کجه


معنی انگلیسی:
hook

لغت نامه دهخدا

( کجة ) کجة. [ ک ُج ْ ج َ ] ( ع اِ ) بازیی است مر کودکان را که کُره مانندی از پارچه و مانند آن می سازند. به هندی کیند است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). گوی مانندی که از پاره های کرباس و جز آن سازند و کودکان با وی بازی کنند. ( ناظم الاطباء ). کجه و رجوع به کجه شود.
کجه. [ ک َ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) هر چیزی که نوک آن کج و خمیده باشد. || قلابی که بدان گوشت آویزان کنند. ( ناظم الاطباء ).

کجه. [ ک َج َ / ج ِ ] ( اِ ) کجة. کچه.انگشتری بی نگین که بدان شبها بازی کنند و کجه بازی همان بازیی است که امروز انگشتربازی نامند. ( حاشیه دیوان رودکی چ مرحوم سعید نفیسی ص 1045 ) :
چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه
با نیک و بد دایره درباخت کجه
هنگامه شب گذشت و شد قصه تمام
طالع بکفم یکی نینداخت کجه.
( منسوب به رودکی از یادداشت مؤلف ).
شاید این کلمه کُجه بمعنی کُجی و مهره کبود یا مطلق مهره باشد. ( از یادداشت مؤلف ). مرحوم سعید نفیسی نیز احتمال داده اند که این کلمه کُجه یا کُچه باشد و آن همان مهره کبود پررنگی است که برای دفع چشم زخم بر پیشانی ستور بندند و در نظر قربانی کودکان گذارند و در زمان ما کُجی می گویند و شاید در زمان قدیم با آن یک قسم مهره بازی می کرده اند.

کجه. [ ک ُ ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رود میان خواف بخش شهرستان تربت حیدریه جلگه ای و گرمسیر. سکنه 64 تن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

کجه. [ ک ُج ْ ج َ ] ( ع اِ ) چیزی است که طفلان از پاره های کرباس مدور سازند و بدان بازی کنند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کُجَّة شود.

کجه. [ ک َج ْ ج َ ] ( اِخ ) قصبه ای بوده است نزدیک چالوس که به نام های کچه و کجو و کجویه یا کچو نیزنامیده شده است. رجوع به سفرنامه مازندران ص 27 و 154 و ترجمه آن ص 50 و 205 و نیز رجوع به کچه شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) انگشتر ی بی نگین که بدان شبها بازی کنند : [ چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه با نیک و بد دایره در باخت کجه ... ] . ( رودکی ) توضیح آقای نفیسی احتمال داده اند که این کلمه [ کجه ] یا[ کچه ] بضم اول باشد و آن همان مهر. کبود پر رنگی است که برای دفع چشم زخم بر پیشانی ستور بندند و در [ نظر قربانی ] کودکان گذارند و در زمان ما [ کجی ] بضم اول میگویند و شاید در زمان قدیم با آن یک قسم مهره بازی میکرده اند ] . ( سعید نفیسی . در بار. چند لغت . یاد نام. پور داود ) ولی با ایهامی که در [ کجه باز ] هست بفتح صحیح مینماید .

فرهنگ عمید

= کچه

گویش مازنی

/kajje/ نام قدیمی کچه رستاق از بلوک منطقه ی کجور & کجا

واژه نامه بختیاریکا

( کُجِه ) کجا

دانشنامه عمومی

کجه (فردوس). روستای کجه، روستایی است در دهستان حومه از توابع بخش مرکزی شهرستان فردوس است.
این روستا، بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵، ۳۶۱ نفر جمعیت داشته[ ۱] که نسبت به سرشماری ۱۰ سال قبل ( ۳۴۳ نفر در سال ۱۳۸۵[ ۲] ) ، رشد سالانه حدود ۰٫۵ درصد داشته است.
مردم این روستا درواقع جزو عشایر خراسان بوه اند که به تدریج در یکجا سکونت گزیده اند.
روستای کجه در فاصله ۴۵ کیلومتری غرب شهر فردوس واقع شده است. مردمش شیعه بوده و به گویش تونی و نه فردوسی صحبت می کنند.
عکس کجه (فردوس)عکس کجه (فردوس)عکس کجه (فردوس)عکس کجه (فردوس)

کجه (کرمان). کجه ( کرمان ) ، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان کرمان در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان درختنگان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
عکس کجه (کرمان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

کِجٕه در مازنی چم کجا را دارد.
نمونه :
کِجٕه دَر شورنی
کجا داری میری
این را هم بدانید در گویش مازندرانی ناهمتایی هایی هرچند کم وجود دارد مانند سایر زبان ها و گویش ها.
در گویش قمی کَجه به معنای قفسه نگهداری پرنده می باشد.
در بهرغان فارس بمعنی/کجا؟/چه مکانی؟
کَجِه:به زبان محلی مازندرانی یعنی قاشق
در زبان لری بختیاری به معنی
کجا. جایی می خواهی بروی. کجاست
Kojaneh

بپرس