پاژ
لغت نامه دهخدا
پاژ.( اِخ ) باژ. دیهی از طوس و بعضی آن را مولد فردوسی گفته اند. نام دهی است از بلوکات طوس. ( برهان ). فاز.
فرهنگ فارسی
باز باج
دانشنامه عمومی
پاژ نام زادگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر حماسه سرای ایرانی است و نام روستایی واقع در تقاطع جاده کارده به کلات نادری و ۱۵ کیلومتری شمال شهر مشهد می باشد. در میانه روستای پاژ و در ۷۰۰ متری شمال غرب آن دو تپه باستانی به چشم می خورد که به آثار و بقایای پاژ قدیم مربوط می باشند و موید پیشینه تاریخی این منطقه در سده های نخستین پس از اسلام تا قرن نهم و دهم هجری است. [ ۱]
در تاریخ نگاری ای که نظامی عروضی سمرقندی انجام داده است به این موضوع اشاره شده است که: «ابوالقاسم فردوسی از دهقانان توس بود و از دیهی ( دهی ) که آن دیه ( روستا ) را پاژ خوانند و از ناحیت ( ناحیه ) تابران ( توس ) است؛ آن ده، بزرگ است و از وی هزار مرد بیرون آید. فردوسی در آن دیه ( روستا ) ، شوکتی تمام داشت. »
در اردی بهشت سال ۱۳۸۹ نخستین گمانه زنی باستان شناسی به منظور بازشناسی علمی روستای قدیمی پاژ به وسیلهٔ دفتر حفظ و احیای محوطه های تاریخی معاونت میراث فرهنگی استان خراسان رضوی انجام شد که منجر به شناسایی قلعه ای بزرگ به اندازهٔ تقریبی ۴۵ در ۶۵ متر و ارتفاع ۱۲ متر در میانهٔ روستای کنونی پاژ شد. بر پایهٔ اسناد موجود، بنیاد این قلعه در سده های نخستین دوره اسلامی بوده و اواخر دورهٔ قاجار نیز چندین خانه روی بقایای تاریخی آن ساخته شده است. از جمله این خانه ها یک باب منزلی است که در سمت شرق قلعه و بلندتر از دیگر ساختمانهاست. بنابر اظهار نظر معتمدین روستای پاژ، خانه یاد شده حدود ۹۰ سال پیش به دستور کدخدای روستای پاژ به نام گل محمد جاهدی به وسیلهٔ یک استادکار از مشهد ساخته شده است؛ این خانه دارای یک اتاق ۳ در به اندازهٔ تقریبی ۳ در ۵ متر و با دیوارهای خشتی و گلی و گچ اندود است که به عنوان تنها فضای نشیمن خانه هنوز باقی مانده است. همین خانه که اکنون به خرابه ای تبدیل شده از دید گردشگران به خانهٔ فردوسی مشهور شده است.
روستای کهن پاژ که پیشینهٔ آن به پیش از قرن ۴ هجری بازمی گردد، اکنون با ۴ هکتار بافت مسکونی و در مجموع با ۸۰۰ هکتار وسعت می تواند جزو آثار تاریخی به شمار آید. سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران، وظیفه دارد با توجه به اقبال گردشگران داخلی و خارجی، نه تنها از خانهٔ فردوسی بلکه از روستای پاژ همان گونه که از آرامگاه فردوسی در توس محافظت می کند، حراست نماید. مجلس شورای اسلامی بارها در مورد حفظ آثار و بناهای تاریخی مانند بناهای روستای پاژ به نهادهای گوناگون ایران تذکر داده است. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر تاریخ نگاری ای که نظامی عروضی سمرقندی انجام داده است به این موضوع اشاره شده است که: «ابوالقاسم فردوسی از دهقانان توس بود و از دیهی ( دهی ) که آن دیه ( روستا ) را پاژ خوانند و از ناحیت ( ناحیه ) تابران ( توس ) است؛ آن ده، بزرگ است و از وی هزار مرد بیرون آید. فردوسی در آن دیه ( روستا ) ، شوکتی تمام داشت. »
در اردی بهشت سال ۱۳۸۹ نخستین گمانه زنی باستان شناسی به منظور بازشناسی علمی روستای قدیمی پاژ به وسیلهٔ دفتر حفظ و احیای محوطه های تاریخی معاونت میراث فرهنگی استان خراسان رضوی انجام شد که منجر به شناسایی قلعه ای بزرگ به اندازهٔ تقریبی ۴۵ در ۶۵ متر و ارتفاع ۱۲ متر در میانهٔ روستای کنونی پاژ شد. بر پایهٔ اسناد موجود، بنیاد این قلعه در سده های نخستین دوره اسلامی بوده و اواخر دورهٔ قاجار نیز چندین خانه روی بقایای تاریخی آن ساخته شده است. از جمله این خانه ها یک باب منزلی است که در سمت شرق قلعه و بلندتر از دیگر ساختمانهاست. بنابر اظهار نظر معتمدین روستای پاژ، خانه یاد شده حدود ۹۰ سال پیش به دستور کدخدای روستای پاژ به نام گل محمد جاهدی به وسیلهٔ یک استادکار از مشهد ساخته شده است؛ این خانه دارای یک اتاق ۳ در به اندازهٔ تقریبی ۳ در ۵ متر و با دیوارهای خشتی و گلی و گچ اندود است که به عنوان تنها فضای نشیمن خانه هنوز باقی مانده است. همین خانه که اکنون به خرابه ای تبدیل شده از دید گردشگران به خانهٔ فردوسی مشهور شده است.
روستای کهن پاژ که پیشینهٔ آن به پیش از قرن ۴ هجری بازمی گردد، اکنون با ۴ هکتار بافت مسکونی و در مجموع با ۸۰۰ هکتار وسعت می تواند جزو آثار تاریخی به شمار آید. سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران، وظیفه دارد با توجه به اقبال گردشگران داخلی و خارجی، نه تنها از خانهٔ فردوسی بلکه از روستای پاژ همان گونه که از آرامگاه فردوسی در توس محافظت می کند، حراست نماید. مجلس شورای اسلامی بارها در مورد حفظ آثار و بناهای تاریخی مانند بناهای روستای پاژ به نهادهای گوناگون ایران تذکر داده است. [ ۲]
wiki: پاژ
پیشنهاد کاربران
پاژ/پاژه خیمه
خسرو غازی آهنگ بخارا دارد
زده از غزنین تا جیحون پاژ و خرگاه.
بهرامی
خسرو غازی آهنگ بخارا دارد
زده از غزنین تا جیحون پاژ و خرگاه.
بهرامی
واژه پاژ کاملا پارسی است ریشه پهلوی دارد در عربی می شود رسوم این واژه یعنی رسوم صد درصد پارسی است
منبع. فرهنگ لغت معین
منبع. فرهنگ لغت معین
پاژ: همان فاز است
که درگویش مشهدی به روستای زادگاه فردوسی ( درجاده کلات مشهد ) فازمیگویندوشوربختانه پاژفارسی درسرزمین فردوسی فازگفته میشودوباصطلاح معرب یا عربی شده است!
که درگویش مشهدی به روستای زادگاه فردوسی ( درجاده کلات مشهد ) فازمیگویندوشوربختانه پاژفارسی درسرزمین فردوسی فازگفته میشودوباصطلاح معرب یا عربی شده است!
پاژ: پاژیا پاز یا باز ویابگفته امروزیها فاز که تازیشده ومعرب آنست، روستاییست نزدیک۱۵کیلومتری در سویه شمال مشهد در جاده کلات برسر دوراهی کارده ( سد کارده )
که زادگاه فردوسی بزرگ بوده ست .
این روستا درزمان فرزانه توس ، از تابران واز توابع و بَرخِه توس بوده است!
... [مشاهده متن کامل]
درآنروزگار ، توس ( مشهدسپسین ) دارای چند شهرک پیوسته بهم بوده که بهمه آنها روی هم شهرتوس میگفتندکه ناموَرترینشان مانند نوغان و سناباد ، تابران ، رزان ، تبادکان، فارمدواخلومدبوده است.
خانه منسوب بفردوسی بزرگ ، برابر گفته مردم بومی و بویژه روستاییان پاژ ، همان خانه ایست که میان روستا و برفراز تپه ای بلندست و از چندکیلومتری خودنمایی میکند!
نخستین کسی که در تراز و ذیل زندگینامه فردوسی از پاژ یا پاز نام برده وآنرا زادگاه اودانسته ، نظامی عروضی سمرقندیست که نزدیک به یک و نیم سده پس از او در کتاب مجمع النوادر یا همان چهارمقاله درباره فرزانه توس آگاهیهایی سودمندمان میدهد. گرچه برخی از آنها نادرست بگمان میرسد!
باری!
سیهبختانه، این روستا که بگفته عروضی روزگاری روستایی سترگ بوده وهزارمردازآن ( برای کار ) بیرون میآمده وشوکتی ازآن میزاده، امروزروستایی بس ویران
وخانه فرزانه بیهمتای ملیت، حماسه وادب پارسی ، خانه بزرگترین سراینده ملی مابه هرزمانی،
امروزسرنوشتی گجسته ونافرخنده دارد!
خانه آبادی که روزگاری، بزرگ دهقان توس درآن جام میگرفت، امروزدرآن روبه و سگ، آرام می گیرد!
خانه ای ویران و اندوهبار!
یکبارپیش ازانقلاب یاشورش57 بازسازی شده ومیرفت که آبادترویکی ازکانونهای جذب وگرایش توریست شودولیک
پس ازآن تاریخ دیگربحال خودرهاشده واکنون،
ازاین خانه، ویرانه ای بیش برجای نباشدکه گاه، جایگه کام گرفتن معتادان نیزشده!
برخی از گردشگران که بپاژ میروند روستایی میبینندویران، بی آب و گیاه وسبزه که خشکسالی های چندین ساله و رسیدگی ننمودن بآن، ریشه کاروکشاورزی وامید و شادی را در مردم بیچاره آن خشکانده و ازبیخ بدرآورده !
مردمی را میبینند ، فقرزده وبیکار ،
زردو نزار که
بسی از جوانانش معتادبویژه به شیشه اند!
خانه فرزانه بزرگ توسی که بسیاری از خاورشناسان گیتی از اروپایی وامریکایی وژاپنی،
اورا بهتر و بیشتر ازمن وشما شناسند وجایگاهش رابسی فراتر ازهومرخوانند و شاهنامه اش راوالاتروبرتر ازایلیادواودیسه واثرویرژیل دانند، امروزه درشبها جای سگان وددان گشته و روزها جایگاه جوانان ولگردومعتادیادام!!
ازینروی!بسیاری ازگردشگران چه ایرانی و چه انیرانی و غیرایرانی ، بادیدن این روستا و این مردم ستمدیده و این خانه که منسوب بآن بزرگمردتوسی و آن مهرتابان ادبیات انسانی ایرانی که جهانیست، آهی از نهادکشندوچندژاله سرشکی ازاندوه ریزند!
چراکه درهر کشوراروپایی ، خانه ادبدانان و سخنورانش را بس بهادهندو آنرابنیکویی نگاهدارندواز بهترین جاذبه های فرهنگی وتوریستیش دانندوشناسانند!
نمونه را خانه گوته آفریدگار دیوان شرقی که خودرا شاگرددبستان حافظ داند، در شهر وایمار پایتخت فرهنگی آلمان که هرساله، برای آنجا دولت آلمان میلیونهایوروهزینه میکندوبسیاری ازتوریستها شاید میلیونها نفر درسال برای دیدن خانه گوته بوایماررفته و بجز از دیدگاههای فرهنگی و پیوند میان ملتها،
چه درآمدسرشاری بهره دولت آلمان و وایماریها که نشود !
ازیرا ،
شوربختانه بسیاری از لیدرها که توریستهارابرای دیدن کاخ خورشید نادری و. . . به شهرکلات نادرمیبرند ، تنها برسر راه وازدور، به اشاره در ماشین بگردشگران ، آن روستا و آن سرای
را نشان میدهند و برای اینکه آبروریزی نشود ، نمی ایستند و تنها بانشان دادن با انگشت به چشمزدواشاره ای ، بسنده کنند و هرگاه توریستها نیز ، بخواهند آنجاراببینند تاجاییکه بشود رای آنهارامیزنندشایدازخجالت وشرمساری ماهمشهریان بیهمت فردوسی وپوشاندن کمکاری وبی توجهی میراث فرهنگی واداره های مربوطه مشهد!
اگرمیراث فرهنگی، آستانقدس، فرمانداری وشهرداری، برای نگاهداشت خانه منسوب بفردوسی ، هیچ تلاش وپاسداشتی ننموده
امیدواریم که سرمایه داران ملی
ومیهنپرست ایرانی وبویژه مشهدی برای این خانه که نام بلندفردوسی برآنست و برای این روستا و مردم بیچاره اش، هزینه کند تا این ویرانه ازین جاور وحالت ناآبرومندوناهنجارو نازیبا بدرآید!
که زادگاه فردوسی بزرگ بوده ست .
این روستا درزمان فرزانه توس ، از تابران واز توابع و بَرخِه توس بوده است!
... [مشاهده متن کامل]
درآنروزگار ، توس ( مشهدسپسین ) دارای چند شهرک پیوسته بهم بوده که بهمه آنها روی هم شهرتوس میگفتندکه ناموَرترینشان مانند نوغان و سناباد ، تابران ، رزان ، تبادکان، فارمدواخلومدبوده است.
خانه منسوب بفردوسی بزرگ ، برابر گفته مردم بومی و بویژه روستاییان پاژ ، همان خانه ایست که میان روستا و برفراز تپه ای بلندست و از چندکیلومتری خودنمایی میکند!
نخستین کسی که در تراز و ذیل زندگینامه فردوسی از پاژ یا پاز نام برده وآنرا زادگاه اودانسته ، نظامی عروضی سمرقندیست که نزدیک به یک و نیم سده پس از او در کتاب مجمع النوادر یا همان چهارمقاله درباره فرزانه توس آگاهیهایی سودمندمان میدهد. گرچه برخی از آنها نادرست بگمان میرسد!
باری!
سیهبختانه، این روستا که بگفته عروضی روزگاری روستایی سترگ بوده وهزارمردازآن ( برای کار ) بیرون میآمده وشوکتی ازآن میزاده، امروزروستایی بس ویران
وخانه فرزانه بیهمتای ملیت، حماسه وادب پارسی ، خانه بزرگترین سراینده ملی مابه هرزمانی،
امروزسرنوشتی گجسته ونافرخنده دارد!
خانه آبادی که روزگاری، بزرگ دهقان توس درآن جام میگرفت، امروزدرآن روبه و سگ، آرام می گیرد!
خانه ای ویران و اندوهبار!
یکبارپیش ازانقلاب یاشورش57 بازسازی شده ومیرفت که آبادترویکی ازکانونهای جذب وگرایش توریست شودولیک
پس ازآن تاریخ دیگربحال خودرهاشده واکنون،
ازاین خانه، ویرانه ای بیش برجای نباشدکه گاه، جایگه کام گرفتن معتادان نیزشده!
برخی از گردشگران که بپاژ میروند روستایی میبینندویران، بی آب و گیاه وسبزه که خشکسالی های چندین ساله و رسیدگی ننمودن بآن، ریشه کاروکشاورزی وامید و شادی را در مردم بیچاره آن خشکانده و ازبیخ بدرآورده !
مردمی را میبینند ، فقرزده وبیکار ،
زردو نزار که
بسی از جوانانش معتادبویژه به شیشه اند!
خانه فرزانه بزرگ توسی که بسیاری از خاورشناسان گیتی از اروپایی وامریکایی وژاپنی،
اورا بهتر و بیشتر ازمن وشما شناسند وجایگاهش رابسی فراتر ازهومرخوانند و شاهنامه اش راوالاتروبرتر ازایلیادواودیسه واثرویرژیل دانند، امروزه درشبها جای سگان وددان گشته و روزها جایگاه جوانان ولگردومعتادیادام!!
ازینروی!بسیاری ازگردشگران چه ایرانی و چه انیرانی و غیرایرانی ، بادیدن این روستا و این مردم ستمدیده و این خانه که منسوب بآن بزرگمردتوسی و آن مهرتابان ادبیات انسانی ایرانی که جهانیست، آهی از نهادکشندوچندژاله سرشکی ازاندوه ریزند!
چراکه درهر کشوراروپایی ، خانه ادبدانان و سخنورانش را بس بهادهندو آنرابنیکویی نگاهدارندواز بهترین جاذبه های فرهنگی وتوریستیش دانندوشناسانند!
نمونه را خانه گوته آفریدگار دیوان شرقی که خودرا شاگرددبستان حافظ داند، در شهر وایمار پایتخت فرهنگی آلمان که هرساله، برای آنجا دولت آلمان میلیونهایوروهزینه میکندوبسیاری ازتوریستها شاید میلیونها نفر درسال برای دیدن خانه گوته بوایماررفته و بجز از دیدگاههای فرهنگی و پیوند میان ملتها،
چه درآمدسرشاری بهره دولت آلمان و وایماریها که نشود !
ازیرا ،
شوربختانه بسیاری از لیدرها که توریستهارابرای دیدن کاخ خورشید نادری و. . . به شهرکلات نادرمیبرند ، تنها برسر راه وازدور، به اشاره در ماشین بگردشگران ، آن روستا و آن سرای
را نشان میدهند و برای اینکه آبروریزی نشود ، نمی ایستند و تنها بانشان دادن با انگشت به چشمزدواشاره ای ، بسنده کنند و هرگاه توریستها نیز ، بخواهند آنجاراببینند تاجاییکه بشود رای آنهارامیزنندشایدازخجالت وشرمساری ماهمشهریان بیهمت فردوسی وپوشاندن کمکاری وبی توجهی میراث فرهنگی واداره های مربوطه مشهد!
اگرمیراث فرهنگی، آستانقدس، فرمانداری وشهرداری، برای نگاهداشت خانه منسوب بفردوسی ، هیچ تلاش وپاسداشتی ننموده
امیدواریم که سرمایه داران ملی
ومیهنپرست ایرانی وبویژه مشهدی برای این خانه که نام بلندفردوسی برآنست و برای این روستا و مردم بیچاره اش، هزینه کند تا این ویرانه ازین جاور وحالت ناآبرومندوناهنجارو نازیبا بدرآید!