[ویکی فقه] پوست جهنمیان (قرآن). پوست واسطه چشیدن عذاب در جهنم است و خداوند عذاب کافران و جهنمیان را به وسیله سوزاندن و گداخته کردن پوست آنها انجام می دهد.
پوست سر جهنمیان، به وسیله آتش جهنم کنده می شود:کلا انها لظی• نزاعة للشوی.اما هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعله های سوزان آتش است، دست و پا و پوست سر را می کند و می برد! یکی از معانی «شوی»، پوست سر است. آن شعله های سوزان آتش است (انها لظی). پیوسته زبانه می کشد، و هر چیز را در کنار و مسیر خود می یابد می سوزاند. دست و پا و پوست سر را می کند و با خود می برد (نزاعة للشوی). لظی به معنی شعله خالص آتش است، و یکی از نام های جهنم نیز می باشد، و در آیات فوق هر دو معنی ممکن است. نزاعة به معنی چیزی است که پی در پی جدا می کند. و شوی به معنی دست و پا و اطراف بدن است، و گاه به معنی بریان کردن نیز آمده، ولی در اینجا منظور همان معنی اول است، زیرا هنگامی که آتش سوزان و شعله وری به چیزی می رسد اول اطراف و جوانب و شاخ و برگ آن را می سوزاند و جدا می کند.بعضی از مفسران شوی را در اینجا به معنی پوست تن، و بعضی به معنی پوست سر، و بعضی به معنی گوشت ساق پا، تفسیر کرده اند، و همه اینها در آن مفهوم وسیعی که گفتیم جمع است، و عجب اینکه با اینهمه مصیبت مرگ و میری در کار نیست!
پوست واسطه چشیدن عذاب
پوست، واسطه چشیدن عذاب در جهنم می باشد:ان الذین کفروا بـایـتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلنـهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب...کسانی که به آیات ما کافر شدند، بزودی آنها را در آتشی وارد می کنیم که هر گاه پوست های تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست های دیگری به جای آن قرار می دهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند... . قبلا درباره مؤمن و کافر، سخن گفته شد، اکنون بذکر وعد و وعید در برابر کفر و ایمان می پردازد و می گوید: ان الذین کفروا بآیاتنا: آنان که منکر دلایل ما می شوند و پیامبران ما را تکذیب می کنند و آیاتی که بر یکتایی ما و صدق پیامبر ما دلالت دارند، زیر پا می گذارند. سوف نصلیهم نارا: آنها را گرفتار آتش می کنیم و می سوزانیم و عذاب می کنیم. کلمه «سوف» برای دلالت بر این است که این عذاب، مربوط به آینده ایشان است.کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها: در این باره اقوالی است:۱.قتاده و جماعتی از اهل تفسیر گویند: ظاهر قرآن این است که خداوند پوست های دیگری غیر از پوستی که سوخته است بر اندام آنان می پوشاند. مختار علی بن عیسی نیز همین است. برخی گفته اند: این پوست جدید گناهی ندارد، پس چرا سوخته شود؟! پاسخ این است که عذاب، برای شخص است و پوست ها و اعضا مورد ملاحظه و اعتبار نیستند. علی بن عیسی گوید: پوستی که بر بدن پوشانده می شود نه خود آن است که عذاب می بیند و نه قسمتی از آن. پوست واسطه ای است که بوسیله آن به شخصی که سزاوار عذاب است، شکنجه داده می شود.۲. زجاج و بلخی و ابوعلی جبایی گویند: منظور این است که خداوند متعال، همان پوست سوخته را به حالت اول بر می گرداند مثلا هر گاه شخصی که تغییر صورت داده است ببینید، می گویید: تو به غیر این صورت، پیش من آمدی. در حالی که او همان است فقط تغییر صورت، داده است یا اینکه هر گاه انگشتری شکسته ای از نو ساخته شود، می گویند: این غیر از آن است اگر چه اصل هر دو یکی است بنابراین پوست اول با پوست دوم یکی است، تنها تغییر هیات در آنها پیدا شده، چه اولی سوخته بود و دومی نسوخته است.۳. منظور از پوستهای ایشان «سرابیل» یعنی پیراهن هایی است که در جهنم بر تن آنها پوشیده می شود که قرآن کریم گوید: «سرابیلهم من قطران» ( سوره ابراهیم آیه ۵۰ یعنی پیراهنشان از قیر است) علت اینکه به جامه ها، پوست گفته شده این است که میان پوست و پیراهن، مجاورت و نزدیکی است. البته این قول، مستلزم ترک ظاهر آیه است بدون اینکه دلیلی داشته باشد.
گداخته شدن پوست کافران
عذاب کافران، به وسیله گداخته شدن پوست آنان با آب داغ جهنم می باشد:... فالذین کفروا... یصب من فوق رءوسهم الحمیم• یصهر به ما فی بطونهم والجلود.... کسانی که کافر شدند، لباس هایی از آتش برای آنها بریده شده، و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می شود . آن چنان که هم درونشان با آن آب می شود، و هم پوست هایشان. در آیات گذشته به گروه مؤمنان و طوائف مختلفی از کفار اشاره شده بود، و مخصوصا آنها را به صورت شش گروه بیان کرد، در اینجا می فرماید: این دو دسته (مؤمنان و غیر مؤمنان) درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند (هذان خصمان اختصموا فی ربهم). طوائف پنجگانه کفار از یک سو و مؤمنان راستین از سوی دیگر، و اگر درست دقت کنیم می بینیم که اساس اختلافات همه ادیان به اختلاف درباره ذات و صفات خدا باز می گردد و نتیجه آن به مساله نبوت و معاد کشیده می شود، بنابراین لزومی ندارد که ما در اینجا کلمه دین را در تقدیر بگیریم و بگوئیم مخاصمه آنها در دین پروردگارشان است بلکه واقعا ریشه اختلافات به اختلاف در توحید باز می گردد، و اصولا تمام ادیان تحریف یافته و باطل به نوعی از شرک گرفتارند که آثارش در همه عقائد آنها ظاهر می شود.سپس چهار نوع مجازات کافرانی را که دانسته و آگاهانه حق را انکار کردند بیان می کند:نخست از لباس آنها شروع کرده می گوید: کسانی که کافر شدند لباس هایی از آتش برای آنها بریده می شود (فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار).این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که واقعا قطعاتی از آتش به صورت لباس برای آنها بریده و دوخته می شود!، و یا کنایه از این باشد که آتش دوزخ از هر سو آنها را مانند لباس احاطه می کند. دیگر اینکه مایع سوزان و جوشان حمیم دوزخ بر سر آنها ریخته می شود (یصب من فوق رؤسهم الحمیم).اما این آب سوزان و جوشان در بدن آنها آن چنان نفوذ می کند که، هم درونشان را ذوب می نماید و هم برونشان را! (یصهر به ما فی بطونهم و الجلود).
رویش پوست جدید بر بدن جهنمیان
...
پوست سر جهنمیان، به وسیله آتش جهنم کنده می شود:کلا انها لظی• نزاعة للشوی.اما هرگز چنین نیست (که با اینها بتوان نجات یافت، آری) شعله های سوزان آتش است، دست و پا و پوست سر را می کند و می برد! یکی از معانی «شوی»، پوست سر است. آن شعله های سوزان آتش است (انها لظی). پیوسته زبانه می کشد، و هر چیز را در کنار و مسیر خود می یابد می سوزاند. دست و پا و پوست سر را می کند و با خود می برد (نزاعة للشوی). لظی به معنی شعله خالص آتش است، و یکی از نام های جهنم نیز می باشد، و در آیات فوق هر دو معنی ممکن است. نزاعة به معنی چیزی است که پی در پی جدا می کند. و شوی به معنی دست و پا و اطراف بدن است، و گاه به معنی بریان کردن نیز آمده، ولی در اینجا منظور همان معنی اول است، زیرا هنگامی که آتش سوزان و شعله وری به چیزی می رسد اول اطراف و جوانب و شاخ و برگ آن را می سوزاند و جدا می کند.بعضی از مفسران شوی را در اینجا به معنی پوست تن، و بعضی به معنی پوست سر، و بعضی به معنی گوشت ساق پا، تفسیر کرده اند، و همه اینها در آن مفهوم وسیعی که گفتیم جمع است، و عجب اینکه با اینهمه مصیبت مرگ و میری در کار نیست!
پوست واسطه چشیدن عذاب
پوست، واسطه چشیدن عذاب در جهنم می باشد:ان الذین کفروا بـایـتنا سوف نصلیهم نارا کلما نضجت جلودهم بدلنـهم جلودا غیرها لیذوقوا العذاب...کسانی که به آیات ما کافر شدند، بزودی آنها را در آتشی وارد می کنیم که هر گاه پوست های تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست های دیگری به جای آن قرار می دهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند... . قبلا درباره مؤمن و کافر، سخن گفته شد، اکنون بذکر وعد و وعید در برابر کفر و ایمان می پردازد و می گوید: ان الذین کفروا بآیاتنا: آنان که منکر دلایل ما می شوند و پیامبران ما را تکذیب می کنند و آیاتی که بر یکتایی ما و صدق پیامبر ما دلالت دارند، زیر پا می گذارند. سوف نصلیهم نارا: آنها را گرفتار آتش می کنیم و می سوزانیم و عذاب می کنیم. کلمه «سوف» برای دلالت بر این است که این عذاب، مربوط به آینده ایشان است.کلما نضجت جلودهم بدلناهم جلودا غیرها: در این باره اقوالی است:۱.قتاده و جماعتی از اهل تفسیر گویند: ظاهر قرآن این است که خداوند پوست های دیگری غیر از پوستی که سوخته است بر اندام آنان می پوشاند. مختار علی بن عیسی نیز همین است. برخی گفته اند: این پوست جدید گناهی ندارد، پس چرا سوخته شود؟! پاسخ این است که عذاب، برای شخص است و پوست ها و اعضا مورد ملاحظه و اعتبار نیستند. علی بن عیسی گوید: پوستی که بر بدن پوشانده می شود نه خود آن است که عذاب می بیند و نه قسمتی از آن. پوست واسطه ای است که بوسیله آن به شخصی که سزاوار عذاب است، شکنجه داده می شود.۲. زجاج و بلخی و ابوعلی جبایی گویند: منظور این است که خداوند متعال، همان پوست سوخته را به حالت اول بر می گرداند مثلا هر گاه شخصی که تغییر صورت داده است ببینید، می گویید: تو به غیر این صورت، پیش من آمدی. در حالی که او همان است فقط تغییر صورت، داده است یا اینکه هر گاه انگشتری شکسته ای از نو ساخته شود، می گویند: این غیر از آن است اگر چه اصل هر دو یکی است بنابراین پوست اول با پوست دوم یکی است، تنها تغییر هیات در آنها پیدا شده، چه اولی سوخته بود و دومی نسوخته است.۳. منظور از پوستهای ایشان «سرابیل» یعنی پیراهن هایی است که در جهنم بر تن آنها پوشیده می شود که قرآن کریم گوید: «سرابیلهم من قطران» ( سوره ابراهیم آیه ۵۰ یعنی پیراهنشان از قیر است) علت اینکه به جامه ها، پوست گفته شده این است که میان پوست و پیراهن، مجاورت و نزدیکی است. البته این قول، مستلزم ترک ظاهر آیه است بدون اینکه دلیلی داشته باشد.
گداخته شدن پوست کافران
عذاب کافران، به وسیله گداخته شدن پوست آنان با آب داغ جهنم می باشد:... فالذین کفروا... یصب من فوق رءوسهم الحمیم• یصهر به ما فی بطونهم والجلود.... کسانی که کافر شدند، لباس هایی از آتش برای آنها بریده شده، و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می شود . آن چنان که هم درونشان با آن آب می شود، و هم پوست هایشان. در آیات گذشته به گروه مؤمنان و طوائف مختلفی از کفار اشاره شده بود، و مخصوصا آنها را به صورت شش گروه بیان کرد، در اینجا می فرماید: این دو دسته (مؤمنان و غیر مؤمنان) درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند (هذان خصمان اختصموا فی ربهم). طوائف پنجگانه کفار از یک سو و مؤمنان راستین از سوی دیگر، و اگر درست دقت کنیم می بینیم که اساس اختلافات همه ادیان به اختلاف درباره ذات و صفات خدا باز می گردد و نتیجه آن به مساله نبوت و معاد کشیده می شود، بنابراین لزومی ندارد که ما در اینجا کلمه دین را در تقدیر بگیریم و بگوئیم مخاصمه آنها در دین پروردگارشان است بلکه واقعا ریشه اختلافات به اختلاف در توحید باز می گردد، و اصولا تمام ادیان تحریف یافته و باطل به نوعی از شرک گرفتارند که آثارش در همه عقائد آنها ظاهر می شود.سپس چهار نوع مجازات کافرانی را که دانسته و آگاهانه حق را انکار کردند بیان می کند:نخست از لباس آنها شروع کرده می گوید: کسانی که کافر شدند لباس هایی از آتش برای آنها بریده می شود (فالذین کفروا قطعت لهم ثیاب من نار).این جمله ممکن است اشاره به آن باشد که واقعا قطعاتی از آتش به صورت لباس برای آنها بریده و دوخته می شود!، و یا کنایه از این باشد که آتش دوزخ از هر سو آنها را مانند لباس احاطه می کند. دیگر اینکه مایع سوزان و جوشان حمیم دوزخ بر سر آنها ریخته می شود (یصب من فوق رؤسهم الحمیم).اما این آب سوزان و جوشان در بدن آنها آن چنان نفوذ می کند که، هم درونشان را ذوب می نماید و هم برونشان را! (یصهر به ما فی بطونهم و الجلود).
رویش پوست جدید بر بدن جهنمیان
...
wikifeqh: پوست_جهنمیان_(قرآن)