کاخ توپکاپی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کاخ توپکاپی استانبول، یا توپکاپی سرایی، قصرتوپ قاپو، محل سکونت سلاطین عثمانی، حرم سرا و دادگاه عثمانی و همچنین مرکز مدیریت حکومت بوده است. ساخت کاخ توپکاپی از سال ۱۴۵۹ آغاز شد و در سال ۱۴۷۸ به پایان رسید. کاخ توپکاپی در واقع دومین کاخ عثمانی ست که در استانبول بنا شد.این کاخ ۴ قرن خانه سلاطین عثمانی بود و ۲۵ سلطان عثمانی در آن زندگی کردند، از سلطان محمد دوم تا سلطان عبدالملک همگی در کاخ توپکاپی سکنی داشتند. امروز قصر توپقاپی به موزه تبدیل شده است و از جذاب ترین جاذبه های توریستی ترکیه است.در این موزه بسیاری از آثار ادبی و هنری ایران نیز نگاه داشته می شود. در این موزه آثاری همچون لباس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، شمشیرهای مختلف او، دندان، مو، کفش او و غیره نگهداری می شود.
توپْکاپی، کاخ، یا توپکاپی سرایی، قصرتوپ قاپو، اقامتگاه نخستین سلاطین عثمانی واقع در استانبول که نزدیک به ۵۰۰ سال مرکز رسمی نظام حکومتی این سلسله بود. این کاخ را سلطان محمد دوم در میان سال های ۸۶۳-۸۸۳ ق/۱۴۵۹-۱۴۷۸م ساخت، و اقامتگاه رسمی خود قرار داد. جانشینان او نیز در همان جا اقامت گزیدند، تا این که در ۱۲۷۰ق/۱۸۵۳م سلطان عبدالمجید کاخ «دُلْمه باغچه» را برای اقامت انتخاب کرد. کاخ توپکاپی که مقر اصلی حاکِمان پر قدرت بود، جایگاه نگاهداری یکی از بزرگ ترین گنجینه های جهان گردید که تا امروز باقی مانده است. بناهای اصلی و بی همتای این مجموعه در ۱۳۴۲ق/۱۹۲۴م به عنوان موزه گشایش یافت و در معرض بازدید همگان قرار گرفت. نام توپکاپی سرایی از سدۀ ۱۳ق/۱۹م به این مجموعه ساختمان ها داده شده است. در اصل این نام برای کاخ تابستانی ای که زمانی نزدیک به دروازۀ توپ (توپ قاپوسی) که در دیوار کنار ساحل بود، به کار برده می شد. نام پیشین این مجموعه کاخ نو (ینی سرای) برای تشخیص آن از کاخ کهن (اسکی سرای) بود. سلطان محمد دوم بی درنگ پس از تسخیر استانبول در ۸۵۷ ق/ ۱۴۵۳م، ساختمان این اقامتگاه سلطنتی را در فضای وسیعی در مرکز شهر آغاز کرد. امروزه، آثاری از کاخ کهن برجای نیست، و ویرانی آن و دیگر کاخ های آغازین دورۀ عثمانی در بورسه، ادرنه و استانبول بر اهمیت تاریخی کاخ توپکاپی می افزاید. در واقع، این بنا اثر بازماندۀ نادری است که تا سدۀ ۱۳ق/۱۹م به عنوان کاخ سلطنتی کاربری داشته، و در اواخر قرون وسطی ساخته شده است و اصول سنت های معماری غیرنظامی را در بر دارد که مـی توان آن ها را تا کاخ های عباسیِ متعلق به سده های ۲ و ۳ق/ ۸ و ۹م در عراق، و پیش از آن تا کاخ های دوران باستان دنبال کرد. به عنوان مثال، در انتهای شمالی بناهای کاخ اصلی باغ هایی است که به روش تراس بندی ساخته شده، و یادآور باغهای معلق بابل (حدائق معلقه) و جنات العریف در گرانادا (غرناطه) است. به این سبب، ویژگی های این کاخ بیش تر با اقامتگاه های سلطنتیِ هم زمان خود در بخش های دیگر آسیا، از جمله ایران رابطه دارد تا با سنت های کاخ سازی اروپا. شاخص کاخ اروپایی بنای چند طبقه، و شکل مکعبی با نمایی قرینه است. برخلاف آن، کاخ توپکاپی یک طبقه، در محوطه ای بـه وسعت ۰۰۰، ۶۰۰ مـ ۲، محصور در دیوار و برج و بارویی رفیـع است؛ با این حـال ــ چون از دور، از سوی دریا به آن نگریسته شود ــ موقعیت بناهای اصلی کاخ در بالای تپه و ساختمان آن بر پایه های سنگی مرتفع عظمتی غیرمعمول به آن ها بخشیده است. درگذشته، کسانی که از خشکی به آن جا می رسیدند، نه با نمایی به شیوۀ اروپایی، بلکه با ۳ دروازۀ مستحکم متوالی مواجه می شدند. این ورودیهای تشریفاتی نزدیک شدن تدریجی افراد را به شخص سلطان که در اقامتگاه خصوصی اش در مرکز مجموعه بناها به سر می برد، ممکن می ساخت. از آن جا که تمامی قدرت در اختیار شخص سلطان بود، دسترسی به وی، به ویژه در نخستین سده اهمیت خاصی داشت. بعدها، پس از کناره گیری سلاطین از جامعه، گرچه قدرت دیگر تنها در دست شخص سلطان نبود، اما «باب عالی» کانون نمادین امپراتوری، و محلی که عدالت از آن جا اجرا می شد، باقی ماند. به همین سبب، ۳ دروازۀ کاخ توپکاپی و محوطه های میان آن ها اهمیت فراوان داشتند. هر یک از بناهای گوناگون محصور در محوطۀ کاخ را منحصراً برای فعالیتی خاص ــ چه امور داخلی، چه امور اداری ــ ساخته بودند و در آن ها هزاران تن از طبقات گوناگون به کار اشغال داشتند. با وجود این، ساختن بناهای نو، تخریب و تغییر بعضی بناها بنابر نیاز زمان برای استفاد ه های دیگر یا سلیقۀ زمان، و مرمت ها به دلیل مصائبی مانند زلزله ها و آتش سوزی ها در ۵۰۰ سال تاریخ این کاخ باعث پیچیدگی تاریخچۀ این مجموعۀ ساختمانی شده است.
پیشینه تاریخی
بررسی های باستان شناختیِ محل، با توجه به گذشتۀ تاریخی آن پیچیده تر است. بناهای اصلی کاخ در محل ارگ کهن یونانی مورد استفاده در دورۀ بیزانس قرار داشت سِپتیمیوس سِوِروس امپراتور روم این شهر را که از سدۀ ۲م متحد روم بود ــ در پی پشتیبانیِ آن از رقیب او در جنگ های داخلی ــ در ۱۹۶م کاملاً ویران ساخت. همین امپراتور بعدها شهر بیزانس را با مقیاس بزرگتری با کلیۀ ساختمان های غیرنظامی ای که زندگی شهری روم به آن نیازمند بود، بازسازی کرد. در ۳۳۰م، قسطنطین اول۱ ــ که تازه مسیحی شده بود ــ این شهر را به عنوان پایتخت روم شرقی برگزید. در دورۀ سلطنت قسطنطین ( Constantine) و جانشینان وی، کلیساهای مسیحی جایگزین معابد بت پرستی این ارگ شدند. یکی از آنها، کلیسای هاگیا ایرنه هنوز در محوطۀ توپکاپی برجا ست. یوستی نیانوس اول در ۵۳۷ م آن را بازسازی کرد؛ و در همان زمان کلیسای بسیار بزرگ تر هاگیا سوفیا (ایاصوفیه) در نزدیکی آن ساخته شد که بعدها مرکز نگهداری جنگ افزار گردید. بیشتر بناهای دیگر قبل از ساختن کاخ، از میان برداشته شدند. اما از پیهای آن ها باز استفاده شد؛ به ویژه، به سبب کمبود ذخایر آب، آب انبارهای کهن و تأسیسات مربوط به آب اهمیت خود را حفظ کردند. از دیوارهای حفظ شدۀ ارگ در تراس هایی که ساختمان های اصلـی کاخ را در بر داشتنـد، نیز استفاده شـد. بیـش از ۲ کمـ از دیوارهای قدیم هم در ساختمان دیوارهای سمت دریا باقی ماند. با این همه، در حدود اواخر سدۀ ۱۳ق/۱۹م، این دیوارها و کوشک های دورۀ عثمانی نزدیک آن ها ــ به ویژه پس از ساختن راه آهـن به مـوازات طولشان در ۱۲۸۸-۱۲۸۹ق/۱۸۷۱-۱۸۷۲م ــ رو به ویرانی نهادند. استفاده از بناهای بیزانسی در داخل کاخ جنبۀ آرمانی داشت و یادبودی از پیروزی سلطان محمد دوم بر این شهر در ۸۵۷ ق/ ۱۴۵۳م بود. محمد دوم با آگاهی از سنت معماری بیزانس، به جای کلیسای حواریون مقدس ــ که در اصل قسطنطین در سدۀ ۴م برای بنای آرامگاه خود ساخته بود ــ مسجد فاتح را ساخت و در کنار آن آرامگاهی برای خود برپا کرد. در واقع سلطان محمد فاتح بنیان گذار مجدد قسطنطنیه۲ با ظاهری اسلامی بود، همان طور که قسطنطین شهر را در یک هزار سال پیش تر، با ظاهر مسیحی روی شهر بیزانس بازسازی کرده بود. به نظر می رسد که سلطان محمدکاخ خود را بر روی ارگ بیزانسی به عنوان واکنش سلطانی فاتح به کارهای پیشینیان مغلوبش ساخت؛ همان گونه کـه «باب همایون» ــ ورودی اصلی کاخ تـازۀ سلطـان محمـد ــ درست رو به روی دروازۀ اصلی کاخ بزرگ بیزانسی بنا شد که ویرانه هایش در فاصله ای از ایاصوفیه هنوز برجا بود.
موقعیت شهری
شهر تاریخی استانبول در شبه جزیره ای پرشیب و فراز و تقریباً مثلث شکل قرار دارد و کاخ توپکاپی در انتهای شرقی شبه جزیره در بالای تپه با منظره ای چشمگیر ساخته شده است. در کنار این دماغه که «سرای بورنو» نامیده می شود، ۳ گسترۀ آبی به هم می پیوندند: در بخش شمال غربی، ورودیِ مصب که آن را «هالیچ» می خوانند، قرار دارد؛ در سمت شمال شرقی، دهانۀ تنگۀ بُسفُر تنها راه دسترسی به دریای سیاه است؛ در سمت جنوب، دریای مرمره واقع شده است که از طریق تنگۀ داردانل به دریای مدیترانه راه می یابد. به این ترتیب، کاخ در بخش اروپایی ترکیه، ولی مشرف به سواحل غربی آسیا ست. لقب سلطان محمد، «سلطان البرّین و خاقان البحرین» که در کتیبۀ بنای دروازۀ اصلی کاخ نوشته شده است، رابطه ای مستقیم با موقعیت جغرافیایی استانبول دارد. وضع طبیعی استانبول به اهمیت راهبردی موقعیت آن می افزاید، زیرا خشکی با شیب تندش از هر دو سو، دفاع از شهر را آسان می کند. بر قلۀ این پشته، جایی که زمانی ارگ در آن جا واقع بوده است، اکنون بناهای اصلی کاخ جای دارد. این کاخ برخلاف ارگ کهن، برای استفادۀ نظامی ساخته نشده بود. دیوارها و استحکامات آن نیز فقط برای جلوگیری از ورود بیگانگان و یا خروج ساکنان سرکش آن بود؛ حتی بلندیِ دیوارها بـرای پنهان کـردن کاخ نبود، زیـرا موقعیت آن در بالای تپه ــ که کاخ را هم از دریای پیرامون و هم از دامنۀ تپه های اطراف نشان می داد ــ یادآور قدرت سلطان برای اتباعش بود. منظرۀ مسجدهای گنبد دار شهر، و کاخ بالای تپه در میان جنگل وسیع اطرافش برای کسانی که از مسیر دریا به استانبول می آمدند، منظرۀ چشمگیر زیبایی به وجود آورده بود. ساختمان های اصلی کاخ روی پشته در یک خط در جهت تقریبیِ جنوب ـ شمال قرار گرفته بودند. در آغاز، سطح محوطۀ بالای پشته بیش ازحد باریک بود و جایی برای ساختن بناهایی، مانند آشپزخانه، اصطبل ، ساختمان های سلطنتی، حیاط سوم و حرم نداشت؛ از این رو، لازم بود که در گام نخستِ ساخت و ساز، اطراف تپه ها تراس بندی شود. آن گاه برآوردن این بناها بر فراز شالوده های سنگی ای که از آن ها یاد شد، به ابهت کاخ ها، به ویژه از دید دور می افزود. بنای کاخ در بالای تپه برای سلطان دید به دریا و ناحیۀ پرجنب و جوش بندر در هالیچ را ممکن می ساخت. پس، موقعیت کاخ تا حدودی با این ایده سازگاری داشت که حکمران اسلامی باید نگهبان اتباعش باشد تا به آن ها ظلم نشود. این جنبۀ پیوند کاخ با پیرامون خود، در معماری آن با ساخت شماری از بناها مشهود است که به سلطان بی آنکه دیده شود، امکان مراقبت پیرامون را می داد. قابل توجه ترینِ این بناها قصر عدالت است که آنچه امروزه از آن باقی است، ساختۀ سلطان محمود دوم (سل ۱۲۲۳-۱۲۵۵ق/۱۸۰۸-۱۸۳۹م) است و یک مهتابی مرتفع باسنگ آهکی جلادار و شیروانی ای ورق سربیِ مخروطیِ بلند دارد که بر روی یک برج مربع کهن تر، با بلندایی بیش از ۴۰ متر واقع است. موقعیت این برج در بالاترین نقطۀ تپه در میان بناهای یک طبقۀ پیرامونش بسیار چشمگیر است.
← دیوارها و باب همایون
...

پیشنهاد کاربران

بپرس