کلام
/kalAm/
مترادف کلام: بیان، حرف، زبان، سخن، قول، گفتار، گفته، نطق
متضاد کلام: نوشتار
برابر پارسی: سخن، گفت، گفتار، گفتار، گویش
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: سخن، حرف مفید، قول، گفتار، ( در گفتگو ) ( به مجاز ) کلمه، ( در ادبیات ) در دستور زبان، مجموعه ی جمله هایی که معمولاً به هم ربط دارند و مطلبی را بیان می کنند، ( در ادیان ) دانش دینی متضمن بیان دلایل درباره ی عقاید دینی، ( در قدیم ) ( به مجاز ) کلام الهی، قرآن
برچسب ها: اسم، اسم با ک، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
چه زبان است اگر گفت ندانست کلام.
( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 390 ).
بر لفظ زمانه هر شبانروزی بسیار شینده مر کلامش را.
ناصرخسرو.
تو فرمائی که شیطان را نباید.کلام پرفسادش را شنیدن.
ناصرخسرو.
ابتداء کلیله و دمنه و هو من کلام بزرجمهر بختگان. ( کلیله و دمنه ).پر دل چو جوز هندی و مغزش همه خرد
خوشدم چو مشک چینی و حرفش همه کلام.
خاقانی.
طوطی شکر شکستن دیگر روا نداردگر پسته ات ببیند وقتی که در کلامی.
سعدی.
اگر سالی بر سر جمعی سخن گفتی تکرار کلام نکردی. ( گلستان ).حسن کلام انوریست اینکه می کند
تا اینزمان حکایت احسان بوالحسن.
سلمان ساوجی.
- بطی ءالکلام ؛ آهسته سخن. کسی که به آهستگی و ملایمت سخن می گوید. ( ناظم الاطباء ).- به کلام درآوردن ؛ به سخن برانگیختن. به گفتار واداشتن :
به هیچ شهر نباشد چنین شکر که تویی
که طوطیان چو سعدی درآوری به کلام.
سعدی.
- حاصل کلام ؛ خلاصه کلام. محصل کلام. هر سه دراختصار و کوتاهی سخن بکار می رود. ( از ناظم الاطباء ).- رد کلام کردن ؛ سخن را باطل کردن. رد کردن. اعتراض کردن. ( ناظم الاطباء ).
- کلام آسمانی ؛ کلام خدا. کلام الهی. وحی. کلام آفریدگار :
کلیم آمده خود با نشان معجز حق
عطا و لوح و کلام و کف و رخ انور.
ناصرخسرو.
- کلام آفریدگارِ ؛ قرآن : بزرگتر گواهی بر اینچه می گویم کلام آفریدگار است. ( تاریخ بیهقی ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - سخن گفتار . یا کلام الهی . کلام باری . یا کلام باری ( حق ) . گفتار خدا قر آن : ( و دانستن تفسیر کلام باری عزشانه و معانی اخبار رسول صلوات الله علیه و آله لازمست . یا کلام جامع . آنست که شاعر در شعر خود نکات اخلاقی و فلسفی آورد و یا از اوضاع زمان سخن گوید چنانکه قوامی گنجوی گوید : ( مویم از غم سپید گشت چو شیر دل ز محنت سیاه گشت چو تار ) . ( این ز عکس بلا کشید خضاب وان ز راه جفا گرفت غبار ) . ( ترجم. ابیات براون ) یا کلام منثور . نثر . یا کلام مستدام . کلام الهی . یا کلام منطوم . نظم شعر : ( بدانکه عروض میزان کلام منظوم است ) . یا میان کلامتان شکر . چون خواهند در میان سخن دیگری سخن گویند این جمله را بر زبان آرند . یا کلام نرم کردن . سخن سنجیده و نرم گفتن : ( گذشت عمر و نکردی کلام خود را نرم ترا چه حاصل از این آسیای دندانست ? ) ( صائب ) ۲ - جمله ای که مفید فایده یا خبری باشد بنحوی که چون گوینده خاموش شود شنونده در انتظار نماند . یا کلام لفظی . عبارت از سخن معمولی است که بوسیل. ادای حروفی خاص که دلالت بر معانی مخصوصی که در نفس متکلم است میکند ۳ - علمی است که متضمن بیان دلایل و حجج عقلی در باب عقاید ایمانی و رد بر مبتدعان و اهل کفر و ضلالت است . توضیح : این علم زایید. بحثها و مناقشاتی است که از اواخر قرن اول هجری میان مسلمانان دربار. مسایل اعتقادی از قبیل توحید و تجسیم و جبر و اختیار و ایمان و کفرو امثال آنها در گرفت و چون طرفداران هر یک ازین مباحث محتاج دلایل برای اثبات عقاید خود بودند و هر استدلالی طبعا نتیج. بحثهای عقلانی است ازین راه برای هر دسته اصول و مباحثی فراهم آمد که علم کلام از آنها تشکیل شد . در وجه تسمی. آن اختلافست : بعضی گویند چون قدیمترین مساله ای که در میان مسلمانان راجع بان اختلاف افتاد و بحث و مناقشه در آن شروع شد مساله کلام الله و خلق قر آنست این علم را بسبب تسمی. به اهم بدین نام نامیدند . برخی دیگر گویند از آنجا که مبنای این علم تنها مناظرات نسبت به عقاید است و نظری بعمل در آن علم نیست آنرا کلام گفته اند . گروهی گویند که اصحاب این علم در مسایلی تکلم کرده اند که گذشتگان از تکلم کرده اند که گذشتگان از تکلم آن خود داری کردهاند لذا بدین نام نامیده شده .
جمع کلم
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. سخنی که مفید معنی تام باشد، عبارت یا جمله ای که از مسند و مسند الیه ترکیب شود و دارای معنی باشد.
* کلام پهلودار: [مجاز] = سخن * سخن پهلودار
* کلام سمین: [مقابلِ غث] [قدیمی، مجاز] سخن استوار و محکم.
فرهنگستان زبان و ادب
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه آزاد فارسی
کلام (عرفان)
(در لغت به معنی سخن با فایده)، در سه معنی به کار رفته است: 1. الفاظ و لغاتی که از اصوات و حروف تشکیل شده و به واسطة تموّج هوا مراد گوینده را به شنونده می رساند. گاه در این مقام از وجود نوشتاری این اصوات و حروف استفاده می شود. بنابراین کلام، وجود لفظی و کتبی یک مدلول است 2. قدرت و نیروی گوینده که به واسطة بهره از مخارج حروف و صورتِ نوشتاریِ آن، مراد خود را بیان می دارد. همة ادیان خداوند را متکلم دانند. اشعریان کلام خدای را مفهوم و مدلول کتب سماوی دانند و حنابله وکرامیه کلام خدای را بسان مخلوق حروف و اصوات مسموع دانند. عرفا و محققان کلام حق را در مراتب گوناگون اعتبار می کنند و چون کلام را اظهارِ مکنونات غیبی می دانند، ظهور حق را در مرتبة اسماء و صفات، اعیان ثابته، نفس رحمانی و بالاخره تمام کتاب آفرینش، کلام حق می دانند و در این میان موجوداتی را که واجد تمام کمالات لازمة خود هستند، «کلمات تامّه» می خوانند؛ همچون عقل مفارقه و انسان های کامل چون مسیح (ع)، محمد(ص) و ائمة اطهار(ع). 3. به معنی اصلاحِ دانشِ کلام.
58010400
(در لغت به معنی سخن با فایده)، در سه معنی به کار رفته است: 1. الفاظ و لغاتی که از اصوات و حروف تشکیل شده و به واسطة تموّج هوا مراد گوینده را به شنونده می رساند. گاه در این مقام از وجود نوشتاری این اصوات و حروف استفاده می شود. بنابراین کلام، وجود لفظی و کتبی یک مدلول است 2. قدرت و نیروی گوینده که به واسطة بهره از مخارج حروف و صورتِ نوشتاریِ آن، مراد خود را بیان می دارد. همة ادیان خداوند را متکلم دانند. اشعریان کلام خدای را مفهوم و مدلول کتب سماوی دانند و حنابله وکرامیه کلام خدای را بسان مخلوق حروف و اصوات مسموع دانند. عرفا و محققان کلام حق را در مراتب گوناگون اعتبار می کنند و چون کلام را اظهارِ مکنونات غیبی می دانند، ظهور حق را در مرتبة اسماء و صفات، اعیان ثابته، نفس رحمانی و بالاخره تمام کتاب آفرینش، کلام حق می دانند و در این میان موجوداتی را که واجد تمام کمالات لازمة خود هستند، «کلمات تامّه» می خوانند؛ همچون عقل مفارقه و انسان های کامل چون مسیح (ع)، محمد(ص) و ائمة اطهار(ع). 3. به معنی اصلاحِ دانشِ کلام.
58010400
wikijoo: کلام
مترادف ها
زبان، لسان، کلام، تکلم، سخنگویی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سخن. گفت. حرف:کلام
ذکر الهی. ذکر خدا.
لغت عربی مشتق از کلمه
کلمه ، کلم ، کلامه ، تکلم ، متکلم و . . . عربی هستند و به دری دخیل شده اند
کلمه ، کلم ، کلامه ، تکلم ، متکلم و . . . عربی هستند و به دری دخیل شده اند
نوشتن کلام به انگلیسی:Speech
معنی کلام سخن ، حرف و . . .
متظاد نوشتار
متظاد نوشتار
معنی سخن، حرف ، زبان و. . .
متظاد نوشتار
متظاد نوشتار
و معنی کلام سخن و . . . است
و معنی این کلمه سخن و. . . است
معنی کلام
سخن
این کلمه عربی است.
سخن
این کلمه عربی است.
معنی کلام و این کلمه عربی است
سخن
حرف
گفتار
حرف
گفتار
کلام هم معنی جمله را می دهد و مفرد آن کلمه است . و لفظ کلمه ( به معنای گفته ) و خود کلمه از کَلِم به معنای جراحت که اثر ظاهر و ملموسی دارد و وجه اشتراکش با کلمه اینه که بعضی از سخنان هم همان طور که زخم و یا جراحت اثری بر جا می گذاره سخن هم تاثیر معنوی بر دل مخاطب مگذاره یعنی بر دلش جراحت ناملموس داره.
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
همان گونه که دوستان فرهیخته گفنه اند " کلام " یک واژه تازی است و به معنای سخن ، گفتار و برابر آن در اوستا و پارسی " مانثر " است ، به کلام مقدس در زبان پارسی " سپند مانثر " گویند.
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
واژاس ( سنسکریت: واچاس )
واکْتو ( سنسکریت )
هاسَن ( سنسکریت: بْهاسَنَ )
سَمیاگ ( سنسکریت: سَمیاگواچ )
واکُوید vãkovid ( سنسکریت: واکُّویدَ )
واژاس ( سنسکریت: واچاس )
واکْتو ( سنسکریت )
هاسَن ( سنسکریت: بْهاسَنَ )
سَمیاگ ( سنسکریت: سَمیاگواچ )
واکُوید vãkovid ( سنسکریت: واکُّویدَ )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)