چوب. ( اِ ) ماده پوشیده از پوست ، تشکیل دهنده درخت اعم از ساقه و ریشه و شاخه آن. ماده ای سخت که ریشه وساقه و تنه و شاخه درخت را تشکیل میدهد. ( از ناظم الاطباء ). ماده ای سخت که ریشه و ساقه و تنه و شاخه درخت را تشکیل میدهد و آن را برای سوزاندن و ساختن اشیاء بکار برند. خشب و خشبه. ( دهار ) ( منتهی الارب ). مطیر. نضار. ( منتهی الارب ). چوب در گیاهان مجموعه ای از آوندهای چوبی و رشته های چوبی و زنبوری چوبی است که بهم فشرده شده است و تمام این قسمتها بواسطه طبقه زاینده ریشه و ساقه ساخته میشود و هرچه ساقه ای کهن تر باشد چوبی که در آن دیده میشود بیشتر است. در چوب علاوه بر سلولز و ترکیبات نزدیک به آن مقداری لینیین یافت میشود و ممکن است موادی در آن باشد که به مصارف مختلف برسد. مانند ماده رنگین بقم که از چوب بقم گرفته میشود. ( گیاه شناسی حسین گل گلاب ص 43 ) : گرچه از طبعند هر دو به بود شادی ز غم ور چه از چوبند هر دو بِه ْ بود منبر ز دار.
عنصری.
گر بد آمدت گهی ، اکنون نیک آید کز یکی چوب همی منبر و دار آید.
ناصرخسرو.
عصای کلیم اربدستم بدی به چوبش ادب را ادب کردمی.
خاقانی.
چوب را چون بشکنی گوید طراق این طراق از چیست از درد فراق.
مولوی.
که تواند که دهد میوه رنگین از چوب یا که تاند که برآرد گل صدبرگ از خار.
سعدی.
اجتراع ؛ چوب از درخت بازشکستن. ( تاج المصادر بیهقی ). النجج ؛ چوب خوشبوی که بخور کنند جهت معده مسترخی نیک نافع است. تهزیع؛ شکستن چوب و جز آن. شمراخ ؛ چوب خوشه انگور. ثفروق ؛ چوب خوشه انگور، که دنباله انگور و خرما بدان پیوسته است. ج ، ثفاریق. ثقاف ؛ چوب راست کن. خُشُب ؛ چوبها. خشب ؛ چوب درشت. خشبه ؛ چوب درشت. خصله ؛ چوب خاردار. ( منتهی الارب ). خفض ؛ چوب خم دادن. ( تاج المصادر ). خیسفوج ؛ چوب کهنه یا خاص است بچوب درخت عشر. ( منتهی الارب ). سفن ؛ چوب سازی. ( دهار ). شریج ؛ نوعی چوب که از آن کمان سازند. شطیبه ؛ چوب به درازا بریده. غمشوق ؛ چوب خوشه انگور. عود سمح ؛ چوب بی گره. عود صلاد؛ چوبی که آتش نگیرد. عودصلب المکسر؛ چوب نیکو و سخت. عَیازِر؛ چوبها. فدر؛ چوب زودشکن. قصف العود؛ چوب زودشکن. قیقب ؛ چوب که از وی زین سازند ( ابن درید گفت که آن را آزاددرخت خوانند ). لوة؛ چوبی که بدان بخور کنند. لیته ؛ چوبی که بدان بخور کنند. ( منتهی الارب ).بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
کنده، قسمت های سفت وسخت درخت، آن قسمت اززیرپوست ( اسم ) ۱ - ماده ای سخت که ریشه و ساقه و شاخ. درخت را تشکیل میدهد و آنرا برای سوزاندن یا ساختن اشیا بکار برند. ۲- واحد پول است در معاملات بازاری این اصطلاح بسته بمقدار معامله است . اگر معامله کلان باشد و در آن گفتگو از هزار ( تومان ) بود یک چوب معادل یک هزار ( تومان ) است و در غیر این صورت مراد از یک چوب یک تومان است چوق . یا پای چوب ایستادن . در اصطلاح کاسبهای میدان حاضر شدن شخصی برای خرید جنس ( دست اول )در صبح زود در میدان و منتظر قپان کردن آن شدن پس از خرید . تلفظی از چوب
فرهنگ معین
[ په . ] (اِ. ) ۱ - ماده ای سخت که ریشه و ساقه و شاخة درخت را تشکیل می دهد و آن را برای ساختن اشیاء به کار می برند . ۲ - تنة بریده شدة درخت . ۳ - (عا. ) واحد پول در معاملات بازار و بسته به بزرگ بودن و یا کوچک بودن معامله : ۱٠٠٠چوب یعنی ۱٠٠٠ تومان . ،~ ل
فرهنگ عمید
قسمت سفت و سخت زیر پوست درخت که در صنعت و ساختن اشیای چوبی به کار می رود. * چوب خوردن: (مصدر لازم ) [مجاز] کتک خوردن. * چوب زدن: (مصدر متعدی ) ۱. کسی را با چوب کتک زدن. ۲. [عامیانه، مجاز] قیمت گذاشتن و به فروش رساندن اجناسی از طریق حراج، حراج کردن جنس. * چوب شدن: (مصدر لازم ) [عامیانه، مجاز] خشک و ثابت شدن. * چوب شفت: چوب دستی کلفت ناتراشیده.
فرهنگستان زبان و ادب
[زیست شناسی- علوم گیاهی] ← بافت چوبی
واژه نامه بختیاریکا
تُلگ؛ تُنگ؛ چَر چو؛ چو؛ چَر
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] چوب مادّه سخت معروف است. از احکام آن در بابهای طهارت، تجارت و اطعمه و اشربه سخن گفته اند. چوب ماده ای که از درخت به دست می آید. چوب در طهارت کف پا و ته کفش نجس با راه رفتن بر روی زمین پاک می شود؛ اما اگر زمین با چوب و مانند آن فرش شده باشد در حصول طهارت با راه رفتن بر آن اختلاف است. چوب نجسِ متصل به زمین و ساختمان با شرایطی با تابش آفتاب پاک می شود. چوب نجس اگر تبدیل به خاکستر شود پاک می گردد. در اینکه با تبدیل به زغال نیز پاک می شود یا نه، اختلاف است. مستحب است همراه میت دو چوب تر و تازه در قبر قرار دهند؛ یکی در پهلوی راست و دیگری در طرف چپ بدن او. چوب در تجارت در معامله، چوبهای متّصل به ساختمان به تبع ساختمان، داخل در مبیع است؛ بر خلاف چوبهای منفصل و جدای از ساختمان، هرچند در خانه مورد استفاده قرارگیرد. فروختن چوب به کسی که بت می سازد بنابر مشهور مکروه است و اگر در معامله شرط ساختن بت شود حرام و معامله باطل است. چوب در اطعمه و اشربه ...
[ویکی فقه] چوب (قرآن). چوب، ماده ای سخت است که ریشه، ساقه و شاخه درخت را تشکیل می دهد و آن را برای سوزاندن یا ساختن اشیا به کار می برند. خداوند در آیاتی از قرآن منافقان را از نظر بی عقلی و نافهمی به چوبهای پوسیده توخالی تشبیه کرده است. •واذا رایتهم تعجبک اجسامهم وان یقولوا تسمع لقولهم کانهم خشب مسندة.. «و چون آنان را ببینی هیکل هایشان تو را به تعجب وا می دارد و چون سخن گویند به گفتارشان گوش فرا می دهی گویی آنان شمعک هایی پشت بر دیوارند (که پوک شده و درخور اعتماد نیستند) هر فریادی را به زیان خویش می پندارند خودشان دشمنند از آنان بپرهیز خدا بکشدشان تا کجا (از حقیقت) انحراف یافته اند.»موریانه ها از چوب برای تغذیه و محل زندگی استفاده می کنند.•...الا دابة الارض تاکل منساته...«پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم جز جنبنده ای خاکی (موریانه) که عصای او را (به تدریج) می خورد (آدمیان را) از مرگ او آگاه نگردانید...»«مراد از (دابه الارض) - به طوری که در روایت آمده - حشره معروف به موریانه است ، که چوبها و پارچه ها را می خورد، و مراد از (منساه) عصا است.» آفرینش چوب آتش زنه (مرخ و عفار)، نشانه ای از قدرت الهی بر آفرینش مجدد انسانهاست.•وضرب لنا مثلا ونسی خلقه قال من یحی العظـم وهی رمیم. «و برای ما مثلی آورد و آفرینش خود را فراموش کرد گفت چه کسی این استخوانها را که چنین پوسیده است زندگی می بخشد.» واژه ای مترادف در این مدخل از واژه های « خشب »، « شجر »، «منساه» و «الواح» استفاده شده است. عناوین مرتبط تشبیه به چوب (قرآن)؛ تغذیه از چوب (قرآن)؛ چوب آتش زنه (قرآن)؛ آیه بودن چوب (قرآن)؛ فواید چوب (قرآن).
چوب ( به انگلیسی: Wood ) ، از نظر گیاه شناسی، بخش جامد و سخت زیر پوست ساقه درخت یا دیگر گیاهان چوبی است که به شکل بافت آوندی وجود دارد. اگرچه در باور عموم چوب تنها در درخت و بوته یافت می شود، از نگاه علمی در همه گیاهان آوندی وجود دارد. در چوب مجراهای زیر قابل مشاهده است: • بافت چوبی یا مجراهای چوبی، که شیره خام، آب و نمک های معدنی محلول را از ریشه به برگ ها و غنچه های هوایی می برد. • آوند آبکشی یا مجراهای لیبر، که غذای آماده برای برگها ( شیره تولیدی ) به شکل محلول از طریق آن ها برای تغذیه بقیه گیاه به گردش در می آید. مجراهای چوبی به وسیله سلول های مرده و دیواره های چوبی شده به وجود می آیند. در هر دو حال پروتوپلاسم ( بخش زندهٔ سلول ) سلولی پدیدار می گردد و دیوارها به وسیله ته نشین شدن ماده لیگنین ( که سختی چوب از آن است ) افزایش می یابند. سطوح تار و آوندی در نخستین سال رشد خود را در فاصله ای معین در بافت میان آوندهای چوبی و آبکشی قرار می دهند، این لایه کامبیوم نامیده می شود. کامبیوم به دو بخش درونی ( آوند چوبی ) و بیرونی ( آوند آبکشی ) تقسیم می شود. همچنانکه سلول های پیر با رشد پیوسته تنه فرو می ریزند، لایه های تازه آوند آبکشی کار خود را انجام می دهند. چوب بی گمان یکی از بهترین و سودمندترین مواد خام طبیعت است و بدون آن بشر هرگز به سطح پیشرفت و رفاه کنونی نمی رسید. چوب ابتدا، ماده ای حیاتی برای ساخت ابزارهای اولیه، خانه و قایق برای حرکت در رودها بود. سپس، برای ساخت اکثر اشیا و ابزارهای سودمندی که انسان قرن ها برای پیشرفت زندگی خود به آن ها متکی بود، به کار رفت. بخشی از فناوری چوب بر اثر تلاش صنعتگران باقی مانده، ولی بیشتر آن ناچار از بین رفته و با مواد و روش های دیگر که نتیجه انقلاب صنعتی بشر است، جایگزین شده است. چوب تنها منبع طبیعی تجدیدپذیر است. نفت و زغال و دیگر معادن سرانجام روزی تمام خواهد شد، ولی جنگلی که خوب نگهداری شود ( حتی گاه بدون نگهداری ) به طور نامحدود به تولید چوب ادامه خواهد داد. چوب جایگاه ویژه ای در اقتصاد جهانی دارد. تولید سالانه چوب در جهان ۲۵۰۰ میلیون متر مکعب است. خواص فیزیکی و شیمیایی و نیز مکانیکی چوب آن را فعلاً بی جانشین کرده است. چوب یکی از مفیدترین موادی است که ما در اختیار داریم. چوب محکم است اما می توان به سادگی آن را برید و به شکل های مختلف درآورد. بخش عمدهٔ چوب از تنهٔ درخت ها به دست می آید.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
دانشنامه آزاد فارسی
چوب (wood) بافت سخت مستقر در زیر پوست درخت (توزه) بسیاری از گیاهان چندساله. چوب متشکل از یاخته های هادی آب یا آوند چوبی پسین است و سختی و استحکام آن از رسوب لیگنین ناشی می شود. سخت چوپ ها، مانند بلوط، و نرم چوب ها، مانند کاج، ارزش تجاری دارند و به منزلۀ مصالح ساختمانی در تهیۀ وسایل چوبی به کار می روند. بخش مرکزی شاخه یا ساقه درون چوب است که عموماً تیره تر و سخت تر از چوب بیرونی است. درون چوب از یاخته های مرده تشکیل شده است. این بخش از چوب علاوه بر ایجاد استحکام ساختاری، غالباً حاوی صمغ، تانن، یا رنگیزه هایی است که باعث ایجاد رنگ ویژه ای می شوند و پایداری چوب را افزایش می دهند. برون چوب بخش فعال آوند چوبی است و هدایت آب و شیره خام را برعهده دارد. آوند چوبی پسین از کامبیوم آوندی پدید می آید. کامبیوم آوندی هر سال لایۀ جدید چوب را در سمت بیرونی چوب ایجاد می کند که در مقطع عرضی چوب به صورت حلقۀ سالیانه قابل مشاهده اند. چوب های تجاری را می توان به دو گروه اصلی تقسیم بندی کرد: یکی چوب سخت که دارای آوند چوبی است و در نهان دانگانی مثل بلوط دیده می شود، و دیگری چوب نرم که فقط حاوی تراکئید است و در بازدانگانی مثل کاج یافت می شود. چوب نرم کاملاً نرم تر از چوب سخت است، ولی همواره چنین نیست. بالسا، نرم ترین چوب شناخته شده، متعلق به نوعی درخت سخت چوب است و چوب کاج سیاه Pinus rigida بسیار متراکم و سخت و متعلق به درختان نرم چوب است. چوب فوق العاده سخت را از مخلوطی از چوب و پلاستیک به دست می آورند. برای تهیۀ این نوع چوب، پلاستیک مایع (مونومر یا تک پار) را به داخل چوب تزریق می کنند و سپس، آن را در معرض تابش پرتو گاما قرار می دهند تا پلاستیک به بسپار یا پلیمر تبدیل شود.
این نوشته مال ویکی واژه لینک پایین قرار می دهم. From Middle Persian [script needed] ( cwp /čōb/, “wood, stick” ) . Cognate with Central Kurdish چێو ( ��w ) , Sanskrit क्षुप ( kṣupa, “bush” ) . Further connections outside Indo - Iranian uncertain. ... [مشاهده متن کامل]
منابع. Steingass, Francis Joseph ( 1892 ) “چوب”, in A Comprehensive Persian–English dictionary, London: Routledge & K. Paul . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . MacKenzie, D. N. ( 1971 ) “cwp”, in A concise Pahlavi dictionary, London, New York, Toronto: Oxford University Press, page 23 . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . Nourai, Ali ( 2011 ) An Etymological Dictionary of Persian, English and other Indo - European Languages, page 77
منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
آقای رضا مدیاتک این آقا چندبار بهش گفتم این منابع رو که می گوید عکس رو انتشار بدهید مخصوصاً کتاب کاشغری ولی عکس رو انتشار نمی دهد چون دستش رو می شود اگر آقا دوست داشتید بروید درباره واژه آرش اشکانیان تورک هستند واژه بلاش همین طور یا افشین تورک یا واژه بابک اشکانیان تورک اردشیر بابکان تورک استاد ترک شناس هستند کادرش فقط این حرف هست ولی دنیا دار مکافات کسی دروغ می گوید نه از خدا می ترسد نه چیز دیگر با این افراد بحث کردن هیچ فایده ای ندارد چون انگار با دیوار یا سنگ می زنید منظور بند درباره این دنیا دار مکافات این هست می دانم دورغ گفتم در دین اسلام جزو گناه کبیره هست بالاخره خدای نشون چنین آدم های می دهد در دنیا کارشون شد دروغ ... [مشاهده متن کامل]
در جواب به کسانی که فقط خودش رو گول می زنند و حرف های بدون سند و مدرک می زدندیا مدرک معتبر ندارند مدرک شون جعلی است با این حرف خودتان خار و بی ارزش می کنید بس کنید هر کسی به من و خانواده من توهین حرمزاده بی ناموس بی رگ و ریشه سیم کش و جاکش و خودش و جد آبادش هست اگر توهین کند درجواب شما ها 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 یک روزی از�برتراند راسل� ( فیلسوف، نویسنده و فعال صلح ) در قرن ۱۹ و ۲۰، پرسیدند چرا افراد متعصب حتی از فکر کردن و شک کردن درباره عقایدشون می ترسند؟ ایشون در پاسخ گفتن: “چون او ( شخص متعصب ) فکر می کنه که چطور به تاول های پام بگم که این همه راهی که اومدم، اشتباه بود!” تعصب یکی از بدترین طرز فکرهایی است که ما می توانیم در زندگی مان داشته باشیم. آدمی که درگیر طرز فکر متعصبانه می شود، در واقع زاویه نگاه خودش را محدود می کند. افراد متعصب، به طور کلی به شکل کورکورانه و بدون دلیل و منطق کافی، به موضوعی که مورد نظرشان هست نگاه می کنند و همین باعث می شود نتوانند تفکر منطقی و درست داشته باشند. افرادی که درگیر تعصب می شوند، بخش منطق مغزشان از کار می افتد و با پرخاش یا ترس با بقیه ارتباط برقرار می کنند. برای اینکه از این سم بزرگ ( تعصب ) دور بشویم، بهترین راه این است که پرسشگری را در خودمان تقویت کنیم. وقتی من و شما، درباره یک موضوعی پرسش درست انجام بدیم و تحقیق کنیم، از یک جانبه نگاه کردن به اون موضوع دور می شویم. پس اگر دوست ندارید به شکل یک آدم بی منطق و متعصب دیده شوید، حتما در مورد عقاید و باورهایتان: • منابع موافق و مخالف رو مطالعه کنید • پرسش های چالشی بپرسید • تفکر منطقی کنید ( با دلیل و منطق و به شکل مستند در مورد موضوع فکر کنید. ) 👤 ﺑﺮﺗﺮﺍﻧﺪ ﺭﺍﺳﻞ ▪️انسان کور را می توان درمان کرد اما نادان متعصب را هرگز. . . ! تعصب کور کورانه انسان بینا را کودن می کند. تعصب یک امر اشتباه است، حال فرقی نمی کند که این تعصب نسبت به دین، مذهب، نژاد، قوم، رنگ و حتی فردی باشد. تعصب، تعصب نام دارد. انسان متعصب برای مخفی کردن ضعف اجتماعی خود همواره در حال فرافکنی، تهمت، افترا، دروغ پردازی و جعل سازی نسبت به منتقدان خویش است. غافل از اینکه برجسته ترین راه شناخت یک انسان بزرگ، اعتراف شجاعانه او به اشتباهات گذشته ی خویش است. از تعصب بپرهیزیم؛ تعصب، بیجا و بجا ندارد. تعصب، تعصب است. هر کس به وسعت تفکرش آزاد است. . . ! ✍کریستوفر هیچنز احمق به کسانی گفته میشود که برای اثبات گفته هایشان هیچ مدرکی ارائه نمیکنند اما برای زیر سوال بردن گفت دیگران از آنها مدرک طلب میکنند! ✍ آنتوان چخوف لطفا این رو انتشار بدهید.
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود. ... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴ • تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴ • حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است ) • فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵ • غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶ • فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
در صفحه 267 سطر 12 به ریخت جب برگردان و ترتیب الفبایی دکتر سید ممد دبیر سیاقی نویسنده ایران دوست
پاسخ به عبدالرضا: 1 - Fars�a ve Orta Fars�a ( Pehlevice veya Part�a ) �ūb چوب 2 - من همه کتاب دیوان لغات الترک را خوانده ام و نوشته ادعایی شما در آن وجود ندارد شما حتی نام کتاب را نیز همانند همه نوشته هایتان نادرست نوشته اید . ... [مشاهده متن کامل]
3 - این کتاب توسط کاشغری برای المقتدی خلیفه عباسی نوشته شده و نقشه ای خیالی در آن ترسیم کرده برای نمونه جایی در نقشه علامت گذاری شده به نام جای پای حضرت آدم یا جایی نوشته دیار یأجوج و مأجوجو اذربایجان را آدربادگان نامیده و غیر ترک دانسته 4 - به نگاه شما مدیاتک در نام کاربری من به چه معنایی است ؟؟؟
چوب واژه ای تورکی است که در پایه جوب می باشد که به چم شاخه باریک و نازک است دیوان الغات تورک
اونایی که میگین زبان هندواروپایی تقسیم ساختاری فقط میشه بگید چرا واژه های پدر مادر خواهر برادر دختر پسر ناو ستاره ماه سپهر ( sphere لاتین ) تپیدن و آفندن تکیدن و تک زدن و هزاران واژه دیگه هم در متون کهن فارسی اومده هم در متون پیشین اروپا و امروزم استفاده میشه!؟ ... [مشاهده متن کامل]
هر بچه دبستانی ای میدونه اگه یه گروهی رو دو تیکه کنن بعد چند وقت از هم متفاوت میشن زبان های اروپایی ۶هزار ساله از هم جدا شدن میخوای تغییر نکنن!؟ ترکا ۱۵۰۰ساله کلا از هم جدا شدن باز زبون هم رو نمیفهمن! ( در سازمان دولت های ترکی مترجم میارن برای دیدارها!!! ) بعد میخوای مثلا فارسی و آلمانی و انگلیسی بعد ۶هزار سال عین هم باشن باهوش خان!؟
چوب واژه ای است فارسی که در زبان فارسی میانه نیز به همان صورت تلفظ می شده است این واژه هیچ ارتباطی با چوکمک ترکی ندارد .
اقای محسن زبان انگلیسی ارتباطی به فارسی ندارد. طبقه بندی زبانها به هندو اروپایی فقط از لحاظ ساختار زبان می باشد. واژه چوب ریشع ترکی دارد و از چور و چوپ گرفته شده که در ان چوب به معنای خاشاک و چوب کوچک و خیلی ریز اطلاق میشود. همچنین از همین ریشه چوپوق وجود دارد
اقای محسن ببینید جعلی هست یا نه
چوب به ترکی ��p کلمه ای با ریشه ترکی اصطلاح تکرر دار �op ��r به معنای خورده چوب می باشد که از همینجا معنای دوم آن در ترکی یعنی اشقال استخراج شده است. از همین ریشه کلمه چوپوق به معنی پیپ به وجود آمده است
چوب به زبان سنگسری چوه joh هیزومhizom دار dar
واژه چوب معادل ابجد 11 تعداد حروف 3 تلفظ čub نقش دستوری اسم ترکیب ( اسم ) [پهلوی: čōp] ( زیست شناسی ) مختصات ( اِ. ) آواشناسی Cub الگوی تکیه S شمارگان هجا 1 منبع لغت نامه دهخدا فرهنگ فارسی عمید فرهنگ فارسی معین
اصطلاحی عامیانه که بجای واحد پول بکار میرود معادل انگلیسی آن buck است
چوب چیزی را خوردن= تاوان چیزی را دادن او چوب سادگی اش را خورد
چوپ در ترکی به معنا زباله هست
روی چوب کردن کسی : [عامیانه، کنایه ] کسی را برای کاری تحریک کردن.
چوب: 《واژه ای فارسی است. 》 چوب در پارسی از ریشه "کوب" است که به معنی تکه ای از یک چیز می باشد. واژه "چوب" هم در زبان پارسی و هم در زبان های دیگر مانند انگلیسی هم خانواده هایی دارد: هم خانواده های پارسی: ... [مشاهده متن کامل]
کوب: خرد کردن کوپه: بخشی از قطار کوپال: گرز یا هیزم و . . . . هم خانواده های انگلیسی: chop: تکه گوشت cheap: ارزان chip: تراشه chips: تکه سیب زمینی shave: تراشیدن soup: آمیزه ای از خوردنی ها، آش cup: ظرف کوچک
این واژه فارسیست چوکمک جعلی است و هیچ معنی ندارد، چکیلمک همان کنار رفتن است، فرورفتن هم باتماق در ترکی است. واژه ی چوب هیچ ارتباطی با این واژگان ندارد.
ریشه ی واژه ی #چوب ✅ به ته نشینات مواد چوپ میگفتند و به معنی آشغال هم استفاده شده است. ♦️ از فعل چوکمک است تفسیر زیر را بخوانیم : ? AT� *��γ - dibe inmek? Ip → ��k - از فعل چوکمک به معنی به ته فرو رفتن ... [مشاهده متن کامل]
از این تفسیر برا خرده چوب های روی زمین استفاده شده است و معنی چوب گرفته است.
چوب : [اصطلاح صنعت چوب] ماده ایست که در ساقه , ریشه و شاخه گیاهان چوبی تشکیل می شود و در علم چوب شناسی قسمتی از ساقه درخت را که از بافت زایا تا مغز ساقه قرار گرفته است , چوب می نامند .
چوب ( اصطلاح بنایی ) : در قدیم برای نعل درگاه و ساخت درب و پنجره و حالا برای ساخت درها و ساخت قالب استفاده می شود.
چوب واحد شمارش کبریت است اما در گویش شهرستان بهاباد ( ( شاخ ) ) واحد شمارش کبریت است و به جای چوب کبریت گفته می شود شاخ کبریت. درضمن شاخ، واحد شمارش مو نیز هست و به جای تار مو گفته می شود شاخ مو.