک، یار، دستیار، معاون استاد

aid (اسم)
هم دست، کمک، یاری، یاور، حمایت، مساعدت، مددکار، معونت

ancillary (صفت)
فرعی، تابع، کمک، کمکی، مربوط به کلفت

فارسی به عربی

اسکان , اغاثة , ثانیة , دعم , صاحب , فائدة , مساعد , مساعدة , مساعدة علی , ید

پیشنهاد کاربران

کَمَک یا کَمَک مُرغ، در اساطیر ایران و آئین زرتشت، نام پرنده ای غول پیکر و جادو اهریمنی است، که موجب تاریک شدن و بی باران ماندن زمین و خشک سالی و تباهی و ویرانی در آن می شود. این پرندهٔ عظیم الجُثّه، بدن خویش را در برابر نور و در برابر بارانی که از آسمان می بارید قرار می داد تا باران بر پشت او بریزد و هرگز به زمین نرسد. این پرندهٔ شوم، سرانجام با رشادت گرشاسب و هفت شبانه روز تیر افکندن وی به سوی او، نابود می شود و بر زمین می افتد.
...
[مشاهده متن کامل]

داستان اسطورهٔ کَمَک، شباهتی عجیب با برخی افسانه های اساطیری چین باستان دارد و از جمله اسطورهٔ ده خورشید و نبرد یی، کماندار بزرگ آسمانی با نُه خورشید و نابودی این نُه تا به نفع بقای یک خورشید را در اسطوره های چینی یادآوری می کند. البته باید گفت که گرچه در برخی روایات کهن ایرانی و زرتشتی به اسطورهٔ کَمَک اشاره شده است، امّا در آثار دیگر زرتشتی و از جمله در بندهش فرنبغ دادگی، نشانی از این مرغ افسانه ای ( کَمَک ) نیست و این عده ای را بر آن داشته که این روایت را شکل تحریف گونه ای از روایات باستانی چین بدانند.
در کتاب فارسی صد در بندهش، و در روایت داراب هرمزدیار ( ۱/۶۴ ) دربارهٔ کَمَک چنین روایت شده که با زاده شدن او، زمین بی باران و بدون فروغ می ماند و رودها می خشکند. بر مبنای این روایت، کَمَک مردم و حیوانات را می بلعد و همه جا ویرانی و تباهی پدید می آورد.
ویرانی و تباهی پدیدآمده توسط کَمَک، تداوم دارد تا زمانی که سرانجام گرشاسب او را نابود می کند و آبادانی و فراوانی را به زمین باز می گرداند.
در این روایت گرشاسب، خطاب به اورمزد می گوید:
«ای دادار اورمزد! مرا بیامرز و روان من را در بهشت جایگاه بخش، که چون کَمَک مُرغ پدید آمد، پر بر سر همهٔ جهانیان بازداشت و جهان تاریک کرد و هر باران که می بارید، بر پشت او می بارید و به دُم به دریا می ریخت و نمی گذاشت قطره ای در جهان ببارد. بدینسان همهٔ جهان از قحط و نیاز تباه شد. مُرغ گندم چیند، او ( =کَمَک ) ، می خورد و هیچکس تدبیر او، نتوانستی کردن.
سرانجام، من ( =گرشاسپ ) ، تیر و کمان برگرفتم و هفت شبان روز، چونان که باران بارد، تیر می انداختم و بر دو بال او می زدم، تا بال او سست شد و به زیر افتاد. ، بسیاری از مردمان را در زیر گرفت و هلاک کرد. من به گرز، منقار وی خُرد کردم، که اگر من آن نکردی، او عالم را خراب کردی و هیچکس بنماندی.

کمک
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/کمک_(پرنده)
کمک: همتای پارسی این واژه ی ترکی مغولی، این است:
اودا udā ( پارتی: udāy )
کمک یاردیم یاراماک یار همشون ترکین
کمک شاید ظاهرش فارسی باشه ولی اینجوری نیست
نیازی نیست شما سایت فرهنگستان ترکیه بیارید بگید نوشته فارسی میدونم اینجوری نوشته
اما کمک k�mək درواقع مصدره . در واقع انگار یکی تو اتش افتاده و هیزم هم داره میسوزه هیزم میشه k�m�r در حقیقت هر دو این ها یک ریشه دارن
...
[مشاهده متن کامل]

کمک واژه ای فارسی است و از واژه �کامک� فارسی میانه گرفته شده است و به مفهوم یاری رساندن است .
ترکها واژه ای بدین معنا ندارند و از واژه های :
1 - یاردیم :برگرفته از یاری فارسی حتی فعل �یاراماک� یعنی مفید از یاری فارسی گرفته شده .
...
[مشاهده متن کامل]

2 - دستک :از واژه دست فارسی گرفته شده به معنای تشویق و حمایت
3 - امداد : واژه ای عربی به معنای یاری رساندن
4 - در همه واژه نامه های عثمانی واژه کمک که در ترکی وجود دارد به مفهوم قویماق ( گذاشتن ) آمده است و ارتباطی به کمک فارسی ندارد .

Donation
در زبان انگلیسی کلمه please وجود دارد که به معنای خواهش و تمنا است، همچنین pleasure وجود دارد به معنای لذت و کامجویی.
درواقع pleasure یعنی خواهش و تمنایی که ذات انسان برای لذت ها دارد.
اگر کمک ( کامک ) را برابر این واژه انگلیسی قرار دهیم و معنای ( خواهش و تمنا کردن از دیگری، برای همیاری کردن در انجام یک کار ) را برای آن در نظر بگیریم، درستی سخن دوستان درباره کامک بیشتر روشن می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

کمک. [ ک ُ م َ ] ( ترکی ، اِ ) اعانت و مددکاری چه درکار و بار و چه در جنگ ، از لغات ترکی نوشته شد. ( غیاث ) ( آنندراج ) . مدد و اعانت و مددکاری چه در کار و بار و چه در جنگ. ( ناظم الاطباء ) . کومک. مدد. یاری. مساعدت. معاضدت. دستیاری. مدد. یاری. یاوری. اعانت. ( فرهنگ فارسی معین ) : امیرزاده رستم در جواب گفت من بر حسب کمک آمده ام. ( ظفرنامه یزدی ، ازفرهنگ فارسی معین ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- کمک راننده ؛ کسی که به راننده اتومبیل یاری کند. شاگرد شوفر. ج ، کمک رانندگان. ( فرهنگ فارسی معین ) .
- کمک کار ؛ مددکننده. یاری کننده. یاری کننده در کار.
- کمک کاری ؛ مددکاری. عمل و حالت کمک کار. رجوع به ترکیب قبل شود.
- کمک مالی ؛ به وسیله مال و پول کسی را یاری کردن. ( فرهنگ فارسی معین ) .
- کمکی ؛ معاون و مددکار و دستگیر. ( ناظم الاطباء ) .
|| فوجی که در جنگ برای اعانت تعیین کنند. ( ناظم الاطباء ) . || دستیار. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .
کمک اگر فارسی بود حداقل یبکبار در شاهنامه استعمال میشد
فارسی کمک یاری و پشتیبانیست چرا که بالای خود سایت نوشته کلمهات برابر یعنی اینا فارسی نیستند؟!
این کلمه در زبان های التایی مثل قزاقی و. . . همچنان استعمال میشه قابل ت جه کامنت بالاتر همان شخص

واژه کمک واژه که خیلی خیلی پارسی ریشه پهلوی دارد این واژه از واژه کم از واژه کم که در پهلوی هم کم خوانده می شود ساخته شده است
واژه کم
معادل ابجد 60
تعداد حروف 2
تلفظ [kam]
نقش دستوری قید
...
[مشاهده متن کامل]

ترکیب ( صفت ) [پهلوی: kam، مقابلِ بسیار]
مختصات ( کَ ) [ په . ]
آواشناسی kam
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
فرهنگ بزرگ سخن
فرهنگ لغت معین
یکی دوستان گفت که واژه کام ساخته شده است لغت نامه دهخدا بغضی از واژگان پارسی روبه اشتباه چون بعضی از منابع ها نداشته به بیگانگان ربط داده
ولی دکتر کزازی در مورد واژه ی " کام" می نویسد : ( ( کام به معنی خواست و آرزو در پهلوی نیز کام kām بوده است و بُن ِاکنون از فعل کامستن kamistan . ) )
( ( خور و خواب و آرام جوید همی،
وز آن زندگی کام جوید همی . ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 195 )
در جایی دیگر می نویسد : ( ( در جهان بینی ودایی ، کاما نام بَغی است که پاسدار پیوند در میانه ی زن و مرد و نرینه و مادینه است . ) )
( همان ، جلد اول ، ص 286. )
ای کاشک بعضی دوستان دست تر تحقیق کنند حرف زدند البته پان ترکیسم ها فرق دارد چون این جماعت آدم های غیر منطقی هستند
لطفا این انتشار بدهید

( Ayāridan ) , ( frayādidan ) = to help
کمک کردن:در پهلوی برابرش هست:اَیاریدن ( ایارید، ایاریده، ایار
فرَیادیدن:فرَیادید، فریادیده، فریاد.
( Ayār ) , ( dastgir ) , ( dastyār ) :ایّار، دستیار، دستگیر.
فرهنگ دهخدا در ریشه یابی برخی واژگان اشتباه دارد، مانند کمک و دوقلو. به دید من، برخی از شاگردان ایشان که مسئول جمع آوری و ریشه یابی واژگان بودند، خواسته یا ناخواسته شیطنت کرده اند.
کمک و یاری واژه های پارسی هستند. کمک از ریشه کام است ک = کامک. ولی اکنون کمک واگویش می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

کامه—کامک—کمک
آن دسته که نادانسته می گویند ترکی - مغولی است، باید بروند در دشت های آلتای ببینند می توانند ریشه یابی کنند یا خیر.

واژه کمک کاملا پارسی است چون در ترکی می شود یالدیم این یعنی کمک خیلی خیلی پارسی است.
در زبانِ اوستاییِ کهن، واژه یِ " اَوَر : avar" به چمِ " یاری، کمک" بوده است.
ترگویه ( ترجمه ) یِ واژه یِ اوستاییِ " اَوَر" در زبانِ پهلوی " کامَک: kamak " و " اَیاواریه: ayavarih "بوده است. این به روشنی نشان می دهد که واژه یِ " کُمک" برآمده از " کامَک" در زبانِ پهلوی است و واژه یِ "یاوری" نیز برآمده از واژه یِ " اَیاواریه" در پهلوی و " اَوَر" در اوستایی است.
...
[مشاهده متن کامل]

واژه یِ " کامَک" در زبانِ پهلوی از " کام" و پسوندِ " َ ک" ساخته شده است.
پرسش 1:
آیا در زبانِ تُرکی پسوندِ " َ ک" وجود دارد؟ به روشنی نَخیر.
پرسش 2:
آیا واژه یِ " کامَک/کُمک" در زبانِ ترکی تواناییِ فروکاهش به تکواژها را دارد؟ به روشنی نَخیر؛ چراکه در زبانِ تُرکی نَه واژه یِ " کام" وجود دارد و نَه پسوندِ " َ ک ".
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت:
در بخشهایِ 176 و 178 از نبیگِ "فرهنگنامه زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ کریستین بارتولومه آمده است:

کمککمککمک
کمک= یاری
还=کمک
Miuy=کمک
是个傻=یاری
کمک
پارسی باستان : کامه
پارسی پهلوی : کامک
پارسی نو: کمک
واژه ای با تبار ایرانی است
به چم کامیابی و کامجویی
و از واژه هایی است که در ترکی وام گرفته شده
و واژه comosیونانی به چم خوشی و comedy به چم لذت بردن از این ریشه گرفته شده است
...
[مشاهده متن کامل]

در جواب اینکه گفته میشود ریشه این کلمه ترکی است
باید گفت
زمانی که هیچ کس نبوده است ما و پدران ما بوده است
و ترکان چینی و تورانیان کجا بوده اند ؟

ترکی در قزاقی ازبکی و باشقیری و زبان یاکوتی هم استفاده میشود منبع :Doerfer, Gerhard ( 1967 ) T�rkische und mongolische Elemente im Neupersischen [Turkic and Mongolian Elements in New Persian] ( Akademie
...
[مشاهده متن کامل]
der Wissenschaften und der Literatur: Ver�ffentlichungen der Orientalischen Kommission ) ‎[1] ( in German ) , volume 3, Wiesbaden: Franz Steiner Verlag, pages 606–607

کمک
منابع• https://en.m.wiktionary.org/wiki/کمک#Persian
یاری یا ایّاری با واژگان aid انگلیسی یا aiutare ایتالیایی یا ayudare اسپانیایی و aidier فرانسوی از یک ریشه است
aid
/eɪd /
–�ORIGIN ME: from OFr. aide ( n. ) , aidier ( v. ) , based on L. adjuvare, from ad - ‘towards’ juvare ‘to help’.
...
[مشاهده متن کامل]

نزدیکی juvare به معنی کمک کردن با در نظر گرفتن تلفظ به شکل " یوواره" به شکل " یاور " در فارسی قابل توجه است .
ارتباط نزدیک بین adjuvare با در نظر گرفتن امکان گذار تلفظ " آدیُواره " یا " آدجُواره " به " آییواره " یا خلاصه تر آن " آییاره " و یا بالعکس با معادل فارسی آن " اَییاری" قابل توجه است .

کمک واژه ای پارسی است اگر ترکی بود تمام زبانهای ترکی از اون استفاده میکردند
ترکی یه زبان آلتایی هست و از اون زبونها باید ریشه یابی کنه
دستگیری و یاری مترادف فارسی هستن
دستگیری به معنای کمک در تاجیکستانهنوز رایج هست
منم هم نگر با آقای ( ع ) ، هستم، ، نخستین باره که ایشون راست میفرمایند. این بار دمش گرم😂👏🏼
یکی از اندک باره هایی که جناب ع درست میگه. کمک ترکیه و فارسی نیست.
برابر فارسی کمک میشه یاری
کمک کردن: یاری رساندن
Help
ریشه ی واژه ی کمک✅
همانطور که باید بدانید این کلمه را دهخدا نه تنها فارسی ندانسته بلکه ترکی دانسته هیچ ریشه ای در فارسی و حتی زبان های نسبتی که مانند اوستایی و سانسکریت میدهند هم نمیتواند کمکشان کند.
...
[مشاهده متن کامل]

اما ریشه این واژه در عین حال خیلی جالب است.
k�mək
تفسیر اول :💢
در ترکی k�m به معنی توده و پیله یا در کل به معنی چیزی که یکجا جمع شده است
k�m ək
در اینجا در حالت پسوند وسیله و یا حالت است مانند قازماق - بارماق. . .
که اگر بخواهیم آن را تفسیر کنیم بدین حالت دست می آوریم :
حالت همکاری ( جمع شدگی )
منه کمک ادین : با من همکاری کنید تا بتوانم کارم را درست انجام دهم
میتواند تا حدودی صحیح باشد✅
تفسیر دوم :💢
در تفسیر دوم میتوان این کلمه را از ریشه ی k�y به معنی صدا دانست
k�y�mək: حالت فرار کردن حیوانات با صدا
hay k�y : سر و صدا
این واژه در اورخون به صورت k� آمده و واژه ی خیلی قدیمی است
k� ( yu ) m ək
راهی برای ابراز صدا
به حالتی که انسان توسط صدایش کارش را انجام میدهد.
معادل این کلمه در فارسی به صورت یاوری کردن درست میتواند باشد.
لطفا جعل نکنید

yardım هم یه کلمه ترکی هست میتونید اتیمولوژی کلمه مراجعه کنید
جناب آریابوم شما با این تفاسیر از واژه" مکزیک" هم یک لغت آریایی خواهین ساخت!
کمک یک واژه ترکیست خواهشاً جعل نکنین
کمک
پارسی باستان: کامَه
پارسی پهلوی: کامَک
پارسی نوین: کمک
واژه �کمک� از ریشه �کام� است به معنی آرزوی خوب، کامیابی و یاری؛ و کمک کردن به معنی یاری کردن است برای رسیدن به یک آرزو و هدف ویژه.
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان پارسی در کنار واژه کمک واژه �یاری� هم به کار می رود که در پارسی پهلوی آن را �ایّاری� می گفتند که واژه عیار ( کمک رسان، جوانمرد ) در زبان اربی از آن گرفته شده است. واژگان پارسی �کمک� و �یاری� را می توان در زبان های دیگر نیز دید:
آذری: k�mək
قزاقی: Көмек
قرقیزی: jardam
تورکی: Yardım
ازبکی: Yordam
اربی: عیّار ( کمک رسان، جوانمرد )

تو فرهنگ پارسی به پهلوی بهرام فره وشی این مدلی نوشته کمک رو که فکر کنم همون فریاد هستش friyāt ، کمک دهنده dastyār، کمک شده friyāhit
این نسک رو به همتون پیشنهاد می کنم که دانلود کنید دو نسک هستش پارسی به پهلوی و پهلوی به پارسی
استعانت، اعانت، امداد، حامی، دستگیری، عون، مدد، مساعدت، مظاهرت، معاضد، معاضدت، معاون، معین، مواسات، هم دستی، همراهی، یار، یاری، یاور، یاوری
کمک با ضَمِّ کاف اول کلمه و فتح میم: یاری، یاری رساندن، دستگیری و به ترکی: یاردیم، کؤمَکلیک
کمک به عربی بمعنی عام کلمه: تعاون، معاونة، حمایة
کمک به عربی ( کمک بازو مانند کمک در نبرد و شمشیر زنی ) : معاضدة ؛ معاضدة هم خانواده عضد به معنی بازو ( فاصله آرنج تا کتف )
...
[مشاهده متن کامل]

کمک به عربی ( کمک دستی مانند پول دادن و بخشیدن چیزی ) : مساعدة ؛ مساعدة هم خانواده ساعد ( فاصله آرنج تا مچ دست )
کمک با فتح کاف اول کلمه و فتح میم:جزء دوم عبارت کم کمک به معنی آهسته آهسته، به آرامی، یواش یواش، به تدریج و به ترکی: یاواش یاواش، قاماس قاماس، آزچا آزچا، آز آز، آهیستا آهیستا، آستا آستا و به عربی تدریجاً، بقلة

یاری کردن
همکاری
این واژه ترکی است و sos از لحاظ ظاهری و معنایی برگرفته شده از ترکی است!
که مخفف کلمه: کشتی ما را نجات دهید >>> ship our save
امداد رسانی، پشتیبانی، درخواست کمک و نجات و. . .

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣١)

بپرس