فرهنگ اسم ها
معنی: فروزان، روشن، ( به مجاز ) تیز، تند
برچسب ها: اسم، اسم با و، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
- خاطر وهاج ؛ خاطر ( ذهن ) فروزنده ودرخشنده : اندر آن وقت مرا در خدمت پادشاه طبعی بود فیاض و خاطری وهاج و اکرام و انعام آن پادشاه مرا بدانجا رسانیده بود که بدیهه من چون رؤیت گشته بود. ( چهارمقاله ص 58 ).
- سراج وهاج ؛ چراغ فروزان و تابان.
|| سوزان. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
فروزان
ثاقب