[ویکی فقه] پناهگاه پسر نوح (قرآن). کوه، پناهگاه خیالی پسر نوح، برای رهایی از حادثه طوفان نوح بود.
قال سـاوی الی جبل یعصمنی من المآء قال لا عاصم الیوم من امر الله الا من رحم وحال بینهما الموج فکان من المغرقین.گفت: «بزودی به کوهی پناه می برم تا مرا از آب حفظ کند! » (نوح) گفت: «امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند!» در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت! نوح فرزند خود را که در نقطه دوری کناره گیری کرده بود از همان دور صدا زد (و در ندایش گفت: یا بنی، و کلمه بنی مصغر کلمه ابنی است، که به معنای پسرم می باشد، قهرا کلمه بنی معنای پسرکم را می دهد، و اضافه کردن این کلمه بر یای متکلم برای این است که بر شفقت و مهربانی گوینده دلالت کند و به پسر بفهماند که پدرش او را دوست می دارد و خیر او را می خواهد). و گفت: ای پسرک من، با ما سوار بر کشتی شو، و با کافران مباش، وگرنه در بلاء شریک آنان خواهی شد، همانطور که در همنشینی و سوار نشدن بر کشتی شریک آنهایی، و نوح علیه السّلام در این گفتارش نفرمود: و لا تکن من الکافرین، از کافران مباش برای اینکه خیال می کرد مسلمان است، چون از نفاق دلش خبر نداشت و نمی دانست که او تنها به زبان مسلمان و مؤمن است، بدین جهت بود که او را صدا زد تا با مسلمانان باشد و سوار بر کشتی شود، و خلاصه اگر از کفر درونی پسرش اطلاع می داشت او را صدا نمی زد. قال سآوی الی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من امر الله، پسر نوح در پاسخ دعوت پدرش و در رد فرمان او گفت: من به زودی به کوهی منضم می شوم تا مرا از آب حفظ کند و در آب غرق نشوم نوح گفت: امروز هیچ حافظی از بلای خدا وجود ندارد، زیرا امروز غضب خدا شدت یافته و این قضاء رانده شده که تمامی اهل زمین به جز کسانی که به خود او پناهنده شوند غرق گردند، امروز نه هیچ کوهی عاصم و حافظ است و نه چیز دیگری. بعد از این گفتگو فاصله زیادی نشد که موج، بین نوح و پسرش فاصله شد و پسرش از غرق شدگان بود، و اگر موج بین آنها فاصله نمی شد و گفتگوی شان ادامه می یافت به کفر پسرش واقف می شد و از او بیزاری می جست. در این کلام اشاره ای است به اینکه سرزمینی که نوح و مردمش در آن زندگی می کردند سرزمین کوهستانی بوده و رفتن یک انسان به بالای بعضی از کوه ها مئونه زیادی نمی خواسته است.
قال سـاوی الی جبل یعصمنی من المآء قال لا عاصم الیوم من امر الله الا من رحم وحال بینهما الموج فکان من المغرقین.گفت: «بزودی به کوهی پناه می برم تا مرا از آب حفظ کند! » (نوح) گفت: «امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند!» در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت! نوح فرزند خود را که در نقطه دوری کناره گیری کرده بود از همان دور صدا زد (و در ندایش گفت: یا بنی، و کلمه بنی مصغر کلمه ابنی است، که به معنای پسرم می باشد، قهرا کلمه بنی معنای پسرکم را می دهد، و اضافه کردن این کلمه بر یای متکلم برای این است که بر شفقت و مهربانی گوینده دلالت کند و به پسر بفهماند که پدرش او را دوست می دارد و خیر او را می خواهد). و گفت: ای پسرک من، با ما سوار بر کشتی شو، و با کافران مباش، وگرنه در بلاء شریک آنان خواهی شد، همانطور که در همنشینی و سوار نشدن بر کشتی شریک آنهایی، و نوح علیه السّلام در این گفتارش نفرمود: و لا تکن من الکافرین، از کافران مباش برای اینکه خیال می کرد مسلمان است، چون از نفاق دلش خبر نداشت و نمی دانست که او تنها به زبان مسلمان و مؤمن است، بدین جهت بود که او را صدا زد تا با مسلمانان باشد و سوار بر کشتی شود، و خلاصه اگر از کفر درونی پسرش اطلاع می داشت او را صدا نمی زد. قال سآوی الی جبل یعصمنی من الماء قال لا عاصم الیوم من امر الله، پسر نوح در پاسخ دعوت پدرش و در رد فرمان او گفت: من به زودی به کوهی منضم می شوم تا مرا از آب حفظ کند و در آب غرق نشوم نوح گفت: امروز هیچ حافظی از بلای خدا وجود ندارد، زیرا امروز غضب خدا شدت یافته و این قضاء رانده شده که تمامی اهل زمین به جز کسانی که به خود او پناهنده شوند غرق گردند، امروز نه هیچ کوهی عاصم و حافظ است و نه چیز دیگری. بعد از این گفتگو فاصله زیادی نشد که موج، بین نوح و پسرش فاصله شد و پسرش از غرق شدگان بود، و اگر موج بین آنها فاصله نمی شد و گفتگوی شان ادامه می یافت به کفر پسرش واقف می شد و از او بیزاری می جست. در این کلام اشاره ای است به اینکه سرزمینی که نوح و مردمش در آن زندگی می کردند سرزمین کوهستانی بوده و رفتن یک انسان به بالای بعضی از کوه ها مئونه زیادی نمی خواسته است.
wikifeqh: پناهگاه_پسر_نوح_(قرآن)